رها کسی شبیه خودم

فضایی برای فرهنگ وهنر ایران اسلامی

رها کسی شبیه خودم

فضایی برای فرهنگ وهنر ایران اسلامی

بایگانی
آخرین مطالب

۲۵ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است


مهدی طهماسبی دزکی

دانش آموخته کارشناسی ارشد زبان وادبیات فارسی دانشگاه شهرکرد

به نام خداوند جان آفرین                      حکیم سخن در زبان آفرین

مقدمه

درروزگاری که باحمله دهشتناک وخانمان برانداز مغولان بی فرهنگ و خونخوار تیشه بر ریشه فرهنگ پویای ایرانی در خراسان بزرگ خورده بود ، فارس ماوا وپناهگاه شعر و ادبیات پارسی گشته و بزرگترین نماینده شعر و نثر فارسی در آن سالها شیخ اجل سعدی شیرازی در پایتخت فرهنگ وهنر وادبیات ایرانی می زیست و به خلق آثار خویش می پرداخت .

سعدی شیراز علاوه بر غزلیات ملیح ونمکین و چکامه های استوار ونگاشته های پراکنده دو اثر مانا و جاویدان در طراز جهانی وبین المللی دارد . بوستان وگلستان که هردو گلشن سرزنده وجاویدان هنر و ادب ذپارسی در همیشه تاریخند

«شیخ اجل سعدی بزرگترین شاعر اجتماعی همه اعصار وقرون ادبیات فارسی است وگلستان وبوستان او که دوشاهکار جهانی ونماینده خلاقیت ،اندیشه وتفکر اسلامی ایرانی می باشد .بیش از هر اثر ادبی دیگری در زندگی اجتماعی  مردم ایران زمین حضور داشته اند وتاثیر به سزایی را در شکل گیری ساختار شخصیتی جامعه  ایرانی ایفا نموده اند .»(طهماسبی دزکی:ماهنامه تسنیم شماره اول،2)

بوستان نخستین شاهکار آفریده ذهن خلاق سعدی است و گلستان را در سال بعد از آن  برای دوستداران فرهنگ واندیشه به ارمغان آورده است .«آثار سعدی هم در زمان او و هم در اعصار متمادی پس از درگذشت او پسند خاطر و ذوق شیفتگان شعر وادب پارسی و دوستداران فرزانگی وهنربوده وطالبان بیار داشته است و سخن اوکه هفت کشور نمی کنند امروز                بی مقالات سعدی انجمنی

ازنوع مبالغه های شاعرانه نیست وسخنور شیراز حقیقتی را بیان کرده است . » (دستغیب: کیهان فرهنگی دی79، 68)

بوستان سعدی

بوستان سعدی یا سعدی‌نامه نخستین اثر سعدی است که کار سرودن آن در سال ۶۵۵ هجری قمری پایان یافته‌است. سعدی این اثر را زمانی که در سفر بوده است، سروده و هنگام بازگشت به شیراز آن را به دوستانش عرضه کرده است. این اثر در قالب مثنوی و در بحر متقارب  وبیش از چهارهزاربیت  سروده شده و از نظر قالب و وزن شعری حماسی است، هر چند که از نظر محتوا به اخلاق و تربیت و سیاست و اجتماعیات پرداخته‌است.و باید به این نکته توجه داشت که بوستان یکی از ارکان اصلی و غیر قابل انکار ادبیات تعلیمی و آموزشی در گستره زبان وادبیات فارسی ازهمان سالهای نخستین سرایش می باشد .

حضور شعر سعدی به صورت اعم ومثنوی دل انگیز بوستان به صورت ویژه در همه قلمرو ادبیات فارسی از حاشیه های مدیترانه تا چین و از کرانه های خلیج نیلگون فارس تا بلندای جداشده از وطن امروز و جاخوش کرده در دل روسیه فعلی در طول سالیان متمادی به عنوان نمایه باور اجتماعی و تابلوی آموزشی پیش روی نسل نو اندیش و نوپای فارسی زبان ، نشان از ماندگاری تفکر و باور او دارد .

« یکی از بزرگان فرهنگ اسلامی که در عین حال ادیب و شاعر بزرگ وگرانمایه ای است ، استاد سخن سعدی شیرازی است که کتاب گلستان وبوستان او در حکمت عملی است که به سبک جالب و آموزنده ای تدوین شده است .» ( سجادی :1379، 144) سعدی شاعر زندگی است و بوستان اوکه کمتر مسایل تربیتی آن بررسی شده نمایه تفکرات اوست . سعدی برای بودن ، زندگی کردن و هدف داشتن نقشه راه ترسیم می کند .نقشه ای هدفمند وجهت دار که برخوردار از سرمایه تجارب گرانسنگ و آزمودنهای مختلف زندگی او در سفر وحضر است .« سعدی شاعر آزمودنهای خویش است . آنچه  برقلم وی رفته است حاصل تجارب عملی او در روند زندگانی است . سخن او شیرین وشورانگیزاست و در آن از ماخولیای وهم نشانی نمی بینیم. آفرینه های او آزموده های اوست . حتی در آنچه که او در زمینه ادبیات تعلیمی خلق کرده است .ازاین دست سروده های اخلاقی ،حکمی،سیاسی و اجتماعی نیز تجربه را آبشخور اصلی می یابیم . تکیه گاه خیال او همواره واقعیت است وهمه ذهنیات او ما به ازایی در عینیت دارند .» (سرامی:1384،150)

نگاه تربیت محور

سعدی همان گونه که اشاره شد بوستان را براساس تجربیات خود تنظیم کرده

در اقصای گیتی بگشتم بسی                          به سر بردم ایام با هر کسی

تمتع به هر گوشه‌ای یافتم                           ز هر خرمنی خوشه‌ای یافتم

چو پاکان شیراز، خاکی نهاد                 ندیدم که رحمت بر این خاک باد

تولای مردان این پاک بوم                        برانگیختم خاطر از شام و روم

دریغ آمدم زان همه بوستان                    تهیدست رفتن سوی دوستان

به دل گفتم از مصر قند آورند                         بر دوستان ارمغانی برند

مرا گر تهی بود از آن قند دست                    سخنهای شیرین‌تر از قند هست

نه قندی که مردم بصورت خورند                 که ارباب معنی به کاغذ برند

چو این کاخ دولت بپرداختم                   بر او ده در از تربیت ساختم

یکی باب عدل است و تدبیر و رای              نگهبانی خلق و ترس خدای

دوم باب احسان نهادم اساس            که منعم کند فضل حق را سپاس

سوم باب عشق است و مستی و شور             نه عشقی که بندند بر خود به زور

چهارم تواضع، رضا پنجمین                     ششم ذکر مرد قناعت گزین

به هفتم در از عالم تربیت                          به هشتم در از شکر بر عافیت

نهم باب توبه است و راه صواب                دهم در مناجات و ختم کتاب

 (سعدی:1367، 7)

می توان گفت که بنابر تصریح خود شیخ اجل نگاه او در بوستان وحتی گلستانش دیدی است تربیت محور که به آموزشها و تعالیم تربیتی مستقیم وغیر مستقیم اهمیت شایان توجهی می دهد و اساس کار را در سرایش این منظومه تربیت برمی شمرد و برآن تاکید دوچندان دارد و بابهای ده گانه بوستان نماد ونمود آموزشهای موردنظر و آرمانشهر ذهنی اوست . ده فصلی که در دفتر زندگی آدمی سرفصلهای سعادت و نیکبختی  می باشد و سعدی برآنها تاکید فراوان دارد .

ظرفیت حکایت

یکی از شگردهای تاثیرگذار موجود در عرصه پهندشت ادبیات فارسی چه منظوم وچه منثور استفاده از ظرفیت حکایت پردازی و بیان خواسته های مدنظر گوینده در این قالب است . سعدی هم از آنجا که استاد بلامنازع داستان پردازی است نهایت استفاده از این ظرفیت را در آثارش بویژه در بوستان برده است . وی در در بوستان در جاهای مختلف به اقتضای کلام حکایتهای گوناگونی را ارائه می دهد . وجود 149 حکایت بلند وکوتاه نشان از توانمندی خاص او دارد و سعدی درهنگام ارائه حکایاتش به مخاطب قدرت داستان پردازی خویش را نیز به رخ می کشد این حکایتها گاه طولانی اند و گاه این حکایت در سه بیت بیان می شود .کوتاه کوتاه و یک داستان مینی مال واقعی را به نمایش میگذارد

شنیدم که دزدی درآمد ز دشت                  به دروازهٔ سیستان برگذشت

بدزدید بقال از او نیم دانگ                      برآورد دزد سیه کار بانگ:

خدایا تو شبرو به آتش مسوز             که ره می‌زند سیستانی به روز     

(سعدی :1367 ، 192)

رویکرد تربیتی سعدی

باتورقی بر بوستان می توان دریافت که « وی منتقدی اجتماعی است که از منظر آسیب شناسی دینی به این حوزه توجه کرده است . شیخ برای احیای اندیشه دینی عصر خویش در سه عرصه تلاش کرده است و در گان نخست به بازآفرینی و بازیابی برخی مفاهیم دینی پرداخته است وبه خوبی نشان داده است که در برخی موارد تفسیری نادرست از آنها رواج یافته است . تلاش وی بیان حقیقت فراموش شده آن مفاهیم است .»

