در مسیر رفتن
دلتنگی آب را
فقط
دریا می شنود و می شناسد
گویی
در مسیر رفتن
زمزمه های گم می شوند
و تلخکامی کویر
هیچ گاه
لذت
رفتن را
و مسیریابی را
نمی فهمد
- ۰ نظر
- ۱۲ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۲:۵۳
- ۳ نمایش
دلتنگی آب را
فقط
دریا می شنود و می شناسد
گویی
در مسیر رفتن
زمزمه های گم می شوند
و تلخکامی کویر
هیچ گاه
لذت
رفتن را
و مسیریابی را
نمی فهمد
سحر
هر که برخاست
او گنج برد
و شیرینی برده
بی رنج برد
زمزمه می کند
سحر
نام تو را
نسیم نو
شعله کشد ز جان من
غصه و درد
بی حدود
سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، در آستانه برگزاری سی و پنجمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، با مهدی طهماسبی، شاعر، ادبپژوه و مدیرمسئول انتشارات طلایهداران افق و نشر کنگره شهدای استان که بیش از دو دهه فعالیت فرهنگی داشته و ۶۲ اثر منتشر کرده است، به گفتوگو نشستیم.
مهدی طهماسبی در ابتدای این گفتگو به تأثیر چشمگیر نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران در معرفی هرچه بیشتر و بهتر پدیدآورندگان پرداخت و گفت: این نمایشگاه میتواند به عنوان محملی برای معرفی، ارتباطگیری، رویهپردازی و ایجاد بستر فرهنگی عمل کند که سنگرهای تأثیرگذار را گسترش داده و باورها و اندیشههای قابل توجه از اقلیمهای مختلف فرهنگی و اجتماعی در گستره ایران اسلامی را ارائه میدهد. این نمایشگاه عنصری مهم برای برجستهسازی ظرفیتهای استانهای کشور در کنار پایتختنشینان است و میتواند نمایهای برندسازی شده از اهالی قلم و فرهنگ و اندیشه را برای مخاطب فراهم آورد. فعالیتهای عرصه کتاب باید به صورت یک پازل و جورچین در نظر گرفته شود، بنابراین هر یک از عناصرِ پدیدآور، بخشی از این جورچین هستند که در نوع خود شایان توجه است.
وی افزود: پدیدآورندگان بومی میتوانند در این نمایشگاه سهم خود را داشته باشند و از آن به عنوان یک فرصت استفاده کنند. نمایشگاه کتاب بستری برای نمایاندن و آشکارسازی ظرفیتهای کمتر شناخته شده و توانمندیهای حوزههای مختلف است که در جایجای ایران اسلامی وجود دارد. این نمایشگاه نشاندهنده این نکته است که همه داشتههای ما در مرکز و پایتخت خلاصه نمیشود. حضور اهل قلم استانهای کشور میتواند روحیه اعتماد به نفس را بالا ببرد و قطعاً حضور چهره به چهره و برنامههای متعارف و هماهنگ جانبی در ارتباطگیری و معرفی نویسندگان بومی مثمر ثمر است و برکات ارزشمند خاص خود را دارد و همچنین میتوانیم شاهد ارائه آثار و کتابهای تولید شده توسط ناشران و پدیدآورندگان شهرستانی باشیم که با احترامی که برای دوستان تهرانی قائل هستیم، همسطح با این عزیزان و گاه در سطحی بالاتر از آنها هستند.
مدیر انتشارات طلایهداران افق بیان کرد: تحلیل ارتباط پدیدآورندگان بومی با مخاطبان نمایشگاه نشان میدهد که فضایی برای مواجهه رو در روی پدیدآورندگان با یکدیگر و دریافت نظر مخاطبان وجود دارد. اگر از دید واقعی به این موضوع نگاه کنیم، این فضا کمی دور از دسترس و در عین حال شکننده است که فاصله میان پدیدآورندگان و مخاطبان نمایشگاه کتاب تهران را زیاد نشان میدهد. یک اهل قلم شهرستانی که هم شناخته شده نیست و هم امکانات به روز مرکزنشینان را ندارد، در این فضای سخت، حال و روز دشواری را تجربه میکند. اما اگر از منظر آرمانی به آن توجه کنیم، باید پیشفرضهای خاصی را رعایت کنیم. اولاً باید شبکهسازی در دستور کار قرار گرفته و در طول سال با استفاده از ظرفیتها و بسترهای اطلاعرسانی به ویژه در فضای مجازی و رسانه، این شبکهسازی را دنبال کنیم. دوم، نیازسنجی و ظرفیتشناسی است و سوم، ارتباطگیری مداوم و دائمی را باید رعایت کرد. وقتی این چنین برنامهریزی کردیم، قطعاً شاهد پرورش و بروز استعدادهای مختلف در این زمینه خواهیم بود. این شبکهسازی و ارتباطگیری مداوم میتواند به پدیدآورندگان بومی کمک کند تا با مخاطبان خود ارتباط مستقیم برقرار کنند و نظرات و بازخوردهای ارزشمندی دریافت کنند که میتواند در بهبود و ارتقاء کیفیت آثار آنها مؤثر باشد.
