غزل های غریبی

چه دلتنگ و غریبم 

شبیه رود جاری در کویرم 

چه حال و روز سختی 

که وصفش سخت تر از هرچه بوده است 

دلم 

در کوچه های بی کسی ماند 

غزل های غریبی را دگر بار 

برای لحظه ای خواند 

و من در بی کران تنگنایی 

به فکر صبح دیدار عزیزم 

خورشید دمیده

خورشید دمیده چون شما در مشهد

عطر حرمت چه دلربا در مشهد

آقا به جوادتان قسم می گویم

دادی تو جواز کربلا در مشهد

باز گوید

دلم را

می دهم دست 

نگاهی سرد و طوفانی 

که با گل بازگوید

رنج های

سخت و پنهانی

همچو باران

احساس خوش بوی بهاران هستند

در مجلس عشق همچو باران هستند

امنیت مان، امیدمان پابرجاست

وقتی که سپاه و پاسداران هستند

آن روزها این روزها

آن روزها لبخند 

از عمق جان ها بود 

این روز غصه همپای دل ها شد 

آن روزها 

امید تا بی کران می رفت 

این روزها دلتنگ چون چشم دریا شد 

آن روزها 

در مصحف دیدار 

لبریز آیات تجلی بود 

این روزها 

در جزوه های دل 

دردی نهان گشته 

دردی که پیدا شد 

موشک زائر

 

موشک رها شد موشک از ایران فرا رفت

تا قلب صهیون بی صدا و با صدا رفت

این تیر آرش بود با خون سیاوش

تا سینه ی ویرانه ی پر ادعا رفت

حیدر صفت بر قلعه ی خیبر رسیده

پهپادها با یاد و نام لافتی رفت

بعد از طواف دسته جمعی شمر را کشت

این موشک زائر که از کرب و بلا رفت

مظلوم ها چشم انتظار دیدن آن

ظالم ز ترس موشک ایران ز پا رفت

از جای جای کشور مردان ایمان

موشک به سمت سرزمین های رها رفت

بنویس این باران موشک، مشق غیرت

موشک رها شد موشک از ایران فرا رفت

سردار پیر شهر

 

سردار را سربازها با خویش می بردند

یک چهره ی درد آشنا با خویش می بردند

با ذکر یا زهرا و یا زهرا و یا زهرا

فرمانده ی گردان ما با خویش می بردند

تابوت بین پرچم ایران اسلامی

بر روی دستان تا خدا با خویش می بردند

فرمانده ی گردان یا زهرا و یا سجاد

تا پیش یاران بی صدا با خویش می بردند

فرمانده راوی بود و کار زینبی می کرد

تا بی کران تا کربلا با خویش می بردند

اینجا بسیجی های دیروزند اما پیر

پیران شهر آیینه را با خویش می بردند

سمت رهایی می رود سردار پیر شهر

سردار را سرباز ها با خویش می بردند

یادنامه حاج جمعلی

بسم رب الشهدا و الصدیقین سلام بر همه عزیزان و رزمندگان دلاور موسسه فرهنگی انتشاراتی طلایه داران افق در نظر دارد که یادنامه سردار رشید و جانباز بسیجی حاج محمد کیانی(جمعلی ) را آماده و منتشر نماید از همه شما رزمندگان عزیز تیپ ۴۴ قمربنی هاشم(ع) دعوت می شود تا خاطرات تان از این سردار دلیر را جهت تهیه یادنامه این سردار دلاور به آی دی زیر ارسال نمایید @talayehdaranofghchb لازم به یادآوری است که این خاطرات بانام صاحبان خاطره ها منتشر خواهد شد

از حق گذشتن

از حق گذشتن

کار خوبی نیست

می دانم

اما

کجا از حق گذشتن

کار ما بوده است

 

هجوم سخت

اینجا که نماد بخت اسرائیلی است

سرمنشأ شوق تخت اسرائیلی است

من روده برم بگویم این را بنگر

آثار هجوم سخت اسرائیلی است

راوی عشق

 

