رها کسی شبیه خودم

فضایی برای فرهنگ وهنر ایران اسلامی

رها کسی شبیه خودم

فضایی برای فرهنگ وهنر ایران اسلامی

بایگانی
آخرین مطالب

۳۴ مطلب در شهریور ۱۴۰۲ ثبت شده است

آینده روشن

۳۰
شهریور

به آینده ی روشن امیدهاست

نشانی فردا در امروز ماست

شب خستگی را کناری بزن

که این تیرگی رد نا آشناست

  • مهدی طهماسبی دزکی

از دور

۳۰
شهریور

به سلامی ز دور سر مستم

گرچه دورم کنارتان هستم

ضامن آهوی بیابانی

آشنای تو می شود دستم

  • مهدی طهماسبی دزکی

ای وجودت چون نگاه عاشقان سرشار شوق

گرم شد از بودن نامت سر و بازار شوق

ای حضور سبز تو زینت فزای باغ حسن

ای نگاه گرم تو رونق فزای کار شوق

می رسی از مشرق جغرافیای همدلی

رو به بالا می کشد نام گلت مقدار شوق

 روی گونه می کشانی اشک های ساده را

اشک ها را می نمایی مایه ی احضار شوق

چشم در راه تو می مانیم تا صبح ظهور

همنوا با دوستان همراه تا دیدار شوق

سروهای عاشق جان بر کف امیدوار

گوش بر زنگند تا هنگامه پر بار شوق

می رسی از راه و ما همرنگ دریا می شویم

ای وجودت چون نگاه عاشقان سرشار شوق

  • مهدی طهماسبی دزکی

داستانک 2

۳۰
شهریور

پنج سالم بود . روزهای آخر اسفند ۱۳۶۳ می شد نسیم نوروزی را حس کرد . با پدر و مادرم به خانه ی عمو حیدر رفتیم. توی حیاط خانه ی قدیمی عمو ، مردها ایستاده بودند و گریه می کردند از مادرم شنیدم که عمو صفدر شهید شده. نمی دانستم شهید یعنی؟ تابوت که روی آن پرچم سه رنگ ایران اسلامی کشیده بود، را آوردند و وسط حیاط گذاشتند. صدای ناله ی مردها و زن ها بلند شد. فکر کنم من تنها کسی بودم که گریه نمی کردم چون اصل ماجرا را نمی دانستم. ناخودآگاه به سراغ تابوت رفتم و روی آن را باز کردم . عمو صفدر با لبخند همیشگی با من حرف می زد من سربازم که رفتم خون دادم شما هم پای سربازی اسلام، ایران،غیرت ایرانی و ناموس داری بمانید و من هنوز به این پیام پایبندم

نویسنده:مهدی طهماسبی

  • مهدی طهماسبی دزکی

داستانک 1

۳۰
شهریور

اواخر دی ماه ۱۳۶۶ برف باریده بود و سوز سرما بیداد می کرد . در کلاس باز شد و آقای راستی معلم مان وارد کلاس شد . مثل همیشه لبخند به لب،آرام ، خواستنی و لباس خاکی بسیجی به تن، گچ را برداشت و با خط قشنگی روی تخته سیاه نوشت من می روم، تا اسلام بماند، تا ایران بماند تا شرف و ناموس بماند هنوز بعد از چند دهه هر وقت به مزارش و عکسش نگاه می کنم براین باورم که باید به خاطر خونش اسلام، ایران، شرف و ناموس بماند

نویسنده:مهدی طهماسبی

  • مهدی طهماسبی دزکی

خیر سرت

۳۰
شهریور

مرتضی و احمد و آقا جمال

در هوای تو تمامی شاعرت

نام من را هم بیاور بین‌شان

تا بگویم عاشقم خیر سرت

  • مهدی طهماسبی دزکی

روضه رضوان

۳۰
شهریور

تا شدم شاعری از خیل غزلخوان رضا

نشوم سیر از این روضهٔ رضوان رضا

به دوعالم ندهد آنکه چشیده است دمی

در حریم حرمش جرعهٔ احسان رضا

نه کبوتر شدم و آهوی این دشت غریب

روسیاهی که شده یکسره مهمان رضا

مظهر رأفت و رحمت ، حرمش کعبهٔ دل

چه بهشتی است گوارای عزیزان رضا

پدر اندر پدرم گریه کن مادر او

پسر اندر پسرم باد به قربان رضا

ای امام همه خوبان جهان ثامن عشق

شعرها گفته ام ازمهر فراوان رضا

هرکسی طالب جایی است بهشتم اینجاست

نشوم سیر از این روضهٔ رضوان رضا

  • مهدی طهماسبی دزکی

شهر غم انگیز

۳۰
شهریور

 

مدینه شهر غم انگیز غصه های حسن

سکوت ممتد حسرت در او صدای حسن

چه کوچه های غریبی چه گونه ای، کآید

طنین ناله ی زهرا ز های های حسن

نوشته دست زمانه هزار غمناله

ز صبح روز ازل گوییا برای حسن

به زیر بارش پیکان و تیر، تابوتش

مدینه بوده غریبانه کربلای حسن

درون خانه ی او آتشی ز کینه کشید

درون سینه غمی بوده پا به پای حسن

ز کوچه گویم و سیلی ز درب و پهلوی گل

وجود عالم و آدم شود فدای حسن

دلش مدار کرامت دو دست او باران

کریم ، ویژگی خاصی از صفای حسن

شب است و هق هق غمناله های دل گوید

مدینه شهر غم انگیز غصه های حسن

  • مهدی طهماسبی دزکی

استاد بنا

۳۰
شهریور

تو خسته دلی که آه را می سازی

رفتن به دیار ماه را می سازی

استاد عزیز دست و جانت سالم

تو پله به پله راه را می سازی

 