(موسوی :1387، 151)

سعدی شاعری است که از خاندان اهل علم وایمان برخاسته وخودش نگاهی دین باور و معتقد دارد

نه برحکم شرع آب خوردن خطاست               وگرخون به فتوی بریزی رواست

که را شرع فتوی دهد برهلاک                    الا تا نداری زکشتنش باک

(سعدی :1367 ، 27)

آثارسعدی از درونمایه ای مرتبط با فرهنگ اسلامی برخوردارند «شعر ونثر این جهان دیده انسان شناس صادق، همواره باخود پیامی را حمل کرده است یا از منبع وحی و گنجینه قرآن وحدیث و یا از پرتو دل و احساس صاف وبی غش خود اوست » ( مقام معظم رهبری :1377، 12)

سعدی نگاهی که ریشه در باورداشتها واعتقادات دینی و آیینی دارد را به مخاطب عرضه می کند «سرفصل برنامه مدیت سعدی عدالت ورفاه خلق است و این مضمون آسمانی که از تز رهبری اسلامی مایه می گیرد و در دستورات علی (ع) به عمال خود به روشنی تاکید می شود .» ( ظفریان : 1377، 232)

انواع آموزش از دیدگاه سعدی

رویکرد تربیتی و آموزشی سعدی در بوستان شامل دومولفه آموزشهای مستقیم وغیر مستقیم است . شیخ اجل در باب هفتم بوستان که عنوان در عالم تربیت را برخود دارد نگاهی مستقیم دارد وشخص را مورد خطاب قرار می دهد و خواسته ها وباورهای خویش را با زبانی نرم وسرشار از ملاطفت به خواننده ارائه می دهد و این ابیات آغازین باب براعت استهلال اوست

باب هفتم  در عالم تربیت

سخن در صلاح است و تدبیر وخوی               نه در اسب و میدان و چوگان و گوی

تو با دشمن نفس هم‌خانه‌ای                             چه در بند پیکار بیگانه‌ای؟

عنان باز پیچان نفس از حرام                            به مردی ز رستم گذشتند و سام

تو خود را چو کودک ادب کن به چوب            به گرز گران مغز مردان مکوب

وجود تو شهری است پر نیک و بد                      تو سلطان و دستور دانا خرد

رضا و ورع: نیکنامان حر                                 هوی و هوس: رهزن و کیسه بر

چو سلطان عنایت کند با بدان                    کجا ماند آسایش بخردان؟

تو را شهوت و حرص و کین و حسد                چو خون در رگانند و جان در جسد

هوی و هوس را نماند ستیز                          چو بینند سر پنجهٔ عقل تیز

رئیسی که دشمن سیاست نکرد                     هم از دست دشمن ریاست نکرد

نخواهم در این نوع گفتن بسی                  که حرفی بس ار کار بندد کسی

(سعدی :1367 ، 179)

وی در این باب بر تربیت درونی یا تهذیب به عنوان رکن رکین پیشرفت تاکید می کند و آنچه در نظر او مهم است  عرضه مفاهیم تربیتی و آموزش کاربردی است .

ولی در بقیه بابهای بوستان هرچند رگه های از همین آموزشهای مستقیم هم دیده می شود اما رویکرد اصلی بیشتر متکی به مقوله آموزشهای غیر مستقیم وغیر رسمی است . همان گونه که پیشتر اشاره شد سعدی استاد سخن وحکایت پردازی است و ازاین توانمندی ادبی برای بیان خواسته هایش  و القای آن به مخاطب بهره می گیرد و در ماورای واژگان ساده وحکایات کوتاه وبلند  اندیشه ای دیگر را در سر می پروراند که این همان رویکرد آموزش غیر مستقیم سعدی است .

برای مثال در باب اول بوستان که نام در عدل و تدبیر و رای را برخویش دارد سعدی مانیفست وقانونی پاینده و در عین حال دست یافتنی را ترسیم می کند که می توان از آن به عنوان آموزش مدیریت وحکومت داری و سیاست داخلی از نگاه سعدی یاد کرد و حدود 14 شاخصه عدالت حاکمیت و عدالت اجتماعی ،خداترسی حاکم ،رافت داشتن مسئولین ، دین مداری ،برخورداری از سیستم نظارتی ،ضرورت امنیت ،توجه به نظامیان ،قناعت وپاکدستی دولتمردان ، تلاش برای رفاه اجتماعی و معیشت مردم ، برخورد باخاطیان ومتخلفین ومفسدین ، ارتباطات مردمی توجه به زندانیان ، کرم داشتن و باقیات الصالحات و ... را استخراج کرد و آنها را در قالب یک پژوهشی مستقل ارائه کرد

جالب تر از آن که « سیاستی که او شالوده می ریزد و فرمانروایی که او تصویر می کند همان است که ذوق ایرانی می پسندد و با آن آشناست »(دانش پژوه:1377، 372)و این توجه به ذائقه ایرانی برماندگاری اثر او می افزاید .

نتیجه گیری

سعدی همه تلاش خود را در آثار مختلف ومنثورش برای انسان سازی به کار می بندد و هدف غایی او دست یابی به تعلیم و تربیتی است که هدف گذاری داشتن آن جامعه ای پویا وسالم و کارآمد است و تربیت دینی سعدی کاملا واقعی ،کاربردی و عملیاتی است و این نشان از توانایی بالای او دارد .

سعدی حاصل تجربیات خویش را به مخاطب در عصرها و نسل های مختلف عرضه می کند تا او بتواند در هر جا ومکانی که هست ازاین آموزشها وتعایم تربیتی دین باور سعدی استفاده بهینه راببرد

نصیحت کسی سودمند آیدش                            که گفتار سعدی پسند آیدش

(سعدی :1367 ، 13)

 

 

منابع :

1-سعدی شیرازی مصلح الدین ، بوستان ، انتشارات اقبال  تهران  چ اول 1367

2-سجادی سید جعفر ، سیاست مدنیه ، سازمان چاپ وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی  چ سوم 1379

3-سرامی قدمعلی ، از هرگز تا همیشه ، انتشارات ترفند تهران چ اول 1384

4-سازمان چاپ وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی   ، ذکر جمیل سعدی سه جلد  چ پنجم 1377

5-ماهنامه تسنیم شماره اول دی ماه 1382 مقاله عرفان سعدی  مهدی طهماسبی دزکی

6-ماهنامه کیهان فرهنگی شماره 171 دی ماه 1379 مقاله گلستان همان سعدی است عبدالعلی دستغیب

7-فصلنامه دانشکده ادبیات و علوم انسانی  دانشگاه شهرکرد شماره8و9 سال سوم تابستان 1387 مقاله نگاهی بر برخی مقوله های دینی و مظاهر دین مداری در آثار سعدی  سید حامد موسوی

 منتشر شده در هفته نامه عصرقلم 31/1/1395

 

 

  • مهدی طهماسبی دزکی

پیشواز سربلندی

۲۵
فروردين



به نام خداوند جنگ و جهاد
خداوند مردان خاکی نهاد
برای لحظه ای درنگ کردم انگار کسی در ضمیر ناخود آگاهم زمزمه می کرد هرکه دارد هوس کرب وبلا بسم ا...
از ماشین پیاده شدم . برخی از دوستان زود تر از من آمده بودند و بعضی دیگر دیرتر از راه می رسیدند .
چشم انتظار بازگشت کاروانی سرافراز بودیم . هرکسی به امیدی آمده بود . گلبوی اسفند فضا را معطر ساخته بود و گهگاه عطر دل انگیز صلوات هم دهانها را معطر می کرد وهم فضا را
لحظه های چشم به راه آرام آرام می گذشت. دوستان در جمع های کوچک دور هم ایستاده بودندو یکی از حاضرین اهل دل شهادت را برای همه طلب می کرد وچه مبارک دعایی و چه خجسته رزق و روزی خاصی که مخصوص صدیقین و راست کرداران است .
ناگهان عطر حرم زینب (س)برمشام رسید و جمع مستان اندک اندک از راه می رسیدند با قامتی به استواری کوه و دلی لبریز از شجاعت و عطوفت .
همه به پیشواز کاروان مدافعان حرم می شتافتند و چا مادرانی که ام البنین وار به استقبال کاروان زینبیون تاریخ می آمدند. اشکها برگونه ها می غلطید و گاه بغضی سنگین گلوها را می فشرد .
حس و حال روزهای پراشتیاق اعزام نیرو به جبهه های حق علیه باطل را داشت. روزهایی که همه با هر سر و وضع وجایگاه و مال ومنالی می آمدند تا در این حرکت عظیم سهیم باشند . این بار هم همه آمده بودند زن ومرد وپیر وجوان دار وندار و بعضی هایشان به قیافه شان نمی خورد که در این صحنه ها حاضر باشند اما همه آمده بودند تا در این حرکت عظیم فرهنگی و اعتقادی شریک باشند .
همه به دلاوران تازه رسیده از راه و حاضردر صحنه های مبارزه با ابوجهلهای عصر اتم و دوران نوین داعشی های ناپاک که با جان و دل رفته بودند خیرمقدم می گفتند .خداقوتی محکم و زیارت قبولی دلچسب که سرشار از عشق و علاقه ولبریز از حسرت جاماندن از این کاروان رشادت و سربلندی وعزت بود تقدیم این عاشقان اباعبدا... الحسین (ع) می شد .
آری مردم اینجا به استقبال کاروان زینبیون آمدند وسنگ تمام گذاشتند و دردا ودریغا که یادگاران داغدار کربلا در 40منزل با کعب نی و سنگ وچوب و تاززانا پذیرایی و استقبال شدند و چه جانسوز است ناله ای که در گلو مانده و فریاد برمی آورد
امان از دل زینب (س)

  • مهدی طهماسبی دزکی

اعجاز

۱۱
فروردين

اعجاز می کند

بهار

از خشک چوبها

سبزدلی را می سازد

او می آید

تا معجزه آفرین باشد

برخیز

بهاری باش

باشعری نو

شاعر

نمان باید آمد

3/1/1391

  • مهدی طهماسبی دزکی

با توام با تو ای مادر گل

عشق من شور من سرور گل

بوستان جهان را امیدی

بهترین یاور وهمسر گل

ای نگاهت پناه قیامت

شور برپایی محشر گل

آهوی زخمی اشکهایم

آمده در برت در بر گل

بازوی خسته وزخمی تو

استنادی است ای کوثر گل

استنادی است برماندن تو

بر تو وسوره پرپر گل

در دو دنیا امیدم تو بودی

با توام با تو ای مادر گل

  • مهدی طهماسبی دزکی

یاد آن روز که همصحبت ما بود صبا

همنفس با نفس اهل ولا بود صبا

یادآن روز که با رائحه صبح سحر

همدل ما و رها از همه جا بود صبا

زیر باران غمش رقص کنان می رفتیم

ساده ومست و دل انگیز ورها بود صبا

لحظه ها را همه توفیق خدا پر کرده

شاکر از این همه توفیق و نوا بود صبا

در دل صفحه امید زمین می دیدم

رنجکش از سبب دردو بلا بود صبا

تاکه سرمست شویم از عطش ظهر دهم

زائر ساده دل خون خدا بود صبا

تا روایتگر آیین حماسی باشد

همقدم با غم خیل شهدا بود صبا

زندگی های پر از آیه آهن سخت است

یاد آن روز که همصحبت ما بود صبا

۹۲/۲/۲۸

  • مهدی طهماسبی دزکی

نوروز روزنوشدن

۰۹
فروردين


نوروز بی تو آقا یک کار کودکانه است            

یک حس دورماندن شاید فقط بهانه است .

