رها کسی شبیه خودم

فضایی برای فرهنگ وهنر ایران اسلامی

رها کسی شبیه خودم

فضایی برای فرهنگ وهنر ایران اسلامی

بایگانی
آخرین مطالب

۱۶ مطلب در مرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

خاطرات خسته

۳۱
مرداد

جز رنج تنهایی نمی داند دل من 

جز درد وشیدایی نمی داند دل من 

من خاطرات خستۀ یک نسل سردم 

جز عشق  بازی سرخوشی دیگر نکردم 

این دل تنور آتش درد فراق است 

این سینه کانون غریب اشتیاق است 

من حرف هایم بی حدود  و بی نهایت 

مجنون گرفته از طنین حرف هایت 

شاید بماند  بر زمین  این حرف هایم 

ناقص شود چون شعر هایم های هایم 

حس هم آوایی نمی داند دل من 

جز رنجتنهایی نمی داند دل من 

98/5/31

  • مهدی طهماسبی دزکی

در گذر روزها 

 در نفس سرد عبور زمان 

قافیه ها در تپش ثانیه ها باختند 

گریه به رخساره برانداختند 

کاش تو می آمدی و شهر دل 

زآن سوی این غصه به خطی جدید 

قصه بی غصۀ خود می نوشت 

ای تو امید زمین 

منتظرانت فرجت را بببین 

  • مهدی طهماسبی دزکی

تلاطم غدیر

۲۸
مرداد

بر خلق جهان علی امیر آمده است 

هنگامۀ شوق بی نظیر آمده است 

سرمستی ما ببین که از خم غدیر 

دریا به تلاطم غدیر آمده است 

  • مهدی طهماسبی دزکی

عید عشاق شده

۲۸
مرداد

برخیز تلاطم دل و شادی بین 

بر چهره تبسم دل وشادی بین 

این روز غدیر عید عشاق شده 

سرمستی از این خم دل و شادی بین 

  • مهدی طهماسبی دزکی

بزم شرف

۲۶
مرداد

مستی خود از جام علی می خواند 

جان را به سوی گام علی می خواند 

لبخند به لب، دل تمام شیعه

در بزم شرف نام علی می خواند 

  • مهدی طهماسبی دزکی

اشکی روایتگر

۲۲
مرداد

 رها 

برگونه هایم می شود 

اشکی روایتگر

روایت میکند 

اندوه دل را 

در غم انگیزی 

  • مهدی طهماسبی دزکی

قد می کشم در ابتدای این خیابان، من

فریاد دارم درهیاهویی غزل خوان ، من

اینجا تمام لحظه ها درس امید است

شاگرد پابستم ببین در این دبستان، من

در جاری  روز شناسایی بارانی

دلتنگ از هرچه کویر م سمت باران ، من

با این نیایش های سرخ حضرت خورشید 

 لبریز می گردم کنون از روح ایمان، من

با لا الهی  آمده از عمق سرمستی  

دلبسته ام بر لطف سالار شهیدان، من

در روز شوق و معرفت تنهای تنهایم

تا بامداد یکدل اعجاز و قربان، من

از شعرهای  من سماع عشق می بارد

سرشار می گردم چو از صهبای عرفان ، من

این راه تاسمت خدا دل را رها کرده

قد می کشم در ابتدای این خیابان، من

 

 

  • مهدی طهماسبی دزکی

مردی به خاک افتاد 

دریایی از دانش 

 آیینۀ صدق و صداقت بود 

مردی زنسل ظهر عاشورا 

 در خلوت وتنهایی شعر مدینه ، او 

آیینه داری در هدایت بود 

اینجا غریبانه 

رخ در تراب تیره خاک بقیع افکند 

اما به دست او 

یک راه روشن ،بی نهایت بود 

در ماه ذی الحجه 

درآن هیاهوی غریب مکه و حجاج 

شهر مدینه سخت خلوت بود 

آقای خوبان 

پنجمین نور ولایت با نگاهی سرخ 

آماده ی نوشیدن جام شهادت بود 

 