تقدیم به روح بلند شهید حاج محمد کیانی(جمعلی)فرمانده دلاور گردان یازهرا و راوی جبهه های مقاومت

واقعا رفتن یاران سخت است

مرگ در فصل بهاران سخت است

حس و حالی است که من می دانم

دوری از کوچه باران سخت است

آن که فرمانده گردان بوده است

رفته همپای سواران سخت است

جمعلی بود کیانی که گذشت

گفت هجران عزیزان سخت است

راوی عشق از این میدان رفت

دوری اش بر دل گردان سخت است

شادی روح بلندش صلوات

تا بدانند که هجران سخت است

بر لبم زمزمه یازهرا شد

واقعا رفتن یاران سخت است

به سمت هدف

پرواز از بی کرانه شرف 

به سمت هدف 

یا شاه نجف 

و در آن سوتر 

در فضایی شعله ور 

زبانه ها می کشند بال و پر 

یا حیدر 

انتقام سخت

در نیمه شبی خیال تخت آمده است

با ذکر علی چه نیکبخت آمده است

با بارش موشک غیوران دیدیم

هنگامه ی انتقام سخت آمده‌ است

دوباره خیبر خیبر

 

آیینه غیرت است حیدر حیدر

بر دست غیور بوسه می زن یکسر

این گنبد آهنین که تنبک شده است

برخیز و بخوان دوباره خیبر خیبر

سر ناسازگاری

نگاه غصه داری داشت این دل 

هوای بیقراری داشت این دل 

پس از پرواز خونین پرستو 

سرناسازگاری داشت این دل 

پله ها را طی زده اند

دولتمردان ارشد محترم در این روزها بیش از پیش مراقب افراد نابخردی باشید که پله های ترقی را خیلی زود طی زده اند و در جایی که حق و لیاقت شان نیست ایستاده اند و فضا را اشغال کرده اند و برایشان هیچ چیز مهم نیست فقط مجیز گویی برای سیاه کاران ، حملات ویرانگر به محدوده یاران نظام و دیگرگون جلوه دادن اوضاع واقعا مراقب این نااهلان باشید از ما گفتن بود خود دانید

صد تغزل گفته شد

در بیابان ها شکوفا می شود روی بهار

می رسد از غنچه ها ای دوستان بوی بهار

مژده داری می کند در مقدمش گویا نسیم

در فراسوی زمان مثل پرستوی بهار

همنفس با عطر و بویش صد تغزل گفته شد

در کلام شاعران در برزن و کوی بهار

زنده می سازد وجود دشتها را پر امید

زنده سازی در همیشه هست از خوی بهار

گفتگوی سرخوشی دارد دل چشم انتظار

در سحرگاهی که آمد شوق دلجوی بهار

می رسد مردی که دارد دست او رنگ نجیب

در تمام لحظه ها قطعا در آن سوی بهار

نقش بودن می کشد در کوچه باغ زندگی

در بیابان ها شکوفا می شود روی بهار

شافع ما

یارب به چهار و هشت ما را تو ببخش

هنگام وداع چو گشت ما را تو ببخش

قرآن و رسول و مرتضی شافع ما

ماه رمضان گذشت ما را تو ببخش

آوینی غریب

ای عشق بیا به دیدن گلچینی

در سینه نشسته غصه ی دیرینی

یک عمر جهاد کرده و می گویم

بسیار غریب بوده است آوینی

نسل غیرت

 

موجیم ز نسل غیرت و دریاییم

ما منتظران حضرت مولاییم

ای قدس شریف ما به سویت امروز

با یاد شهید زاهدی می آییم

فرمانده فرماندهان

 

 

بسم رب الشهدا و الصدیقین

" فرمانده فرماندهان "

فراخوان جمع آوری خاطرات سردار سرلشکر شهید حاج محمدرضا(علی) زاهدی فرمانده اسبق تیپ ۴۴ قمربنی هاشم علیه السلام