نوروز هم با همه خوبی وبدی آمد ورفت مهمان عزیزی که گاه تا حد یک فروشگاه خانگی تقلیل درجه می یابد وبرای برخی افراد صرفا به یک دلخوشی وتفنن سرگرم کننده مبدل میشود .

نوروز هرچند برای نوشدن است .

برای سرفرازی وانتظارظهور موعود است .

برای آماده شدن وزنده شدن ویادآوری رستاخیز قریب الوقوع است .

برای آموختن نکته های سبز ودورریختن کدورت ها وهزاررنگی های بی ارزش وبی مورد است .

برای باهم بودن ویکدل شدنورهایی ازنخوت زمستان ورسیدن به اعتدال بهاری است.

اما این روزهاکمتر دل آشنایی را می یابی در پی نوشدن ونوروزی شدن ومنتظر امر حق بودن باشد واکثر دلها در منجلاب روزمرگی وتفنن گرفتار شده اند .

  • مهدی طهماسبی دزکی

سماع دیدار

۰۹
فروردين


سماجت باد 

بیدارم می کند 

با رائحه بهار 

سرمست تر از هر روز 

بانگاه کاغذهای رنگی 

با چرخشهای ماهی های قرمز 

که گویی 

سماع دیدار گرفته اند 

با جرینگ جرینگ سکه های عیدی

به نوشدن می رسم 

بیدار شده ام 

باید بروم 

  • مهدی طهماسبی دزکی

همچون پدرانم

۰۹
فروردين


من دلنگران دل نگران دلنگرانم

آزرده ازاین خنده تلخ  دگرانم

من آه غریبم که شبی سرد نمانم

من رود نجیبم که همه در گذرانم

همرنگ غم وهمنفس صبح سپیدم

در وادی دیدار تو از همسفرانم

عشاق تو بودند پدر بر پدر من

من نیز زعشاق تو همچون پدرانم

در زندگی ام پشت به شاکوه  تو دارم

همصحبت عشق توام از منتظرانم

دوری تو وطعنه تنهایی وغربت

آزرده از این خنده تلخ دگرانم

 

  • مهدی طهماسبی دزکی

جشن مبعث بهار

۰۹
فروردين


پیغمبر بهار

آمده با آیین نوشدن

از آن سوی نیستی

با معجزهای فراگیر

ایستاده بر دامنه های منتظر

آیه های سبز شدن ونوشدن را

جرعه جرعه

به کام زمین می ریزد

پرستوها

مبلغانپا در رکاب آیین بهارند

وکوهها وسروها

مردان چشم به راه غیرتمندش

حماسه های حضور

در دستان گل پیش بهار می آیند

ونوروز

یادگاه جشن مبعث بهاراست

بهار دین نوشدن

که تفسیر سوره قیامت است

1390/1/8


آرشیو نظرات

 

  • مهدی طهماسبی دزکی

سالهای آمدنت

۰۹
فروردين

 کاش می آمدی 

تاهمه تقویم ها یکی می شدند 

سالهای آمدنت را 

این گونه می نوشتند 

نه شمسی 

نه قمری 

نه میلادی 

بلکه سال دیداری 

سال بیداری 

1390/1/9

  • مهدی طهماسبی دزکی

نشان دیدار

۰۹
فروردين


غزل غزل سخن از آسمان دیدار است

گمان کنم که دل من زمان دیدار است

پریده پلک من وحس دیگری دارم

به عشق گفته ام اینها نشان دیدار است

بخوان تو دفتر شعر مرا ببین حتما

که حس غالب آنها بیان دیدار است

دل نجیبمن این آسمانی خاکی

همیشه هم سخن داستان دیدار است

دوباره شمع وشب وشاهد وشکوفایی

دلم هماره زهمصحبتان دیدار است

به خون سرخ نوشتم به خاک غمدیده

فدای دوست که روح وروان دیدار است

به هفت شهر وبه هفت آسمان ودریاها

غزل غزل سخن از آسمان دیدار است

1390/1/9

 

  • مهدی طهماسبی دزکی

پشت خط

۰۹
فروردين

 

همواره خطت مشغول است 

یک عمراست پشت خطم 

فهمیدی 

زمین جای ماندن نیست 

پیغامم رسید 

عزراییل 

1390/1/10

 

 

  • مهدی طهماسبی دزکی
 

 

ادبیات پایداری یا مقاومت در شعر فارسی پیشینه ای دیرینه دارد و گویی با اشعار عاشورایی پیوند خورده هرچند ظلم ستیزی ومبارزه شاعران ولایی ،غیرتمند ودرد آشنا ایران زمین درشهرها وادوار مختلف زمانی با حاکمان جور وفرمانروایان ستم پیشه وغاصب روی دوم این ادبیات را تشکیل می دهد .

ادبیات پایداری عمری به درازای ظلم ستیزی ومبارزه دارد اما بعد پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ووارد شدن نگاهی تازه به بدنه اندیشه وادبیات بویژه شعر فارسی از جایگاهی خاص برخوردار شد . در روزگار مبارزه اسلحه شاعران مقاومت وپایداری که بیشتر حماسی بودند وگهگاهی تغزلی حماسه وار در نگاه وآثارشان موج می زد به سمت طاغوت شب که در سرزمین آسمانی ایران خیمه زده بود نشانه می رفت وپس از انقلاب وتهاجم وحشیانه ددمنشی دست نشاندهنده استعمار به مرزها ی کشورمان وآغاز جنگ تحمیلی شاعران با استفاده اسلحه کلامشان به یاری رزمندگان مجاهد ونستوه در جبهه های فرهنگی ورزمی شتافتند وبسیاری ازشعرای انقلاب گاه لباس رزم پوشیدند وجنگ افزارهای میدان نبرد را به دست گرفتند وگاه در میدانی دیگر با واژه واژه شعرشان وبا بیت بیت منظومه ها وغزلهای حماسی شان که آن روز ها به شدت تحت تاثیر فضای موجود به شعار گرایی هم می رسید پا به عرصه پیکار فرهنگی نهادند .

اما بعد از جنگ بویژه در سالهای کنون که بسیاری از شاعران همچون صاحب این قلم نه جبهه را دیده بودندو از شهید وشهادت گاه خاطرات مبهم دوران کودکی بیشتر به یادنداشتند ونه حماسه های زنده آن روزگار را تجربه کرده بودند وآنچه می دانستند حاصل خاطرات دلاوران نسل حماسه وخورشید وبازدیدهای منطقه های خوزستان وکردستان وغرب بود . به میدان آمدند وحسرت نرفتنها وبازماندنهایی که در آثارشان پدیدار شد آوازهای نسل سرخ زینبی بود که بعد از حماسه مکرر عاشوراهای مکرر کربلای جبهه های حق علیه باطل پیامرسان اندیشه ها وخواسته هایی که در وصیتها ،نامه ها ،مصاحبه های شهدا متجلی شده بود بودند .

ادبیات پایداری بعد از طی دوران روایت حماسه ها به دوره ارائه خواسته ها ومطالبات شهیدان رسیده است واین گواه جریان تازه ای است در ادبیات معاصر که همچون رود جاری ادامه خواهد داشت وآرمانها واهداف اما شهیدان که همان آموزه ها وتعالیم دین مبین اسلام ومکتب حماسه وغیرت پرور اهل بیت (ع)را با بیانی رسا ودرقالبهای مختلف ادبی وشعر معاصر فریاد خواهد زد .فریادی که به بلندای تاریخ است واز حلقوم همیشه حسینیان زمان تا بی نهایت خواهد رفت وسرمنشا بسیاری از تحولات کشور فمنطقه وحتی جهان خواهد بود .

1390/1/11

  • مهدی طهماسبی دزکی

تنفسهای دیدار

۰۹
فروردين

من مانده ام در حس غمدار سحرگاه

باچشم های خیس وبیدار سحرگاه

غم خوردن وچشم انتظاری های ممتد

کار دل من گشته وکار سحرگاه

دل را به راهت می دهم هرلحظه هرجا

در کوچه باغ درد وبازار سحرگاه

می آید از عمق نگاه پیر تقویم

اینک تنفسهای دیدار سحرگاه

اینک پر از احساسهای ناب هستم

از لابلای شوق پر بار سحرگاه

من مصحف عشق ترا تدریس کردم

در حوزه اندیشه  دلدار سحرگاه

همناله وهمراه وهم آهنگ هستم

باچشم های خیس وبیدار سحرگاه

 

  • مهدی طهماسبی دزکی

همه رفتند غریبان رفتند                        

جانب عشق شهیدان رفتند

عاشقان همنفس فردایند

از تبار گل یازهرایند

همه بودند عزیزان بودند

عاشقان از دل و از جان بودند

جرگه عشق فراسوی کلام

خنده برچهره یاران امام

عشق این است حسینی باشید

جانثاران خمینی باشید

روز نوروز شب دیدار است

عشق آماده در این پیکار است

من چه گویم که غزل شعله ور است

عشق همصحبت چشمان تر است

مثنوی مثنوی عرفانی است

آسمان دل ما بارانی است

درنگاهم چو نشان دل تو

چشمها قافیه خوان دل تو

مردها عازم دیدار شدند

خفتگان زنده وبیدار شدند

آنچه دیدند چه روحانی بود

حال مردان همه عرفانی بود

این حماسه غزل دریایی

شرط راه است اگر می آیی

همه رفتند غریبان رفتند

جانب عشق شهیدان رفتند

1395/1/9

  • مهدی طهماسبی دزکی


به قلم: مهدی طهماسبی دزکی

باید بی‌تردید سیداشرف الدین قزوینی را طلایه‌دار و پیش‌آهنگ شاعران طنزپردازی دانست که در زمان حیات و زندگی خودشان به شهرت فراگیر و اعتبار شایان توجه دست یافتند شهرتی که به مدد وجود رسانه‌های نوپای اطلاع رسانی فراگیر و دامنه‌دار شد. نقطه‌ی عطف این حرکت فراگیر را باید از نشریه طنز و فکاهی کوچک و 4 صفحه‌ای قطع رقعی نسیم شمال که هفته‌ای یک بار منتشر می‌شد و خلق الله را دور خود جمع می‌کرد پیگیری و جستجو کرد. سیداشرف الدین جزء معدود روزنامه‌نگارانی بود که شعر را به جای نثر به عنوان رویکرد غالب در نشریه‌اش به کار می‌برد و شعرش رایحه‌ی عطر بهشتی صفا و صمیمیت را به کام مردم می‌ریخت اما با همه این وجود نگاهی صمیمی اصالت‌دار، یکدل و عاشقانه هم به مباحث و مفاهیم دینی و آیینی در شعرش برای ارائه به مخاطب داشت و آنچه در این نوشتار به آن پرداخته می‌شود ارائه بخشی از مفاهیم و مضامین دینی و آیینی در شعر نسیم شمال است.دوران شعری سیداشرف الدین را باید به 2 دوره تقسیم کرد یک دوره که از پیش از مشروطیت شروع و تا سالیانی چند پس از مشروطیت ادامه می‌یابد و دیگری از آغاز حکومت احمد شاه آخرین سلطان سلسله قاجار احمد تا پایان عمر سیّد که در سال 1313 هه.ش اتفاق افتاد.