  • مهدی طهماسبی دزکی

روزعشق

۱۲
مرداد



روز عشق است که این روز مبارک باشد 

اول ذی حجه همپایۀ نوروز مبارک باشد 

دستها پر شده از هلهله و شادابی 

چهره ها خنده رخ و سبز دل و مهتابی 

روز عشق است به آیین علی و زهرا (س)

شادمانی است به تضمین علی و زهرا(س)

آسمان تا به زمین نور خدا می بارد 

و دل انگیز ترین شوق رها می بارد 

هر فرشته که ز ره آمده تبریک به لب 

بهر بانوی نبی و حرم شاه عرب 

  • مهدی طهماسبی دزکی

خورشید نهم

۱۲
مرداد


تا صاحب این عزا رضا شد
هنگامه ی ماتمی به پا شد
خورشید نهم به خون نشسته
عالم همه نوحه و عزا شد
در سوگ جواد نوحه خوان باش
خونگریه ی نصیب مصطفی شد
زهرا به جنان به سوگ و ماتم
اندوه به گونه ها رها شد
امشب به عزای گل بگریید

تا صاحب این عزا رضا شد
تا صاحب این عزا رضا شد

  • مهدی طهماسبی دزکی

جستجو

۱۰
مرداد

در دل انگیزی ایام و زمان 

در ورق خوردن تقویم عبور

 در هجوم کلمات ناقص 

 در پی حادثه های غمناک 

دل من در پی یاران عزیزی می گشت 

که زمین را به  سوی گمنامی 

طی کردند 

 مردمانی همه آزاده نفس دریادل 

پاره های فولاد 

که نترسیده از آب و آتش

تا فراسوی زمان می رفتند 

می گذشتند که جهان منزل این رفتن هاست 

غزل سرخ خطر می خواندند 

که زمین مملو از این گونه غزل گفتن هاست 

این اهالی خطر 

اهل رفتن بودند 

مثل یک اقیانوس 

بی صدا و آرام 

  • مهدی طهماسبی دزکی


لاله خیل خلیل است که خونین کفن است 

در سی و هفت بهاری که به دور از وطن است 

سیدین است که جاویدالاثر برگشته 

این گل خفته در این خاک که نامش حسن است 

  • مهدی طهماسبی دزکی

نشان سربلندی

۰۷
مرداد


ما زمینی ها 

در قاب تصویرهایمان 

نقشی از اهالی آسمان داریم 

از پیروان گمنام 

بی بی بی حرم 

از حامیان حریم ولایت 

که سوره های صداقتند 

ونشان دلدادگی 

سربلندی 

عزت 

شهادت و 

سعادتند 

آنان که روایتگر حضور حماسی 

دریادلانی ازجنس عشقند 

آنان که 

رفتند بی نشان که بمانیم سربلند 

  • مهدی طهماسبی دزکی

هم پایه نام قهرمان ها 

یاد تو طلیعۀ زبان ها 

برخاسته ای در این میانه 

 از خاک به سمت آسمان ها 

 بانام سپید و سرخت ای سرو 

نقشی بکشند نوجوان ها 

تا صبح طلوع حضرت عشق 

 نام تو نشانۀ زمان ها 

برخاسته ای چه با وقاری 

 بر دوش ، رفیق کهکشان ها 

دست من و دامن نگاهت 

بر گونه ببین تو زعفران ها 

 من ملتسم دعای خیرت

یاد تو طلیعۀ زبان ها 


  • مهدی طهماسبی دزکی

دل را به سلام خویشتن می خواند 

جان را به پیام خویشتن می خواند 

آن سرو به خون نشستۀ عرصۀ عشق

ما را به مرام خویشتن می خواند 


  • مهدی طهماسبی دزکی

دلم را

۰۲
مرداد

دلم را دست باران می سپردم 

چه غمگینانه گریان می سپردم 

ولی خوشحال بودم چون که آنجا 

دلم را بر شهیدان می سپردم 

  • مهدی طهماسبی دزکی