از همه رزمندگان عزیز تیپ ۴۴ قمربنی هاشم(ع) دعوت می شود تا خاطرات شان از شهید زاهدی عزیز را جهت تهیه یادنامه این سردار دلاور که فرماندهی همه سرداران و فرماندهان شهید تیپ را برعهده داشته اند به آی دی زیر ارسال نمایند @talayehdaranofghchb

لازم به یادآوری است که این خاطرات بانام صاحبان خاطره ها در قالب کتاب، نشریه و تولیدات فضای مجازی منتشر خواهد شد

آری آری

 

در موسم صبح نوبهاری، آری

از موج حضور هرچه داری ،آری

با رای به جمهوری اسلامی بود

گفتند نظام عشق آری، آری

و جمع عاشقان

فضای عاشقی قابل شد امروز

و جمع عاشقان کامل شد امروز

علی زاهدی تا آسمان رفت

رفیق سفره ی فاضل شد امروز

مقتل مردان خداست هدیه به روح ملکوتی سردار شهید حاج علی (محمدرضا )زاهدی صلوات

عصر امروز دلم مانده در آشوب بلاست

زاهدی رفت ولی راه علی پابرجاست

حیف بود آن که تو در خانه بمیری سردار

چشم در راه شما خیل شهیدان ولاست

به ولای علی و آل علی می آییم

به هواخواهی آن خون که از آیین وفاست

تا به کی دشمن صهیون بزند وای به ما

هر طرف می نگرم مقتل مردان خداست

دست صهیون نشود قطع شرارت دارد

بگذرید از نفس آنکه چرا ، چون و چراست

بانگ بردار به آهنگ اباالفضل غیور

که حماسی نفسان همنفس کرب و بلاست

مزد او بود شهادت به ولای تو قسم

زاهدی رفت ولی راه علی پابرجاست

 