معلم تا همیشه شاد بادا
وجودش سرخوش و آزاد بادا
بماند یادگاری پیش آن خوب
دبیر ما ریاحی یاد بادا
به کدام واژه بنویسم
تمام داشته های پنهانم را
در پستوی نگاه بارانی
و در التهاب بی پایاتن غربت
در بامدادی که می آیی
از سمتی غریب
به سویی که نور می روید
و من هنوز چشم به راهم
از چشمم
و از راه بپرس
دشواری این حالت را
ایمان به حضور پر ثمر می نازد
غیرت به نمود بیشتر می نازد
فرموده امام ما به آوای بلند
ایران به وجود کارگر می نازد
می برد آب مرا
باز کران تا به کران
پرچه دلتنگ تر از
خانۀ ابری
هستم
ما
درختان کهن
این پیچ پیچک های پست
فکرشان
کوتاه تر
از دست بی کردارشان
در زیر باران
اشک می ریزم
که مردم
از گریه های خسته ام
چیزی نفهمند
ریزش باران
به رخسار گلت
زیبا بود
ای دل انگیز و بهاری تر
در این ایام
تو
من و تو
همقدم و
هم نفس و
هم پاییم
تو که در
جبهه از این خاک گذشتی
ولی من ماندم
رنج ما جز غم و حیرانی نیست
ماحصل جز غم و ویرانی نیست
شنبه تعطیل بود زآن یهود
شنبه تعطیلی ایرانی نیست
دلا بکوش حماسی شو از بلا مگریز
ز سمت وادی مردان کربلا مگریز
به نام نامی حق عاشق ولایت شو
ولی شناس شو ای دل تو از ولا مگریز
بخوان تو شعر تجلی ز جانب رفتن
ممان به خاک غریب و ز کبریا مگریز
به جان زنده دلان در حماسه ای دیگر
ز تیر طعنه به مردان با صفا مگریز
امین کشور ایمان امام ملک ادب
سروده شعر تغزل ز رنج ها مگریز
تراست معجزه در کف ز ساحران مهراس
عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز
شکوه غزه و مردانگی و ایمان است
زخیل مردم غمگین با خدا مگریز
سپیده می دمد از کوچه های سبز ظهور
بخوان به نام شقایق تو بی صدا مگریز
شهید و شاهد و شیدای لحظه ها باشی
مقیم وادی عشقی ز آشنا مگریز
هزار جان گرامی فدای نام حسین
تو از زیارت خون در ، گه دعا مگریز
هزار رنج و بلا گرچه در جهان باشد
دلا بکوش حماسی شو از بلا مگریز
چه دلتنگ و غریبم
شبیه رود جاری در کویرم
چه حال و روز سختی
که وصفش سخت تر از هرچه بوده است
دلم
در کوچه های بی کسی ماند
غزل های غریبی را دگر بار
برای لحظه ای خواند
و من در بی کران تنگنایی
به فکر صبح دیدار عزیزم
خورشید دمیده چون شما در مشهد
عطر حرمت چه دلربا در مشهد
آقا به جوادتان قسم می گویم
دادی تو جواز کربلا در مشهد
دلم را
می دهم دست
نگاهی سرد و طوفانی
که با گل بازگوید
رنج های
سخت و پنهانی
احساس خوش بوی بهاران هستند
در مجلس عشق همچو باران هستند
امنیت مان، امیدمان پابرجاست
وقتی که سپاه و پاسداران هستند
آن روزها لبخند
از عمق جان ها بود
این روز غصه همپای دل ها شد
آن روزها
امید تا بی کران می رفت
این روزها دلتنگ چون چشم دریا شد
آن روزها
در مصحف دیدار
لبریز آیات تجلی بود
این روزها
در جزوه های دل
دردی نهان گشته
دردی که پیدا شد
موشک رها شد موشک از ایران فرا رفت
تا قلب صهیون بی صدا و با صدا رفت
این تیر آرش بود با خون سیاوش
تا سینه ی ویرانه ی پر ادعا رفت
حیدر صفت بر قلعه ی خیبر رسیده
پهپادها با یاد و نام لافتی رفت
بعد از طواف دسته جمعی شمر را کشت
این موشک زائر که از کرب و بلا رفت
مظلوم ها چشم انتظار دیدن آن
ظالم ز ترس موشک ایران ز پا رفت
از جای جای کشور مردان ایمان
موشک به سمت سرزمین های رها رفت
بنویس این باران موشک، مشق غیرت
موشک رها شد موشک از ایران فرا رفت