در دوره نخست سیداشرف الدین در هیئت یک مصلح ظاهر می‌شود فردی که دردها را می‌بیند رنجها را با تمام وجود لمس می‌کند همنوا با مردم کوچه و بازار زندگی می‌کند با آنها می‌خندد و بر رنجها می‌گرید برای آنها شعر می‌گوید طنزهایش را لبریز از حس و حال مردمی می‌کند که دلباخته فسنجان و مرغ و زغال و کرسی، گرسنگی، بی‌تابی، بی‌قبایی، تنهایی و عاشقی‌اند و در این میان سیداشرف الدین نقش مصلحی را بازی می‌کند که اصلاحات را بر پایه دین و دیانت و ولایت و محبت اهل بیت (علیهم السلام) می‌پذیرد مردم را به این سمت رهنمون می‌سازد که بی‌ولایت و بی‌تکیه بر عشق علی (ع) ره به سرمنزل مقصود نخواهد برد و همت مولا راهگشای تنگناهای موجود در جامعه افت زده قجری است.

هم مگر همت مولا مددی فرماید          راه را بر وکلا و وزراء بنماید
دری از غیب به روی فقرا بگشاید       حیف و افسوس که انصاف در این ایران نیست گلزار بهشت ص 54

و در دوره دوم شعرپرداز و شاعری است منتقد که به انتقاد بیشتر می‌پردازد تا ارائه رویکردی نو به زندگی هر چند در همان دوره دوم هم بر قداست قلم تأکید دارد و بر این باور است که :

 

مرتبه‌ی شاعری نیست چنین سرسری            لیک در ایران یکی است شاعری و کافری
روح درآید به رقص وقت سخن‌پروری     فصلک فصل الحرام آی بارک الله به تو        گلزار بهشت ص 137

اما سیداشرف الدین در دوره‌ی دوم شعری‌اش دیگر آن شاعر پرشور و طراوت سابق نیست کم کم از بلندای ایستادگی و غرور و همنوایی با مردم به رهگذر روزمرگی می‌افتد و دیگر بی‌باک و نترس نیست بلکه آهسته برو آهسته بیا که گربه شاخت نزند را که خودش گفته در زندگی‌اش اندک اندک پیاده می‌کند. از سیداشرف الدین قزوینی مدیر نشریه طنز و فکاهی نسیم شمال مجموعه‌ای شعر که گاه در داخل کشور و گاه در فراسوی مرزهای جغرافیایی در خط مقدم قلمرو فرهنگی، ادبی و اعتقادی ما در شبه جزیره هند به چاپ رسیده که نام گلزار بهشت یا دیوان نسیم شمال را بر خود دارد.

نشریه‌ی نسیم شمال که پرخواننده‌ترین نشریه طنز و فکاهی روزگار مشروطیت به شمار می‌رود زبان گویا و منعکس کننده‌ی خواسته‌ها، آرمانها و نقطه نظرات عامه مردم آن روزگار بوده، شعر نسیم شمال هر چند بی‌بهره از لطایف و ظرایف ادبی و صنایع و آرایه‌های شعری نیست امام زیاد هم در قید و بند ارائه‌ی زبانی نو و شعری ادبی و استوار بر صنایع و آرایه‌ها نیست بلکه آیینه‌ی تمام نمای زندگی، اندیشه و نظرات جامعه است جامعه‌ای که در رویارویی و تقابل با مدرنیست نوپا و تازه قوت گرفته در اروپا، قرار گرفته و این تقابل و تهاجم اولین و مهمترین هدفی را که نشانه رفته، اعتقادها، باورداشتها و تفکرات مذهبی و دینی مردم است هر چند آن گونه که گفته شد نشریه نسیم شمال از درون مایه‌ای طنز و فکاهی برخوردار بوده اما این سبب نمی‌شود که سیداشرف الدین حسینی خود از نژاد پیامبر و ذریعه‌ی علی (ع) است و خود در جای شعرش به آن تصریح می‌کند :

زنسل پاک یاسینم بود قرآن کتاب من                           ز حق‌داری تحسینم همین فصل الخطاب من

سخنور اشرف الدینم فلک زیر رکاب من                      نه از برق و نه از ظلمت نه از تسخیر می‌ترسم

                                      نه از کشتن نه از بستن نه از زنجیر می‌ترسم                                گلزار بهشت ص 58

سیداشرف الدین چون کوهی مقاوم و استوار است اما نه آنچنان که رسالت خود را فراموش کند و فقط به خنداندن مردم دلخوش کند بلکه او پیش می‌آید مفاهیم و مضامین دینی و آیینی را به عنوان یک یادآور و تذکر دهنده وارد شوش می‌کند و از نشریه‌اش به عنوان یک سخن‌گاه و تریبون زنده کردن این ارزشها و مضامین استفاده می‌کند ارزشهایی که خون‌های زیادی برای تثبیت و استواری آنها در طول سالیان متمادی از صدر اسلام تا کنون ریخته شده.نکته حایز توجه که باید مدنظر قرار گیرد این است معیار توجه به ارزشها از دیدگاه سیداشرف الدین همان دو گوهر گرانبها یادگار پیامبر اکرم (ص) است قرآن و عترت معیار سنجش است :بود قرآن کتاب من دلیل من عباراتش          شده روشن دو چشمم از اشاراتش بشاراتش
برایم حجت و برهان بود مجموع آیاتش               نه از مشرک نه از کافر نه از خنزیر می‌ترسم

                              نه از کشتن نه از بستن نه از زنجیر می‌ترسم

 نباشد با کسی کارم فقط در فکر دینم من                     ستایش می‌کنم حق را مطیع مرسلینم من
غلام چهارده معصوم و عبد مؤمنینم من                     نه از شاعر نه از منشی نه از تحریر می‌ترسم

                                      نه از کشتن نه از بستن نه از زنجیر می‌ترسم         گلزار بهشت ص 57

در شعر نسیم شمال مضامین را باید به چند دسته تقسیم کرد :

      1.   بخشی از اشعار سروده شده مناسبتی است. مناسبت‌های دینی و آیینی از دیرباز حکم ایام الله و روزهای سبز و ماندگار را داشته‌اند و این ایام الله‌ها چه شهادت‌ها و چه ولادت‌ها مبلغ و بیانگر زنده بودن و پایندگی مفاهیم دینی‌اند. و عاشقان و دوستداران طریقت سبز عشق‌بازی هم به این مناسبت‌ها نگاهی غیرتمند و عاشقانه دارند و در جهت زنده نگه داشتن و بر پا کردن این ایام الله‌ها می‌کوشند و شاعران هم شعرشان را تحفه‌ی این مجالس می‌دانند و آنها را تقدیم محضر ملکوتی ائمه‌ی اطهار و اهل بیت (ع) می‌نمایند.مناسبت‌ها در شعر سیداشرف الدین از جایگاه ویژه‌ای برخوردارند. گاه سید را انسانی بشارت دهنده به بهشت خاتم الانبیاء (ص) می‌بینم که می‌خواند :

السلام ای احمد مختار ختم الانبیاء                            السلام ای آفتاب لامع برج حیاء
السلام ای روح پاکت فیض بخش انبیاء                     گفت در وصف شب معراج ذات کبریا
                             احمد و محمود، ابوالقاسم، محمد مصطفی (ص)              دیوان نسیم شمال ص 6

و گاه سر مستانه از باده غدیر و از صهبای ولایت می‌نوشد زمزمه می‌کند :

اندر این عید غدیر ای ساقی سیمین عذار                                  مست کن ما را زعشق حیدر دلدل سوار
زینهار از کف مده جام شراب خوشگوار                              در فلک خیل ملک گویند هر دم آشکار

                                                لا فتی إلا علی لا سیف إلا ذوالفقار                 دیوان نسیم شمال ص 92

 گاه اشکریزان عزادار سیدالشهداء (ع) این احیاگر حقیقی دین ختم الانبیاء می‌شود و به این نکته تصریح می‌کند :

دانی که کرد خدمت از بهر دین احمد (ص)                                مظلوم کربلا بود نوباوه‌ی محمد (ص)
دانی که بود در عشق بر عاشقان سرآمد                                      بنمود جان خود را بذل و نفاق ملت

                                                         داد از نفاق ملت داد از نفاق ملت

از بهر حفظ اسلام در راه عشق سر داد                                      پیغمبر مکرم از قتل او خبر داد
هم نازنین برادر هم مه جبین پسر داد                                 فرمود افتد این ماه اندر محاق ملت

                                                       داد از نفاق ملت داد از نفاق ملت                    گلزار بهشت ص 81

وی در تضمینی که از دوازده بند محتشم دارد غمگنانه به مسایل روز اشاره می‌کند :

باز این چه غلغله است که در کشور جم است                       قحط الـرجال و فـقر و فنا هر دو بـا هم است

اسباب تیره بختی ملت فراهم است                                باز این چـه شورش که در خلـق عالـم اسـت

                                 باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است         دیوان نسیم شمال ص 175

گاهی دیگر در صحن و سرای با صفا ثامن الحجج (ع) سید را در هیئت یک سوگوار می‌بینند که دل شکسته و غمگین از غصه غریب الغربا می‌گوید که بارگاهش مورد تهاجم جماعتی پلید و نابخرد قرار گرفته گفته است :

در خراسان یک نگاهی بر بنای من کنید                              با زبان حال شرح ماجرای من کنید
یک نظر بر روضه و صحن و سرای من کنید                        بعد از این هر ساله ترتیب عزای من کنید
                                                 بعد از این هر ساله ترتیب عزای من کنید

و در جلوه‌ای دگر همنوا و هم‌سخن با زکی باغبان در آستانه مقدس حضرت فاطمه (س) می‌ایستد دست ادب بر سینه می‌نهد و به حضرتش سلام می‌دهد