سلام ما برسان

سفر به خیر مسافر سلام ما برسان

سلام جمله ی ما بر امام ما برسان

تو رفتی و به خدا زآن میانه پیوستی

نوید این دل و حسن ختام ما برسان

بگو به حضرت باران که خسته دردیم

به جان زخمی ما التیام ما برسان

همیشه بر لب مان ذکر یا حسین باشد

شمیم عشق ولا بر مشام ما برسان

رفیق نیمه رهی گشتی ای رفیق قدیم

به جان زنده دلان این کلام ما برسان

به قطره قطره خونت نوشتی از خورشید

به سمت اهل بصیرت مرام ما برسان

تو می روی و به خورشید می رسی اینک

سفر به خیر مسافر سلام ما برسان

۹۶/۹/۳

هجران سرخ

اگرچه معبر رفتن غریب و محدود است

بخوان زراه شهادت هنوز موجود است

همیشه اهل ولایم به جان گل سوگند

دلم به سمت شقایق رسیده تا بود است

حیات طیبه در خون لاله ها جاری است

وجود کفر ز خون شهید نابود است

بخوان تو شعر حماسی ز شاعر غیرت

حدیث سرخ ستاره به عشق فرمود است

هزار غصه از ایام رفته در دست است

هنوز غصۀ هجران سرخ مشهود است

شب از نگاه غزلخوان آسمان دیدم

شهید خفته به خون در مقام محمود است

ز هر طرف که بیاید بهار می روید

کویر رفته ز اعجاز این عطش رود است

هنوز بوی شهادت هنوز بوی شهید

رسد ز جانب دشتی که شوق آلود است

به دانه دانۀ گل های بی کفن سوگند

بخوان زراه شهادت هنوز موجود است

14/1/1403

بودن های سبز و سرخ

بهار بهانه ای است 

برای نوشدن 

برای چشم انتظاری 

تا تو بیایی 

و دوباره شعر بودنهای سبز و سرخ را 

در کوچه باغ هستی مترنم سازی 

بهار 

نه تکرار سنت ها 

که مژده دار تغییر لحظه هاست 

آن گاه که تو 

در قامت مردی به رنگ باران 

بر کویر هستی 

هبوط می کنی 

و سقوط دلتنگی ها و رنج ها را 

با اشتیاقی مثال زدنی 

فریاد می زنی 

حماسه های تکه تکه شده

در طوفان واژه ها و اشک ها 

در جریان بی پایان رادت 

در ساحل اروند 

آنجا که حماسه های تکه تکه شده 

در دل رودخانه وحشی 

فریادگر بودن 

اساطیری ترین لحظه ها 

رنج ها 

و آدم ها هستند 

ترا می جویم 

با همان نگاه همیشگی 

ساده و خاکی 

مواج و ناایستا 

پویاتر از همیشه 

با لبخندهای گمشده 

اسطوره ای خاکی پوش

برخاست 

در میان انبوهی از دلبستگی ها 

گویی اسطوره ای خاکی پوش 

از میان آتش حرص دنیا 

از لهیب خود خواهی و دنیا دوستی 

می گذشت 

نزدیکی های عید 

آن موقع که بهانۀ تغییر 

میخ ماندن را محکم می کوبند 

او از خود و از زندگی خاکی گذشت 

تا در جریان سیال زمان 

مژده دار فتحی مبین 

و پیروزی درخشان باشد 

و در حماسه ای خودمانی 

ایستاده جان داد 

 و آن گاه که برگشت 

عید را با سعید و شهید هم قافیه کرد 

 

مراسم چراغ‌بران شهرکرد، منحصر به‌فردترین آئین نور و روشنایی

مهدی طهماسبی، پژوهشگر حوزه ادبیات و تاریخ در گفت‌وگو با خبرنگار ایمنا می‌گوید: مراسم چراغ‌بران شهرکرد به علت اینکه از گذشته‌های دور، ایرانیان آتش را از این باب که روشنایی بخش است و باعث نورانیت منازل می‌شود، می‌شناسند از منحصر به‌فردترین آئین‌های نور و روشنی در ایران است که حتی ریشه قرآنی نیز دارد.

وی می‌افزاید: مردم شهرکرد در آخرین ساعات سال و پیش از سال تحویل، چراغ‌های منزل خود را به حرم مطهر امامزاده دوخاتون می‌برند و به دست یکی از خاندان سادات آن را روشن می‌کنند و با آوردن آن چراغ به منازل خود و قرار دادن در کنار سفره هفت‌سین، نور تازه و روشنایی را جاری می‌کنند.

پژوهشگر حوزه ادبیات و تاریخ با اشاره به اینکه میراث فرهنگی و اداره اوقاف متولی حفظ و معرفی این آئین هستند، اظهار می‌کند: تا جای امکان باید روی تاریخ شفاهی این میراث ناملموس کار کرد و ظرفیت‌های مردم توسط هنرمندان و افراد خلاق شناخته شود و همچنین المان‌ها و عناصر در دسترس، به‌روزرسانی و فضایی ایجاد شود که کاملاً مطابق با سنت باشد.

طهماسبی با بیان اینکه باید یک فضاسازی سنتی ایجاد شود تا این میراث ناملموس میان مردم قرار گیرد و در کنار آن برای مردم این میراث تشریح شود، تصریح می‌کند: می‌توان برنامه‌ای با عنوان جشنواره نور ایجاد کرد، برای مثال در ساعات پایانی سال این جشنواره در زمانی مشخص برای مردم برگزار شود تا گردشگر احساس کند در یک فضای سنتی، خاطره‌انگیز و نوستالژیک قرار دارد.

وی تاکید می‌کند: این عمل از یک سو یک مقوله فرهنگی و از سوی دیگر یک چرخه اقتصادی را رقم می‌زند به این دلیل که هم می‌تواند موجب مبادله فرهنگی با گردشگر شود و هم دارای سود مالی است.

