رها کسی شبیه خودم

فضایی برای فرهنگ وهنر ایران اسلامی

رها کسی شبیه خودم

فضایی برای فرهنگ وهنر ایران اسلامی

بایگانی
آخرین مطالب

۱۷ مطلب در مرداد ۱۴۰۲ ثبت شده است

نظر سنجی

۲۹
مرداد

نظر سنجی برای جنگ و دعوا
میان بنده و بابای من بود 
که خانه جای او باشد وگرنه
میان خانه مان ماوای من بود 
که صاحب خانه آمد باتشر گفت
که کوچه مثل بابا ، جای من بود 
الان یهویی
برای دوستی که مطلبی به طنز گذاشت و یهویی پاک شد

  • مهدی طهماسبی دزکی

بیدل رفتم

۲۹
مرداد

چه شبی بود

که دل را به امید آوردم
ماند دل

نزد تو و

بیدل و تنها رفتم
 

  • مهدی طهماسبی دزکی

بیدل شو

۲۹
مرداد

دوست عاشق من

می شنوی

بیدل شو
چقدر حس قشنگی است

در این بیدل ها
 

  • مهدی طهماسبی دزکی

آن قدر سخت

گذشته است

به ما

دوری تو 
به گمانم

که کبیسه شده این ثانیه ها

  • مهدی طهماسبی دزکی

فاصله هست

۲۹
مرداد

فاضل

همیشه هست

همین فاصله به جا 
خط های خوب و بد

که به یک جا

نمی رسند

  • مهدی طهماسبی دزکی

قصه گوی قدیمی

۲۸
مرداد

ازوقتی که گم شدی 
فانوس ها بی‌قرار تواند
در مسیر های خسته
در التهاب بی پایان
این روزها تفاوت ها
 بیشتر از قبل است
قصه گوی قدیمی آبادی 

 

  • مهدی طهماسبی دزکی

یاد و سلام

۲۸
مرداد

ما که بوسیدیم

خاک پایتان

ای زائران
پس شما هم

با سلامی

یادی از یاران کنید
 

  • مهدی طهماسبی دزکی

تا همیشه جاری

۲۸
مرداد

جمعه ها تعطیل است
لحظه ها دل‌نگران
شهر هم منتظر است
مثل ساعت هربار
تیک تاک دل ما دیدنی است
جمعه ها تعطیل اند
عاشقی ها اما
تا همیشه جاری است

  • مهدی طهماسبی دزکی

حق را می توان دید
می توان شنید
آن را می توان چشید
حق را می توان کشید
می توان در همه حال لمس کرد
می توان حق را روی قالی پاخورده بافته شده ، درک کرد
اما روی صندلی سبز مستاجری
در حال و هوای نمایندگی
در تنگنای اسم و رسم و قدرت
در منجلاب ظاهرآرایی
در حرص و ولع فرصت طلبی
در منافذ دکمه های سرگردانی
به هیچ عنوان
حق را نمی توان خورد
حق خوردنی نیست
حتی برای شما
آدم پر مدعای مردنی

 

  • مهدی طهماسبی دزکی

باز دل آتش گرفت و سینه سوخت

غصه آمد سینۀ آیینه سوخت

هجرت پروانه را باور کنیم

غمگنانه خاک را بر سر کنیم

یاس ها پرپر به روی خاک ریخت

شاخه های زندگی از هم گسیخت

چشم ها را حسرتی پر آب کرد

صورت غمدیده را سیراب کرد

مادری در خاک و خون غلطید و رفت

تا اجل از شاخه او را چید و رفت

دست های مهربان یک پدر

چشم در راهش جهانی شعله ور

یاس ها در التهاب کربلا

تشنۀ یک جرعه آب کربلا

یاس ها پرپر غریبانه غریب

روی خاک افتاده پروانه غریب

هجرتی از خاک تا پرواز داشت

سرالاسرار ولا زآغاز داشت

در نگاهش یک مدینه بی کسی

یک نجف غم یک جهان دلواپسی

داغ سخت و دست های بی پناه

گریه هایی سرد و سوز سرد آه

با همه این غصه داری های ما

اشک ها و گریه زاری های ما

جان فدای صبر زینب می کنیم

ذکر او را باز بر لب می کنیم

ذکر داغ بی حدود کربلا

داغ غمگین عروج لاله ها

داغ هفتاد و دو لاله نصف روز

داغ جانکاه و غریب و سینه سوز

 جان فدای صبر زینب تا ابد

 بر لب ما ذکر یا زینب مدد

1383

  • مهدی طهماسبی دزکی

همرنگ مجنون

۲۳
مرداد

حریم احمد موسی پرازخون شددگر باره
دلم درموج خون همرنگ مجنون شد دگرباره

به دست داعشی نامرد نااهل ستمکاره
حرم در خون نشست این گونه گلگون شد دگرباره

به یاد کربلای تشنه کامان بلا دیده
نگاه زائران آن لحظه محزون شد دگرباره

خشاب ازکینه وجهل ونفاق وناکسی پر شد
به قصد  قتل دلداران چه بیرون شد دگرباره

حرم می گرید از این داغیاد زائران اینک
ز دیده جاری غمگین کارون شد دگرباره

بگو هیهات من الذله از کرب و بلا باشد
که بااین انقلاب عشق مقرون شد دگرباره

الهی اشک می باریم و میگویم به غمناله
حریم احمد موسی پرازخون شددگر باره

 

  • مهدی طهماسبی دزکی

دلم تا مرز مهران رفت اینک 
به شوق سبز باران رفت اینک 
زیارت ، اربعین ، پای پیاده
به همراه شهیدان رفت اینک 