خوابیده با جلال شرافت در این مقام                             هم دختر امام هم خواهر امام
معصومه مقدس بانوی نیک‌نام                                      روح القدس مقیم حریمش به صبح و شام
                                                 کحل البصر نموده ملائک غبار قم         دیوان نسیم شمال ص 117

در شعر نسیم شمال اعیاد مذهبی جلوه‌ای متجلی و ارزشمند دارند عید مبعث، ماه رمضان و عید فطر و عید غدیر هر یک به نوعی در شعر او جلوه‌گر می‌شوند بویژه رمضانیه‌های او که پرتعدادند

 ماه مبارک شده وقت ثواب                         موسم افطار شود فتح باب
موقع تسبیح و دعا و کتاب                            خلق همه منتظر توپ و تاب

گوش به گلبانگ اذان های های                 آمده مـاه رمضان هـای هـای     گلزار بهشت ص 258

   2.   انتظار خط سیر سبزی است که ره به منزل مقصود می‌رسد امام عاشقان آن سوی همه دلبستگی‌ها، خستگی‌ها و تنهایی‌ها می‌آید تا التیام بر دردهای نهفته و آشکار غمزدگان دریای تنهایی با شعر سیداشرف الدین در اشعاری که رنگ و بویی از انتظار حضرت ولی عصر (عج) دارند نمایی از یک انسانی است که نوای استغاثه و ناله‌اش به هفت آسمان می‌رسد و آقا و مولایش را با تمام وجود می‌خواند

یا صاحب الولایه دل خلق آب شد
از قاف تا به قاف پر از انقلاب شد
عصمت به باد رفت و ولایت خراب شد
از شرق به غرب جگرها کباب شد

 

عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان (عج)

مـولا لـک الفـداء لـک الغـوث الأمـان

 

 

از یاد رفت رسم قوانین انبیاء
رفتند زیر خاک بزرگان و اولیاء
پامال گشت مصحف و آیات کبریا
منسوخ شد سخاوت و معدوم شد حیاء

مـولا لـک الفـداء لـک الغـوث الأمـان

دیوان نسیم شمال ص 172

و گاه در بشارت ولادت امام زمان (عج) طربناک و پرطراوت طنین شوق سر می‌دهد و مشحون و سرسبز به افق فردای سبز ظهور و سرافرازی می‌اندیشد.

 

جهان سیاه ز ظلم و ستم نخواهد نماند
وجود حجت حق در عدم نخواهد ماند
به روی برف نشان قدم نخواهد ماند
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند

چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند

گلزار بهشت ص 148

 

آید به زمین حجت حق رحمت رحمان
پر نور شد از عارض وی ملک سلیمان
ارواح مجرد همه مشغول ز حیات
روح القدس از وجد طرب گشته غزلخوان
در نیمه شعبان
در نیمه شعبان
فوق فلکیات
در نیمه شعبان

گلزار بهشت ص 265

یا در این شعر

 

شب مولود و جشن سرور دین
ظریفی این غزل را کرد تضمین
ملائک عرش را بستند آذین
به است آن یا ز نخ با سیب سیمین

لب است آن با شکر یا جان شیرین

گلزار بهشت ص 266

در نگاهی دیگر سیداشرف الدین را مشغول راز و نیاز و گفتگویی با امام عاشقان می‌یابیم که با مولایش درد دل می‌کند از کمبودها و کاستی‌ها می‌گوید

 

شاها به شیعیان نظری از ثواب کن
وقت عدالت آمده پا در رکاب کن
ما را ز فیض منظر خود کامیاب کن
سرچشمه را ز آب وضو پر گلاب کن

اسـلام را کـمـک تو به نص کـتـاب کـن

یا صاحب الزمان (عج) به ظهورت شتاب کن

پروانه‌وار جمله به نور تو عاشقیم
لب تشنه بر شراب طهور تو عاشقیم
ای غائب از نظر به ظهور تو عاشقیم
در صحن پارلمان به حضور تو عاشقیم

بـا رای میـل خـود وکـلا انتخـاب کـن

یا صاحب الزمان(عج) به ظهورت شتاب کن

گلزار بهشت ص 252

و گاهی غمگنانه از مصیبت‌ها و رنجهای پیش آمده که گویی مقدمه آخر الزمان وعده داده شده است می‌نالند و غصه می‌خورده

 

می‌نبینی کشور ایران غریب است و وحید
تا که یوم یظهر فی الملک آفتاب جدید
یا غیاث المستغیثین گردید از هر سو پدید
بهر سرحدات و سیل ریشه کن خون گریه کن

گلزار بهشت ص 118

نمی‌دانم که در عالم چه شور است
تو گویی رجعت اهل قبور است
ز هر جانب عیان شور نشور است
قیامت شد عیان یا نفخ صور است

همه اینها علامات ظهور است 

گلزار بهشت ص 195

   3.   اشعاری که در آن به بخشی از پایه‌های اندیشه و تفکر دینی می‌پردازد پایه‌ها گاه جزء ضروریات شمرده می‌شوند و گاه در همان حس و حال جزئیات باقی می‌ماند.

قرآن که خود سید آن را دلیل خویش می‌داند

بود قرآن کتاب من دلیل من عباراتش    

برایم حجت و برهان بود مجموع آیاتش

گلزار بهشت ص 57

در بسیاری از شعرهای سیداشرف الدین که رنگ و بویی دینی و یا حتی طنز دارد حضوری چشمگیر و در خور توجه دارد

در قیامت از شما قـرآن شکایت می‌کنـد

حق مجازات شمـا را در قیامت می‌کنـد

آخر این قرآن همه وحی خدای اکبر است 

آخـر این آیات روشن معجز پیغمبر است

ایـن کلام الله امانت از رسول اطهـر است 

هیچ کافـر با امانت ایـن خیانت می‌کنـد

 

در قیامت از شما قرآن شکایت می‌کند

گلزار بهشت ص 194

عمل کردن به دستورات الهی که به نظر می‌آید سیداشرف الدین در شعرهایش از نبود این ویژگی در بین مسئولان و دولتمردان قاجاری و مردم کوچه و بازار گلایه‌مند است و دین را بدون آن بی‌ثمر می‌داند

تا چند کسی نعره که قانون خدا کو
آن کس که دهد گوش به عرض فقرا کو
مردم همگی مست و ملگند به بازار
انصاف و وفا و صفت و شرم و حیا کو
دیوان نسیم شمال ص 24

ادب که بنا به فرمایش امام امیرالمؤمنین علی (ع) بهترین میراث و یادگار پدران برای فرزندان اوست از دغدغه‌های اصلی ذهن جستجوگر و پویای سیداشرف الدین بوده است.

با ادب باش که تکلیف جوانان ادب است
راحت روح زنان زینت مردان ادب است
فرق ما بین بنی آدم و حیوان ادب است
آیه آیه همه جا صحبت قرآن ادب است

مربوط به عمل

در میان مردمان معدوم شد صدق و صفا

جای لطف و مرحمت رایج شده ظلم و جفا
از قلوب دوستان منسوخ شد مهر و وفا
تاج حق پامال شد ای تاجدار اصفیا

شد مسلمانی غریب آیات قرآنی غریب

عصمت و عفت در روزگاری که کم کم زمزمه‌های تجدد و نوگرایی به سبک و سیاق اروپائیان بی‌بنیاد داشت در جامعه اسلامی ایران رخنه می‌کرد سیداشرف الدین چون دیده‌بان زبردست و ماهر از بلندای عزت و اقتدار این مسأله را شناسایی می‌کند و آن را در شعرش انعکاس می‌دهد

دختران را یار جانی عفت است و عصمت است 
مایه هر شادمانی عفت است و عصمت است
غنچه باغ جوانی عفت است و عصمت است
لاله باغ معانی عفت است و عصمت است

زینت این زندگانی عفت است و عصمت است

گلزار بهشت ص 256

توبه از مفاهیم بنیادین و اصلی تفکرات و آموزه‌های دینی که در شعر سیداشرف الدین هم متجلی است از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است

تا کی به خوابی ای پیر گمراه
با چشم گریان رو کن به درگاه
برخیز از جا وقت سحرگاه
هر لحظه برگو با ناله و آه

التوبه التوبه استغفر الله

گلزار بهشت ص 201

علم و دانش فریضه‌ای است که در هیچ حال و به هیچ عنوان از گردن مسلمین چه زن و چه مرد ساقط نمی‌شود و نمی‌افتد سیداشرف الدین مردم را به سمت علم تشویق می‌کند و بدبختی جامعه را از بی‌علمی و بی‌دانشی می‌داند

در جهان واجب به ما علم است علم
آنچه پیغمبر به ما واجب نمود
کودکان را در زمان کودکی
گر گره در کار ما افکند چرخ
هر که بی‌علم است انسانش نخوان
مرده از بی‌علم جاهل بهتر است
احتیاج است آن که ما را خوار کرد
مرد و زن را رهنما علم است علم
آشکار و برملا علم است علم
باعث نشو و نما علم است علم
بهر ما مشکل گشا علم است علم
روح را نور و ضیاء علم است علم
زنده معجز نما علم است علم
رفع مایحتاج ما علم است علم
گلزار بهشت ص 90

      4.   در شعر سیداشرف الدین نمونه‌هایی یافت می‌شود که گویی انعکاس اندیشه‌ها و واقعیت‌ها و آرمانهای او و همکاران اوست.