کباب و جناب

شبی کباب و جناب و خطاب با هم بود

نیامدم که بدانم کتاب با هم بود

زدی به رگ به سلامت نشاط تان بسیار

چه شوق و شور و شمیم کباب با هم

تنهایی زمین

دردا که  کوفه هیچ به غیر از بلا نداشت

تنهایی زمین که دگر انتها نداشت

آن شام سرد و خسته که زما جان و دل گرفت

داغی به جز به خرمن آل عبا نداشت

در واژه واژه های غریبانه سحر

دیگر نشان ز سوز دل مرتضی نداشت

اینجا تمام ثانیه ها دل گرفته اند

دیگر نشان ز گسترۀ هل اتی  نداشت

ای کوفه آه و غم به دلت تا قیامت است

زیرا امیر عشق به جز ربنا نداشت

غمگین بخوان ز درد دل لحظه های سرخ

شب مانده بود و حوصلۀ کوفه را نداشت

آتش بزن به حنجره هایی که ناشکیب

جز غصه بر حریم دل لافتی نداشت

از آسمان منادی غم ، ناله ها کشید

از قصه ای که غصۀ شهر خدا نداشت

بعد از علی تمام جهان غصه بود و داغ

تنهایی زمین که دگر انتها نداشت

 

نوروز و تغییر

سخنی به مناسبت سال جدید نوروز که می آید اولین نکته ای که با خودش متجلی می کند تغییرات ملموس و رو به رشد است محیط رخوت زده زمستانی با حضور فصلی جدید زنده می شود و اکنون در فضای بعد از حضور مردم در بهار دگرگونی های اجتماعی که انتخابات است باید شاهدتغییرات مثبت به نفع مردم در سطوح مختلف مدیریتی باشیم قطعا اگر مدیرانی خوب کار کرده اند باید تثبیت شوند یا ارتقا پیدا کنند ولی روی سخن در خصوص مدیرانی است که دستاوردی در حد هیچ داشته اند عملیات تغییر این مدیران باید در اسرع وقت در دستور کار قرار گیرد و فراتر مجیز گویی برخی افراد با تاکید بر بودن این مدیران به عنوان خسران و بلایی عظیم برای نظام اداری و اعتماد عمومی باید وارد عمل شد و باور داشت که حتی یک روز زودتر در این میان خیلی تاثیر گذار است و می تواند رضایتمندی مردمی به عنوان پایه اساسی شعار سال را به همراه داشته باشد و فعالان و کنشگران مجازی و دوستان رسانه ای که دغدغه مندی روزهای بهتر برای استان را دارند می‌توانند نقشی موثر برای ارزیابی عملکرد مدیران داشته باشند و مشاورانی برای ایجاد فصلی تازه در سپهر مدیریتی استان باشند و این می تواند به دگرگونی نگاه از تک بعدی و خواسته های کوچک شخصی به سمت یک رویکرد عمومی اثربخش منجر شود و این رویه به دست کشیدن از آنهایی که فقط خود را می بینند و در یک فضای به دور از پاسخگویی هستند منجر خواهد شد

ربنا و عید

هنگامه ی شوق و ربنا و عید است 
احساس حضور و عزت و توحید است 
در نیمه ی ماه باصفای رمضان 
ما را به کرامت حسن امید است 

 

خداقوت

 

امروز نخستین جلسه ستاد خدمات سفر استان در سال نو در محل سالن اجتماعات شهید مردانی استانداری برگزار شد . جلسه ای برای هماهنگی و تقدیر از زحمات همه تلاشگران این عرصه جناب آقای حیدری استاندار محترم از تلاش‌های مستمر صورت گرفته گفت و از ظرفیت‌های موجود استانی در عرصه گردشگری و صنایع دستی به عنوان یکی از توانمندی های اقتصادی مردم پایه سخن گفت و از تلاش‌های ستودنی در خدمات رسانی به هم میهنان و مسافران نوروزی تقدیر و تشکر کرد و گفت برای دور سوم و چهارم نوروزی تا پایان عید فطر و کاهش سوانح جاده ای با تمام توان در آماده باش کامل باشیم و همه دستگاه‌های خدمات رسان با جدیت کامل کوشش نمایند و مراقبت نماییم با سوانح جاده ای شیرینی استفاده از طبیعت زیبای استان و شادی جایگزین غم و ناراحتی نشود. و دستگاه‌های مختلف گزارش عملکرد نوروزی خود را ارائه نمودند. و به جاست به نوبه خود از زحمات فرماندهی انتظامی استان بویژه عزیزان پلیس راه ، پلیس راهور، میراث فرهنگی، اورژانس، هلال احمر، شهرداری ها، آموزش و پرورش، ستاد بحران، راهداری ، محیط زیست، تعزیرات حکومتی، فرمانداران و.. تقدیر و تشکر نمایم. مهدی طهماسبی دبیر شورای فضای مجازی استان