 

  • مهدی طهماسبی دزکی

ریشه دارم

۲۲
شهریور

من نه برجم 

من نه ابرم

من درختم 

ریشه دارم 

ریشه در خون 

ریشه در خاک 

ریشه در ناموس ایران 

ریشه در قاموس مردی 

  • مهدی طهماسبی دزکی

شعله آیین

۲۲
شهریور

شعله آیینم و من چشم به راه سحرم

برگ تقویم ورق می خورد و می گذرم

من که از صحبت شب دیده به تنگ آمده ام

با تمام دل خود صبح سحر منتظرم

عشق در سینهء من آتش خود برپا کرد

خوب گر بنگری ام زنده دل و شعله ورم

دیگر از همنفسی با تب هجران سیرم

وصل می جویم و در راه شما بارورم

روز بی روح بود روز فراق ای گل من

میهمان دل من باش که من در خطرم

هر چه دیدم همه همسایگی وحشت بود

پشت بر کعبه بخوان نغمه صبح ظفرم

گر چه خاکستر غم بر سر و رویم بنشست

شعله آیینم و من چشم به راه سحرم ۸۲/۴/۲۹

  • مهدی طهماسبی دزکی

روضه غمبار

۲۲
شهریور

 

روضه ی غمبار، پیغمبر از این عالم گذشت

وای من باد خزان بر گلشن خاتم گذشت

شهر را بوی غم و اندوه و حسرت پر نمود

از مدینه نور چشم حضرت آدم گذشت

اشکهای فاطمه واگویه های بی کسی است

اشک هایی کاینچنین در غصه و ماتم گذشت

عالم هستی گمانم مانده سرد و بیقرار

لحظه های زندگی غمدیده و مبهم گذشت

داغ بر داغ است اینجا در عزایی بیکران

رنج پیش آمد،نماندو مهلت او هم گذشت

برعلی مرتضی بسیارسخت ومهلک است

لحظه هایی کاینچنین درسوگ گل درغم گذشت

حرف بسیار است امت بی قرارم، بشنوید

روضه ی غمبار، پیغمبر از این عالم گذشت

  • مهدی طهماسبی دزکی

زخم و نمک

۲۱
شهریور

هر نمک

بر زخم من

پاشید دست ناکسان

زخم جانی بود

کان را دل

نشانش

داده بود

  • مهدی طهماسبی دزکی

جاده

۲۱
شهریور

جاده سرگرم خون

جاده معتاد مرگ

قلب سیاهش پر از مویه ی غمگین و سرد

جاده پر التهاب

جاده پر اضطراب

جاده همپای اشک

غصه در او بی کران

بوی جدایی در او

رفته کران تا کران

  • مهدی طهماسبی دزکی

به کدامین بهانه می‌گرید

که چنین عاشقانه می‌گرید

ماه و خورشید هم نگاهی‌ها

در غمت عارفانه می‌گرید

شعر آواز و حس و حال غریب

غصه دارت ترانه می‌گرید

آب هم تشنه کام اصغر تو

بی صدا زین بهانه می گرید

نوحه خوان فراق تو دریا

از کران تا کرانه می گرید

صبح در خون نشسته ای بودی

که ز داغت زمانه می گرید

این دل غصه دار من آقا

در غمت عاشقانه می گرید

۹۳/۸/۲۳

 

  • مهدی طهماسبی دزکی

تمدید کرده اند

۱۸
شهریور

دیگر بس است هر چه تمدید کرده اند

شد کارها غریبه و تجدید کرده اند

این کار و بار عالم عشق است، مانده است

از بس که دردها همه تشدید کرده اند

 

 

  • مهدی طهماسبی دزکی

گریه های گرگها

۱۸
شهریور

گرگ های بیقرار

گریه های سردشان

زوزه های ممتدی است

کز فراز کوه های خسته دل

در میان دشت‌های ملتهب

درشبی غریب و سرد

پخش می کنند

گریه های گرگها

بی نشان و دیدنی است

 

 

  • مهدی طهماسبی دزکی

چه نمایی

۱۸
شهریور

وه چه عکسی چه صفایی دارد

شوق گل شور و نوایی دارد

بنگر پشت سر سرداران

با شهیدان چه نمایی دارد

  • مهدی طهماسبی دزکی

اربعین آغاز مغناطیس بی پایان نور

سرخط مردانگی ها در همه دوران نور

رجعت غمگین خواهر های آل افتخار

بازگشت از شام غم تا منزل یاران نور

صد حماسه در طنین خطبه‌های آتشین

خوانده از آیین سرخ و از عطش خوانان نور

کاروان برگشته بر خاک شهیدان زائرند

اشک ها واگویه می خوانند در فقدان نور

اربعین دنباله ی آن ظهر سرخ واقعه است

درتلاطم های غم نقشی است از مردان نور

مثنوی در مثنوی فریاد سرخ بودن است

ثبت گشته شعر گل در دفتر و دیوان نور

اربعین خطی است از شام بلا تا بی کران

اربعین آغاز مغناطیس بی پایان نور

  • مهدی طهماسبی دزکی

نشانی فردا

۱۶
شهریور

به آینده ی روشن امیدهاست

نشانی فردا در امروز ماست

شب خستگی را کناری بزن

که این تیرگی رد نا آشناست

  • مهدی طهماسبی دزکی