دیشب بسرم باز هوای دگر افتاد
چشمم به ضریح شه والا گهر افتاد
در خواب مرا سوی خراسان گذر افتاد
این شعر همان لحظه مرا در نظر افتاد
با آل علی (ع) هر که درافتاد ورافتاد

گلزار بهشت ص 182

اشهد با الله العلی العظیم
شاهد حالم ورقات نسیم
در خط اسلام منم مستقیم
هستم از آلایش تهمت بری

جعفری‌ام جعفری‌ام جعفری

گلزار بهشت ص 251

 

ای قافله اسلام آن راهنما چون شد
بی‌نور شده امکان آن مرد خدا چون شد
تاریک شده آفاق آن شمع هدا چون شد
کو آیت سبحانی کو عالم ربانی

افسوس که از کف رفت آقای خراسانی

دیوان نسیم شمال ص 179

  بروجن 28/1/86

مهدی طهماسبی دزکی

 منابع : 

دیوان نسیم شمال با مقدمه سعید نفیسی تهران سعدی 1364

 

  • مهدی طهماسبی دزکی


به قلم: مهدی طهماسبی دزکی

بی‌گمان حضرت آیت‌ا... العظمی آسید ابوالحسن مدیسه‌ای اصفهانی یکی از نامدارترین و استوارترین چهره‌های رهبریت دینی در چند قرن گذشته تاریخ تشیع در این مرز و بوم به شمار می‌رود. شخصیتی که استوانه‌ای علمی و فقهی و شکوه مرجعیت دینی در حوزه نجف اشرف بوده است. مرحوم حضرت امام خمینی(ره) در مقدمه تحریرالوسیله سید را سیدالحجة و فقیه اصفهانی می‌نامد.[1]

وی در خاندانی که اصالتاً از سادات موسوی بهبهان بودند در قریه‌ی مدیسه اصفهان چشم به دنیای فانی گشود. در باب سال تولدش بین صاحبان تواریخ اختلاف نظر است اما صاحب کتاب سراج‌المعانی در این‌باره می‌نویسد: «بنا بر قول کثیری از صاحبان رجال و تراجم تولد آن بزرگوار به سال 1284 هجری قمری در قریه‌ی مدیسه واقع در جنوب‌غربی فلاورجان از قرای اصفهان در مهد فضل و دانش بوده است.[2]

هرچند که خاندان وی از مردمان اهل فضل و دانش بوده‌اند اما پدرش سید محمد با علم و دانش سر و کار نداشته. آغاز طلبگی مرحوم در دوران صباوت و کودکی در قریه مدیسه بوده که مشغول آموختن مقدمات و تحصیلات ابتدایی بوده است.

پس از به پایان رساندن تحصیلات آغازین و مقدماتی در مدیسه سید آهنگ رفتن اصفهان می‌کند. «برای تکمیل تحصیلات قصد رفتن به اصفهان را داشته با مخالفت پدر روبرو شده اما با اصرار و ابرام فراوان پدر را راضی می نماید.[3]

پس از کسب رضایت پدر سید ابوالحسن با شوق و ذوق فراوان راهی اصفهان می‌شود. «در 14سالگی حجره‌ای در مدرسه صدر اصفهان می‌گیرد.»[4]

بعد از ورود سید ابوالحسن به اصفهان، حضرت ولیعصر(عجل ا... تعالی فرجه الشریف) عنایات خاصه خویش را در قبال وی بروز می‌دهد که نمونه‌ی آن در منابع و مأخذ اطلاعاتی زندگی و سیره سید ابوالحسن آورده شده است.

آقا سید ابوالحسن از سال 1298هـ.ق تا «چهاردهم شهر ربیع‌الاول 1308هـ.ق در اصفهان ماند.»[5] و در حوزه‌ی اصفهان در تحت نظر بزرگانی نظیر آقا سید محمدمهدی نحوی ادبیات عرب، آخوند ملامحمد کاشی فلسفه و حکمت سید محمدباقر درچه‌ای معقول و منقول و میرزا جهانگیرخان قشقایی فلسفه و اخلاق ابوالمعانی شیخ محمد کلباسی فقه و اصول سید محمدهاشم چهارسوقی[6] را آموخت.

اساتیدی نام‌آور و مهذب که جرعه‌جرعه عشق و معرفت و علم را در کام سید جویای علم و اندیشه ریختند و از او استادی زبردست ساختند و تا آنجا در این رابطه ساختن شخصیت و شاکله‌های علمی و اندیشه‌ای سید پیش رفتند که وقتی سید به نجف اشرف مرکز اندیشه و حوزه‌ی گرانسنگ علوم دینی آن روزگار جهان تشیع وارد شد «سید اگرچه در بدو ورود به حوزه‌ی علمیه نجف اشرف خود نه تنها از فضلای تلامذه آیات مذکور محسوب می‌شد بلکه از مدرسین بنام سطوح آن حوزه‌ی مقدسه‌ بود»[7]

ده سال تمام سید در محضر بزرگان حوزه‌ی اصفهان به خوشه‌چینی معرفت مشغول بود و در تحت عنایات خاصه حضرت ولیعصر(عجل ا... تعالی فرجه الشریف) آرام آرام مدارج ترقی را طی نمود و تا آنجا جلو رفت که دیگر حوزه‌ی اصفهان یارای برآورده کردن نیازهای علمی و اندیشه‌ای سید جویای عشق و علم را نداشت. کم‌کم سید بار سفر به عتبات عالیات بویژه به سمت نجف اشرف این مرکز علم و اندیشه اسلامی بست. «روز 14ربیع‌الاول 1308هـ.ق از اصفهان خارج و روز سه‌شنبه 11 جمادی‌الاول همان سال وارد نجف اشرف می‌گردد و روز 14 همان ماه وارد مدرسه‌ی صدر نجف می‌گردد.[8] لازم به ذکر است بنا بر نقل صاحب سراج‌المعانی مدرسه‌ی صدر نجف همچون مدرسه‌ی صدر اصفهان مجمع علمای نامی و دانشمندان طراز اول بوده است.

پس از ورود سید جوان به حوزه نجف اشرف از محضر بزرگانی خاکی نهاد و آسمانی نفس همچون 1.میرزا حبیب رشتی 2.آخوند ملامحمدکاظم خراسانی 3.علامه سیدمحمدکاظم یزدی صاحب عروةالوثقی 4.میرزا محمد تقی شیرازی مشهور به میرزای ثانی 5.حاج ملا فتح‌ا... شریعت اصفهانی بهره‌مند می‌گردد.

آسید ابوالحسن اصفهانی آن‌گاه که وارد نجف اشرف گردید هم شاگرد بزرگان و حضرات آیات بود و هم استاد بسیاری از طلاب و نوخاستگان حاضر در نجف «سید اگرچه در بدو ورود به حوزه‌ی علمیه‌ی نجف اشرف خود نه تنها از فضلای تلامذه‌ی «آیات مذکور محسوب می‌شد بلکه از مدرسین بنام سطوح آن حوزه‌ی مقدسه بود و بعد از اخذ اجازات معتبره از مشایخ مذکور کرسی درس فقه او از برجسته‌ترین محافل علمی جهان اسلام به شمار می‌رفت.»[9]

سید ابوالحسن اصفهانی صاحب اندیشه‌ای پویا، ذهنی خلاق و تحلیل‌گر بود و آن‌قدر پیش رفت که به تعبیر مرحوم آیت‌ا... العظمی بروجردی علم اسلام شد. حضور در صحنه‌ی مختلف بحث و علم و تبلیغ به تدریج از سید شخصیتی آبدیده، مجرب و توانمند و استوار ساخت که به عنوان ذخیره‌ای الهی در برهه‌ای از زمان علم اسلام و مرجعیت دینی را به دوش کشید. هرچند اخلاق ذی طلبگی، ساده‌زیستی، خاک نهادی و زهد و وارستگی سید بر اثر ارتباط و توسل به اهل بیت(علیهم السلام) همچنان به قوت خود پابرجا بود.

«بعد از رحلت علمایی چون میرزای شیرازی، شیخ‌الشریعه، شیخ احمد کاشف الغطاء، میرزای نائینی و حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی مرجعیت تامه سید از سال 1355هـ.ق آغاز شد»[10]

و این مرجعیت تامه و زعامت تا آخرین ساعات زندگی دنیایی آسید ابوالحسن اصفهانی ادامه داشت و مستدام بود.

آسید ابوالحسن اصفهانی از همان بدو ورود به حوزه علمیه نجف اشرف خوان علم‌آموزی خویش را گستراند و شاگردان فراوانی را در مجلس درس خویش پروراند. شاگردانی که بسیاری از آنان از چهره‌های شاخص و مبرز و شناخته شده حوزه‌های علمیه نجف اشرف و قم شدند.

صاحب سراج‌المعانی در کتاب خود 270نفر از شاگردان و دانش‌پژوهان مجلس درس آسید ابوالحسن اصفهانی را برمی‌شمرد. بزرگانی صاحب نام که پراکندگی شهر و دیار آن‌ها از نظر گستردگی وسعت حضور شاگرد از بلاد و استان‌ها و نواحی مختلف کشور ایران اسلامی و بلاد مسلمین درخور توجه است و شاید این گستردگی اقلیمی در مجلس درس کمتر عالمی همچون آسید ابوالحسن اصفهانی جلوه‌گر و نمایان باشد. معروف‌ترین شاگردان مرحوم آسید ابوالحسن اصفهانی عبارتند از:

1. آیت‌ا... سید محمدتقی بهجت

2. آیت‌ا... سید محمدهادی میلانی

3. آیت‌ا... سید محمدحسن میرجهانی

4. آیت‌ا... شهید سید اسدا... مدنی

5. آیت‌ا... سید جمال الدین طباطبایی

6. آیت‌ا... سید محمد حجت

7. آیت‌ا... علامه سید محمدحسین طباطبائی صاحب المیزان

8. آیت‌ا... سید هبةالدین شهرستانی

9. آیت‌ا... سید عبدالهادی شیرازی

10. آیت‌ا... شهید شمس‌آبادی

11. آیت‌ا... سید محمود شاهرودی

12. آیت‌ا... شهید سید عبدالحسین دستغیب

13. آیت‌ا... عبدالحسین خادمی

14. آیت‌ا... شیخ عبدالنبی اراکی

15. آیت‌ا... میرزا هاشم آملی

16. آیت‌ا... میرزا احمد آشتیانی

که هریک صاحب تألیفاتی ارزشمند، گرانسنگ و پرمایه هستند و پرداختن به شرح حالات و اندیشه‌های هریک از این بزرگان و دیگر شاگردان نامی و گمنام مرحوم آسید ابوالحسن اصفهانی می‌تواند گوشه‌ای از علو درجه سید و زاویه‌ای ناگفته از توانایی علمی و روحانی آسید ابوالحسن را بازگو کند.

آثار و تألیفات

آسید ابوالحسن اصفهانی افزون بر شاگرد پروری و پرورش مردان عرصه علم و عمل قلمی توانا و پویا داشت و آثاری از خود به یادگار گذاشته است. آثاری که از لحاظ علمی حرفی برای گفتن دارند و قابل اعتنا و اتکا هستند.