وفات مادر خورشید نذر حضرت خدیجه (س)

 

دل مانده به سوگ باور خورشید است

غمدیده ز داغ یاور خورشید است

در مکه غریب مانده در تنهایی

هنگام وفات مادر خورشید است

بودن مردم

 

تا مقصد عشق توسن مردم بود

انبوه امید بر تن مردم بود

هنگام جهش نمودن تولید است

توفیق وطن به بودن مردم بود

ایام همه

می رسد 

نوروز و 

ایام همه 

نوروز باد 

تقدیم به حضرت رضا

ای مایه عشق و شور و شیرین حرکات

در محضر نور رفته ای با برکات

از جانب من بخوان نماز و با شوق

تقدیم به حضرت رضا کن صلوات

عید سعید باستانی

هنگامه ی شوق بیکرانی تبریک

در ماه خدا سپیده خوانی تبریک

مانند قدیم می نویسم نوروز

این عید سعید باستانی تبریک

عاشق شوید

 می وزد باد  بهار و می رسد بوی امید 

دوستان و آشنایان بیش از این عاشق شوید 

دست طراح سحر در جلوه گاه زندگی 

نقشی از بودن در آفاق دل انگیزی کشید 

بازمی گردد زمین بر منتهای همدلی

باز می آید نشان زندگی های جدید 

چشم در راهیم تا آید ز سمت قله ها 

منجی احساس ها همپایه با اعجاز عید 

آن که دستش مملو نور است احساس و بهار 

می دهد بر عاشقان اندیشه صبح سپید 

آن که هستی پر از شوق و حماسه می کند 

با تجلی گل و آیینه و شوق و شهید 

می وزد باد بهاری می رسد خورشید عشق 

دوستان و آشنایان بیش از این عاشق شوید 

 

هنوز راهی هست

در میان تلنباری از یادها 

در نشکفتگی غریب بودن ها 

هنوز راهی هست 

که باید آن را 

به جان شناخت 

در فضایی معطر به رنگ خون 

که ملکوتی ترین راه هاست 

در گذر از سنگلاخ زمینی 

به بی کران پاکی ها 

در تحولات نا ممکن 

باید به راه برگشت 

راهی که در پیش است 

به رنگ بی رنگی

باز می گردی 

در رجعتی به رنگ بی رنگی 

از فتحی مبین 

به آغوش زمین 

فریادی رها شده در صحن هستی 

مرا به تو می خواند 

ای حماسه سیال 

ای صمیمیت بی پایان 

تویی که از جنس خاک 

به ملکوت پیوسته ای 

تو باز می گردی 

با شکوه چکامه های دیدار 

برای آخر انتظار 

در آستانه ی بهار 

تا نشان دهی 

که هنوز 

راه روشن است 

امید پایدار 

و من به پیشواز تو می آیم 

چونان پرستویی که خانه گم کرده 

و ترا به جان می خرم 

ای سپیده بی نشان

تقاطع کمال

زنده می شوم به شوق 

در حماسه ی بهار 

در حضور بی قرار 

 در سه راهی امید 

در تقاطع کمال 

زنده می شوم به شوق 

با ترنم غزل 

با تغزل سپید 

در طلایه های نور 

محو روشنی و گل 

زنده تر ز روز پیش 

 