 

  • مهدی طهماسبی دزکی

نقشه راه

۲۱
مرداد

حضرت سیدالشهدا علیه السلام برای ترسیم یک نقشه ی راه دایمی و در عین حال کاربردی قیام فرمودند و با هیهات من الذله شان فریاد مبارزه با ظالمان و غاصبان هستند و به قول شهید محمدحسین جهان‌پناه دنیای امروز دو دسته است یا صف حسینیان یا صف یزیدیان پس باید ببینیم در کدام صف هستیم و این موضوع هیچ ربطی به شعارها و ظاهرها ندارد که در صف یزیدیان ریش های بلند و پیشانی پینه بسته ای که درک حضور و جایگاه امام حسین علیه السلام را نداشتند ، بسیار بودند
پس باید شعار مبارزه با ظالمان و غاصبان و یاری مظلومان را با جان و دل لبیک بگوییم و در تبعیت از ولایت جانانه در میان میدان باشیم 


 

  • مهدی طهماسبی دزکی

گلرفیق

۲۱
مرداد

 

از خون شهید تا طریقی مانده

از یاد شهید گلرفیقی مانده

تا ذکر حسین گوید و ذکر غریب

بر دست غیور او عقیقی مانده

  • مهدی طهماسبی دزکی

خبرنگار پیام آور خوبی ها ، ظرفیت های ارزشمند و احساس های امید آفرین در جامعه است خبرنگاری شغلی سخت و طاقت فرساست ولی زیان آور هرگز خبرنگاران حقیقی و راستین ترسیم کننده سرفرازی، مهربانی، عزتمندی ، شوق به بهترشدن و اصلاح امور و امید آفرینی که از الزامات واقعی پیشرفت جامعه در همه جا و همیشه هستند را با خود دارند 17 مرداد روز خبرنگار است و معطر به عطر شهادت و صداقت که مسئولیت زینبی جماعت اهل خبر و رسانه دو صد چندان می کند اینجانب فرارسیدن روز خبرنگار را به همه عزیزان بی ادعا و دلسوز که نه گرمای طاقت‌ فرسای تابستان نه سرمای استخوان سوز زمستان نه فشار کاری نه کمبود وقت نه هزینه های ناکافی هیچ یک باعث انجام ندادن وظیفه شان نمی شود تبریک می گویم و برای نخستین بار در طول سالهای اخیر به فعالان فضای مجازی و شهروند خبرنگاران گمنام و دغدغه‌مند در جای جای ایران اسلامی که هم پوشش خبری برنامه‌های ریز و درشتی که دستاورد نظام مقدس جمهوری اسلامی هستند را انجام می دهند و هم پل ارتباطی مردم و مسئولانند و چشم بیدار و دیده بان توسعه جامعه به شمار می‌روند تبریک و تهنیت عرض می کنم و امیدوارم که خداوند به همه اهالی قلم و رسانه به عنوان افسران رسانه و پیشرفت توفیقات روزافزون عنایت بفرماید مهدی طهماسبی رییس گروه فرهنگی رسانه ای اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان

  • مهدی طهماسبی دزکی

مراقب باشید

۲۱
مرداد

مراقب باشید کارها را قفل نکنید با تصمیمات ، با اندیشه ها ، بانگاه های محتاط و فراتر از آن

مراقب باشید مسئولیت مبارزه با فساد امری الهی و انقلابی است اما حاشیه سازی و گیر انداختن در ریل حرکت هدفمند و با برنامه را نمی توان با مبارزه یکی دانست.

مراقب باشید تقابل کارکنان با دستگاه ها امری نامبارک است و قدم زدن در این مسیر شکننده و مخرب است

مراقب باشید مامور به تسهیل گری بودن بی گمان ارزشمند تر از سرعت گیر ساختن است.

مراقب باشید که به تعبیر قرآن یوم تبلی السرایر روزی که پرده ها می افتد بسیار سخت و دهشتناک است از ما گفتن بود تا نگویند که به ما نگفتند

  • مهدی طهماسبی دزکی

غصه سقای غریب

۰۴
مرداد

مانده در گوش زمان حادثه سرخ شهید

رویدادی که غم انگیز تراز آن نشنید

لحظه هابوی خطر،بوی خدا،بوی عبور

خیمه هابوی عطش،اشک سحر،رنگ شهید

رخصت از عشق گرفت آنکه زمان تابه ابد

مثل او در ادب ولطف و وفا هیچ ندید

بر سر اسب که انگار براقی دگر است

سوی معراج فرات از طرف خیمهٔ رسید

وارد رود که شرمندهٔ مولایش بود

شدولی خواست که از آب کفی را بچشید

آب برداشت دو کف آمده تا پیش دو لب

ناگهان در نظرش چهرهٔ مولا را دید

آب را ریخته آرام و غریبانه گریست

مشک برداشته یکباره سوی خیمهٔ دوید

اسب می تاخت چو فریاد دل انگیز بهار

ناگهان فصل خزان از پی او نقشه کشید

دستهایش قلم و تیربه چشمش زده است

آدم فصل خزان نوچهٔ ملعون یزید

ناگهان از سر معراج روی خاک افتاد

ناله از عرش گذشته به خودعشق رسید

لحظه ها بوی خدا بوی خطر بوی جنون

کودکان منتظر،او مانده در آن دشت امید

سال ها می گذرد غصهٔ سقای غریب

مانده درگوش زمان نالهٔ عباس رشید

1381/7/29

 

  • مهدی طهماسبی دزکی