بنابر تصریح شرح‌حال نویسان آسید ابوالحسن اصفهانی معروف‌ترین و مشهورترین اثر قلمی سید وسیلةالنجاة است «وسیلةالنجاة بنابر فرموده‌ی خود سید صاحب وسیله (قدس) مأخوذ از رساله‌ی عملیه و فتوایی معظم له مسمی به ذخیرةالصالحین بوده است»[11]

وسیلةالنجاة به فارسی به وسیله سید ابوالقاسم اصفهانی و ذریعةالنجاة به وسیله شیخ سعادت حسین به اردو ترجمه و منتشر شده است[12]

 صاحب سراج‌المعانی 30نفر از حاشیه‌نویسان بر وسیلةالنجاة را معرفی می‌کند که مهمترین شرح و تفسیر وسیلةالنجاة شرح حضرت امام خمینی(ره) است که به عنوان تحریرالوسیله چاپ و منتشر شده و از دیگر شارحین و شرح نوسیان بر وسیلةالنجاة می‌توان به حضرات آیات بهجت، گلپایگانی، مرعشی نجفی، مکارم، فاضل، میرزا جوادآقا تبریزی، میلانی، شاهرودی، خویی، سیدابوالحسن رفیعی و سید محمدحسین حسینی بروجنی که شرح وی به لحاظ تقدم جزء نخستین شروح و حاشیه‌ها بر وسیلةالنجاة به شمار می‌رود.

از دیگر آثار مرحوم آسید ابوالحسن اصفهانی می‌توان به:

1.حاشیه بر عروةالوثقی سید محمدکاظم علامه یزدی

2.شرح کفایةالاصول آخوند خراسانی

3.حاشیه بر کتاب تبصره علامه‌ی حلّی

4.حاشیه بر نجاةالعباد صاحب جواهر

5.رساله عملیه‌ی ذخیرةالعباد

6. رساله عملیه‌ی ذخیرةالصالحین

7. رساله عملیه‌ی انیس المقلدین

8. رساله عملیه‌ی وسیلةالنجاة صغری

9. رساله عملیه‌ی منتخب الرسایل

10. رساله عملیه‌ی مناسک حج

11. رساله‌ی مصباح الوارثین[13]

12. ذخیرةالصالحین که رساله عملیه آیت‌ا... اصفهانی به زبان پارسی است و در زمان حیات او سه بار به چاپ رسیده بود[14]

 

آسید ابوالحسن اصفهانی و سیاست

آسید ابوالحسن اصفهانی از حاضرین در صحنه‌های مختلف سیاسی بود. سیاست را عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ما ورد زبان و الگوی عملی وی بود. وی با مستکبرین و استعمارگران روباه پیر انگلیس به هیچ عنوان سر سازش نداشت و بارها با آن‌ها در افتاده بود تا آنکه «در سال 1341هـ.ق بعد از تحریم انتخابات فرمایشی ملک فیصل در عراق توسط آیت‌ا... فالمی، ابتدا ایشان و سپس آیت‌ا... سید ابوالحسن اصفهانی نیز همراه مرحوم آیت‌ا... نائینی و عده‌ای از فقهای حوزه‌های نجف و کربلا به ایران تبعید شدند»[15]

از سیره عملی آیت‌ا... اصفهانی در فقه سیاسی به موارد زیر می توان اشاره کرد:

1.اعلان جهاد بر علیه انگلیس و فرانسه در زمان جنگ جهانی دوم و همراهی با مجاهدان شیعه و اهل سنت در این پیکار مقدس

2.همگامی با فتوای میرزا محمدتقی شیرازی در انقلاب عراق

3.برخورداری از مواضع سیاسی در قبال فیصل اول حکمران عراق و تحریم انتخابات

4.تبعید به ایران

5.فتوای جهاد با انگلیس وقتی که انگلیس می‌خواست پایگاه‌های خود را در بصره حفظ نماید.

6.تحت نظر بودن در قصر عارف آقا در کاظمین

7.حمایت از مبارزان ایران اسلامی در عصر رضاخانی-کشف حجاب

8.حمایت از مستمندان جامعه اسلامی و مبارزه با محتکران در زمان جنگ جهانی

9.مقابله با تهاجم وهابیون و تشکیل کنفرانس اسلامی کربلا به این منظور

10.تکفیر رضاخان به جهت کشف حجاب در ایران[16]

 

آسید ابوالحسن اصفهانی و عنایات اهل بیت (علیهم السلام)

شاید اغراق نباشد اگر بگوییم عنایات خاصه اهل بیت(علیهم السلام) بر علمای شیعه و جان‌نثاران مکتب علوی از همان صدر اسلام و تا عصر غیبت صغری و از دوران غیبت کبری تاکنون بی‌عدد، بی‌نهایت بوده است.

صاحبان تذکره احوال آسید ابوالحسن اصفهانی نمونه‌های متعددی از عنایات اهل بیت عصمت(علیهم السلام) و بویژه وجود نازنین امام عصر(عجل ا... تعالی فرجه الشریف) در قبال آسید ابوالحسن را برشمرده‌اند که در اینجا یکی دو نمونه برای تیمن و تبرک ارائه می‌گردد.

«در کتاب سراج‌المعانی از حجت‌الاسلام حاج سید محمد بروجنی [آیت‌ا... زاده] از نوادگان سید نقل شده که یکی از افراد مورد اطمینان در شبی که مرحوم سید به نجف اشرف وارد شدند در عالم خواب دید که امام العارفین امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب(علیه السلام) تشریف آوردند و کلید دروازه نجف را تحویل سید دادند و رفتند»[17]

عنایات بی‌حدود امام عاشقان حضرت صاحب‌الزمان(عجل ا... تعالی فرجه الشریف) درباره آسید ابوالحسن اصفهانی نشان‌دهنده علو درجه سید و ارادت وی به آستان حضرت ولی‌امر(عجل‌ا... تعالی فرجه الشریف) است و یکی از افتخارات خاصه آسید ابوالحسن اصفهانی این است که وی یکی از معدود از علماء متأخر است که توقیعی از وجود نازنین حضرت صاحب الامر(عجل ا... تعالی فرجه الشریف) به نام وی صادر شده است. «وقتی وی پس از شهادت فرزندش سید حسن تصمیم گرفت از امر ریاست و زعامت کناره‌گیری کند از مردم انزوا بگیرد و درب منزل خویش را بر روی خودی و بیگانه ببندد نامه‌ای از ناحیه حضرت ولیعصر(عجل ا... تعالی فرجه الشریف) برای وی صادر شد. این توقیع به وسیله ثقةالاسلام حاج شیخ محمد کوفی شوشتری که متجاوز از چهل مرتبه به مکه مشرف شده بود برای آیت‌ا... اصفهانی فرستاده شد. متن آن نامه‌ی شریف که در بیت معظم آیت‌ا... اصفهانی قرار داشت بدین مضمون است «ارخص نفسک واجعل مجلسک فی الدهلیز واقض حوایج الناس نحن ننصرک»

یعنی خود را به راحتی در اختیار مردم بگذار و محل نشستن خود را در دهلیز خانه قرار داده و نیازمندی‌های مردم را برطرف کن ما یاریت می‌کنیم[18]

 

طلوع در بهشت

«داماد معظم ایشان حاج سید میر بادکوبه‌ای نقل نموده‌اند که شب دوشنبه نهم ذی‌الحجه 1356 خدمت آقا رسیدم و به ایشان عرضه داشتم که آقا بدهی شما در نجف زیاد شده است، چه امر می‌فرمایید؟ گفتند آقا بعد از شنیدن این کلام اشک در چشمانش حلقه زد و گریه نمودند. خطاب نمودم: آقا از چیزی ناراحت هستید؟ جواب دادند: اشک شوق است، زیرا آنچه را از مولایم حضرت امیر(علیه السلام) طلب کرده بودم برآورده شد. گفتم: آقا چه چیز را طلب نموده بودید؟ فرمودند: وقتی به نجف اشرف برای تحصیل آمدم، دستم خالی بود، پس از حضرت امیر(علیه السلام) خواستم هنگامی که نجف را ترک می‌کنم، دست خالی بروم، ناراحت نباشید، بدهی‌های مرا خواهند پرداخت»[19]

و بالاخره روز سه‌شنبه 9ذی‌الحجةالحرام1365 آسید ابوالحسن اصفهانی در روی زمین غروب کرد و در بهشت طلوع، زندگی نو و حیات طیبه‌ای دنباله حیات طیبه‌ی دنیا را شروع کرد.

«یک تن از فردوس اعلی سر برون آورد و گفت

هست در فردوس اعلی جای سیدبوالحسن»[20]

 

منابع مأخذ:

1.سراج المعانی در احوالات امام سید ابوالحسن اصفهانی، سید ناصر حسینی میبدی، انتشارات اردشیر، مشهد1375

2.سید ابوالحسن اصفهانی شکوه مرجعیت، محمد اصغری نژاد، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی، تهران1373

3.شکوه مرجعیت، محمود پوراکبری، نشر مدیا، تهران1382

4.زعامت و کرامت، سید محمدتقی فیاض دستجردی، نشر سهروردی، تهران1383

5.نشریه نور علم، (نشریه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم) شماره28، مهرماه1367

 

 

مهدی طهماسبی دزکی

1/3/86 بروجن



1 مجله نور علم شماره28 صفحه109

2 سراج المعانی صفحه77

3 شکوه مرجعیت صفحه12

4 سید ابوالحسن اصفهانی شکوه مرجعیت صفحه21

5 سراج المعانی صفحه81

6 سراج المعانی صفحه83-82

7 سراج المعانی صفحه94

8 سراج المعانی صفحه85

9 سراج المعانی صفحه94

10 سراج المعانی صفحه97

11 سراج المعانی صفحه217

12 مجله نور علم شماره28 مهر67 صفحه109

13 سراج المعانی صفحه219 به نقل الذریعه مرحوم آقابزرگ تهرانی

14 شکوه مرجعیت صفحه34

15 مجله نور علم صفحه98

16 سید ابوالحسن اصفهانی، شکوه مرجعیت صفحه 87-86

17 زعامت و کرامت صفحه54

18 سید ابوالحسن اصفهانی، شکوه مرجعیت صفحه68

19 سراج المعانی صفحه336

20 سراج المعانی صفحه337

[ یکشنبه بیست و سوم تیر ۱۳۸۷ ] [ 12:59 ] [ مهدی طهماسبی دزکی ]
  • مهدی طهماسبی دزکی


مهدی طهماسبی دزکی     کارشناس  ارشدادبیات فارسی

بهار فصل نو شدن وشکفتن است شوق انگیزی فصل برخاستن هستی از خواب طولانی مدت که در زیر دستان زمستان قدخم کرده بود و رنج دی و محنت سوز وسرما وجود عالم را در برگرفته  بود .