دوستان گل

ز راهی دور می آید امام عاشقان گل 

به دل ها عطر می بخشد دمی از بوستان گل 

غیور سرفراز سربلند آشنایی ها 

غزل می خواند از بودن به جمع دوستان گل 

پر از شوق و پر از ایمان پر از احساس بی پایان 

به جان دل ها می نشاند نقشی از شوق نهان گل 

کویری بودن عالم به دستش روبه  پایان است 

نوشته شعری از اندیشه ی سبز جهان گل 

فراهم نسبتی آورده در این محضر زیبا 

به نام عاشقان دل به نام بی کران گل

دلا برخیز و شادی کن در این نوروز مستانه 

ز راهی دور می آید امام عاشقان گل 

باد

می رسد نوروز

و باید روز ما

نو روز باد 

شوق می آرد به دل ها

یاد ها و دست باد 

به نام تان

سرود های بهاری

ز چشمه ها

جاری 

بیا بیا که بهاران

به نام تان

زیباست 

شیره جان

نمی از یم به جامانده است 

در تنهایی ام 

اینک 

که گویی شیرۀ جان منست 

از دیده می آید 

آخرین آدینه

آخرین آدینه سال است مهدی جان بیا 
این دل غمدیده بی حال است مهدی جان بیا
درجهانی پرهیاهو، جنگ خیز و بی امان
وقت تغییرات احوال است مهدی جان بیا
در سپهر بی کران بودن و تفسیر ها
عشق را همواره دنبال است مهدی جان بیا
ندبه خوان دیدنت آدینه ها این دیده است
مرغ غمگین بی پرو بال است مهدی جان بیا 
خسته ام از روزهای بی کسی در انتظار 
این دل رنجدیده پامال است مهدی جان بیا 
در پگاهی سرد و بارانی ترنم گر شدم 
آخرین آدینه سال است مهدی جان بیا

 

می روم

ظاهرا

دیدارتان

ما را نمی گردد نصیب

می روم

پیش شهیدان

کان رفیقان منند

پیر شدی

 

آنقدر

پیرشدی

پیر که شیخت خوانند

عمر در راه

علی بردن و ماندن

زیباست

در نظرم

از زمانی

که ترا یافته ام

کهکشان در نظرم

کوچک شد

بی رنگی

در لابلای رنگ های مدادرنگی زندگی 

هنوز به دنبال 

شفافیت 

و صمیمیت سیال 

بی رنگی هستم 

هرچه می بینم 

از دورنگی تا هزار رنگی است 

گویی مرگ را باور ندارند 

که در ناگهانی فرا می رسد 

سرو رشید

از راه رسیده چون هوای نوروز

با حس قشنگ و باصفای نوروز

ای سرو رشید خفته در خون ای مرد

مدیون توام به لحظه های نوروز

 

نیامد خورشید

از مشرق جان نماد احساس دمید 

هنگامه ی عاشقان غمناک رسید 

دلتنگی ما هنوز بی پایان است 

شد جمعه ی دیگری نیامد خورشید 

داسوختگی

 

 دلتنگی من بهانه هایی دارد 

این حنجره ام ترانه هایی دارد 

من سوخته ام به عشقت ای سبزترین 

دلسوختگی نشانه هایی دارد 

خوان کرم

یارب تو وجود عشق و ایمان بفرست 

شوقی به حضور سبز باران بفرست 

در ماه مبارکت به حق قرآن 

از خوان کرم برای ما نان بفرست 

اذن وصالی

یارب به حسین حس و حالی بفرست 

بر هستی ما شوق کمالی بفرست 

دلداده ی دیدن حریم عشقیم 

بر دیده ی ما اذن وصالی  بفرست 

 

مگو مگو

خودساخته ای امید بر بهبود است 

این عشق به حالت شما موجود است 

من منتظرم مگو مگو این گونه 

دلباخته ای ولی هنوزت زود است 

 

شبیه عصر

نگاهی مانده در راهم 

غریبم 

سرد و غمگینم 

شبیه عصر بغض آلوده ای سردم 

که جاماندم ز یارانم 

هواخواه وصال گل 

در تاریکی دهشت نمای سرد دی ماهم 

نگاهی مانده در راهم