نگاه به بهار و نوروز وبه عبارت کامل تر بهاریه سرایی در پهندشت شعر فارسی عمری به درازای تاریخ شعر وادب دارد و از نخستین و جذاب ترین موضوعاتی است که شاعران طبیعت گرا و خوش ذوق با علاقه ای وصف ناپذیر به آن نگریسته اند و از آنها بهره ها برده اند .

شاعران استان چهارمحال وبختیاری در طول 600سال سابقه مکتوب ادبیات این استان در چکامه های فخیم واستوار و در غزلیات لطیف وآبدار خویش نوروز و بهار را به بهترین وجوه جلوه گر ساخته اند .

از اثر صحبت باد بهار                        شد چمن آراسته چون زلف یار

ساخته مشاطه باد ربیع                           زلف عروسان چمن تابدار

خنده زنان غنچه درآمد به باغ                گریه کنان دید چه ابر بهار

طوطی وقمری و هزار وتذرو                گرد چمن صف زده از هرکنار

                                                      (میرزا احمد ملال  دزکی:1379، 59)

مشاطه بهار زکلک از پی نوی                  بنگاشت باغ را به ورق نقش مانوی

گشت از درخت آتش موسی پدید باز          شد خاک مرده زنده زاعجاز عیسوی

                                  (میرزا ابوالفتح دهقان سامانی: تذکره شعرای بختیاری، 299)

و گاهی شاعری در فضای باران آلود بهاری سیر می کند ومی سراید

نگون شد در جهان تا رایت آذرمه وبهمن             علم افراخت فروردین به طرف وادی گلشن

سحاب رحمت یزدان گهی گریان گهی خندان      گهی ریزان گهی سوزان گهی پیچان گهی خوشن

(میرزامحمدهاشم اختری بروجنی: 1391 ، 228)

برخی از شاعران از زاویه ای دیگر به نوروز  وبهارمی نگرند بعدی که بیشتر اخلاق مدارانه است

دراین فصل دل انگیز بهاران                 که باشد سبز دشت و کوهساران

در این مدت که باران بهاری                 فرو شوید غبار شاخساران

بیا ماهم غبار کینه هارا                         فرو شوییم پاک از سینه یاران

                                                                                      (امیرعباس برجیان : 1383، 74)

گاه شاعر با نگاهی که نشات گرفته از آیات قرآنی است به بهار به عنوان نماد زنده شدن دوباره طبیعت و اشاره گر قیامت و رستاخیز می نگرد

باز شد وقت گل وگلگشت و گلبانگ هزار                شد جوان دیگر جهان پیر از فصل بهار

"کیف یحیی الارض بعد موتها" بشنو زحق            گرندیدی مرده گردد زنده اندر روزگار

                                            (میرزا محمدحسن قلزم :1386، 119)

نگه کن به نوروز وفصل بهار                 که از نو شود زندگی آشکار

توهم مثل گل لب به خنده گشای               به گفتار و کردار نیکو گرای

                                                                              (عطاالله شجاعی :1393، 203)

 و گاهی شاعر غمگنانه به آمدن و رفتن سالها و نوروزها می نگرد

بسکه فروردین و دی پرورد این چرخ کهن            می خلد خارم به دل چون بنگرم نوروز را

                                                                        (میرزا عباس شیدای دهکردی: 1382، 8)

شاعری بازاویه دید فرهنگ عامه به شب نوروز نگاه می کند ویادی از خضاب کردن می نماید

شب عید است جانا در کجایی                      بدین نوروز شب از من جدایی

قدم کن رنجه در بزم سکندر                     بنه از لطف بر زلفش حنایی

                                     (اسکندر خان عکاشه : تذکره شعرای بختیاری، 341)

بسیاری از شاعران قدیمی استان ارادت عاشقانه خویش را در بهاریه هایشان پیوند خورده با مدح وستایش خاندان عصمت وطهارت بویژه امام امیرالمومنین علی ابن ابیطالب (ع)ارائه کرده اند و طبق برخی روایات عید سعید غدیر خم همزمان با عید نوروز بوده واین جلوه ی خاص  باعث شده تا شاعران به مقوله همزمانی این دو عید نگاه ویژه ای داشته باشند

به نوروز مه از مه فرودین                             براوخواند وهرکس بداد آفرین

بهار است وعید است و هنگام گل                 مبادا تهی باده از جام مل

جهان را جزاین عید نوروز نیست                   اگر باشدی مثل امروز نیست

چو کیخسرو کشور لافتی                               شهنشاه اورنگ عز و علا

نهاده است تاج خلافت به سر                        دوتاکرده گردون به پیشش کمر

                                                                        (میرزا محمدعلی فرخی بروجنی : هنرنامه )

عید آمده دلها همه شادند ومجرد               گیرند حریفان زکف ساقی امجد

هرلحظه می عشرت و با جام معدد             پرگشته زآواز و طرب چرخ زبرجد

                             عید است و نشسته است علی (ع) جای محمد (ص)

                                                (میرزا عبدالغنی مطبوع قهفرخی :1387، 263)

بهاریه های شاعران استان سرشار از ارادت عاشقانه به محضر مولای متقیان علی (ع) است

گرفت آهوی فلک دوباره بره در برا             چمن چولعبتان چین زسبزه کرد معجرا

کشید برسر خزان شه بهار لشکرا                   به عزم آنکه تا دهد به خصم سفله کیفرا

                                     نموده ونهاده او زحزم بر تن وسرا

                                   زحلقه های سنبل و شکوفه درع ومغفرا

ازآن مئی که بی خبر نموده اهل حال را           نهاده جملگی زسر هوای قیل وقال را

نموده سربه سر برون زملک دل خیال را           شدند طالب وفا به نقد جان وصال را

                                    بیا ودستگیر شو به جرعه ای ملال را

                                که در برش فزون کند خمار عشق حیدرا

                                                       (میرزا احمد ملال دزکی :1379، 128)

فرودین آمد و زد خیمه به کهسار سحاب                  کرد دامان شخ از ژاله پر از در خوشاب

باد با شاخ درختان کرد این گونه خطاب                کای زبیداد زمستان شده یکسر در خواب

                                           هله خیزید که شد آغاز بهار

                                                    (میرزا عبدالحسین ندیم الشعرا : 1381، 68)

و گاه این ارادت عاشقانه لطافت خاص می یابد و لذت ویژه ای را به کام عاشقان می ریزد و به نام منجی موعود آنکه نامش سرشار از شکفتن وشکوفایی است وبهار واقعی با ظهور حضرتش فرا می رسد امام عصر حضرت حجت ابن الحسن العسکری (عج) پیوند می خورد .

از مقدم سعد عید مسعود                            شد طرف چمن بهشت موعود

افزود نشاط و غم بفرسود                           غم فرسود و نشاط افزود

                                    ساقی میی ده که می به کار است

شاهی که وجود را مبادی است                  همنام نبی زپاک زادی است

دوران را بهترین ایادی است                      نامش مهدی(عج) و شخص هادی است

                                      در عصر نهان وآشکار است

                                              (میرزا حبیب دستان بنی : تذکره شعرای بختیاری، 283)

بازشد از فرفروردین جهان همچون بهشت                 خیمه گلگون به گلشن زد دگر اردیبهشت

از شمیم دلکش گل شد هوا عنبر سرشت                 لاله های مختلف بس بردمید از خاک وخشت

                              گشت آزرم ارم دامان دشت و طرف کشت

                              ماند پابست نقم در ملک چین مشک تتار

اندر این فصل ای بت فرخ رخ سیماب تن                  کز سمن شد رشک فردوس برین صحن چمن

باد در آفاق و انفس بیخته مشک ختن                       بهر تبریک  ظهور  اول  فخر     زمن

                                 عید مولود ولی کل خدیو ذوالمنن            

                                    حجت الله المکرم خسرو ذوالاقتدار

                                                                        (حسینعلی صفایی بروجنی : 1390، 24)

منابع :

1.دیوان میرزا احمد ملال دزکی  به کوشش مصطفی ملالی،1379،گلبن اصفهان چ اول

2.دیوان میرزا هاشم اختری بروجنی به کوشش بیژن خدیبی ،1391،مرید شهرکرد چ اول

3. دیوان میرزا عبدالغنی مطبوع قهفرخی به کوشش محمد صدیقی،1387،آصف چ اول

4. دیوان میرزا محمدحسن قلزم به کوشش اصغر شهبازی ،1386،آصف چ اول

5. دیوان میرزا عباس شیدای دهکردی به کوشش مرید محمدی ،1382،مرید شهرکرد چ اول

6. دیوان میرزا عبدالحسین ندیم الشعرا به کوشش شهرام ندیمی ،1381،آصف چ اول

7. دیوان حسینعلی صفایی بروجنی ،1390،گفتمان اندیشه معاصر اصفهان چ اول

8.تذکره شعرای بختیاری عبدالکریم جربزه دار،1393، اساطیر تهران چ اول

9.شمع سوخته امیرعباس برجیان ، 1383، روابط عمومی آموزش وپرورش بروجن

10.گلستان عطا ، عطاالله شجاعی ،1393، جهان بین چ اول

منتشر شده در ویژه نامه نوروزی روزنامه سالداران اسفند 94

 

  • مهدی طهماسبی دزکی

ساده

۰۷
فروردين

دلتنگ تر از ثانیه های شب دردم

بگذار که ن سوی شما ساده بیایم

  • مهدی طهماسبی دزکی

قاری قرآن غریب

۰۷
فروردين

داشتم توی اینتر نت می گشتم یک غزل قدیمی از خودم پیدا کردم 

بید مجنون شده در زلف پریشان غریب؟

آه جا مانده در آن عرصه ایمان غریب

خیزران را نبود طاقت ماندن دیگر

تا که خورده است ببین بر لب و دندان غریب

روزها حسرت داغی است چنین جان فرسا

روزها در عطش آن لب عطشان غریب

در همان اوج غم انگیزی افکار یزید

خلق محزون تو شد قاری قرآن غریب

کهنه پیراهن و انگشتر و انگشت کجاست؟

مانده ای هم نفس ریگ بیابان غریب

آب از فرط خجالت به خدا می میرد

تا شنیده است به جان ناله هجران غریب

تو روی نیزه و زینب به هواداری عشق

وای بر ان شب و آن شام غریبان غریب

آتش خیمه دل سوخت که فریاد کشید

بر سر نیزه ببین قاری قرآن غریب

[ دوشنبه پنجم تیر ۱۳۹۱ ] [ 10:59 ] [ مهدی طهماسبی دزکی ]
  • مهدی طهماسبی دزکی