رها کسی شبیه خودم

فضایی برای فرهنگ وهنر ایران اسلامی

رها کسی شبیه خودم

فضایی برای فرهنگ وهنر ایران اسلامی

بایگانی
آخرین مطالب

خیلی سریع

۰۴
بهمن
مطلب قبلی که گذاشتم دقیقا ترجمان کار این روزهای من است خیلی سریع همه چیز را سیاسی کردند و بنیان تازه استوار شده را به ویرانه ای مبدل کردند و عذر من را از واحد مطبوعات خواستند همین
  • مهدی طهماسبی دزکی

 

طهرانچی درباره ارتباط برکناری‌اش با تحصیل حسین فریدون:چیزی نمی‌دانم؛ شما خبرنگاران باهوش خودتان متوجه می‌شوید!/

 

رئیس سابق دانشگاه شهید بهشتی در پاسخ به سؤالی درباره ارتباط برکناری‌اش با تحصیل حسین فریدون در این دانشگاه گفت: من چیزی نمی‌دانم، العاقل یکفیه الاشاره، در بیان علما نکاتی است که شما خبرنگاران باهوش آن را متوجه می‌شوید.

به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری فارس، تودیع و معارفه رئیس دانشگاه شهید بهشتی صبح امروز در تالار ابوریحان این دانشگاه برگزار شد.

نماینده شورای دانشگاه در سخنرانی خود از محمدمهدی طهرانچی تقدیر کرد که طهرانچی در نوبت سخنرانی خودش گفت: به آقای خاتمی نماینده شورای دانشگاه گفتم حداقل به نفس ما رحم می‌کردی، آنچه که در مورد من گفتی را در خود ندیدم البته خوشحالم از اینکه خداوند توفیقاتی را به ما عطا کرد و قطعا اگر توفیقی هم وجود دارد به دلیل محبت‌های اوست.

طهرانچی در سخنرانی خود در رابطه با برکناری‌اش گفت: برکناری‌ام در تماس یک دقیقه‌ای از سوی وزیر علوم به من اعلام شد.

در پایان مراسم، خبرنگاران از طهرانچی درباره علت برکناری‌اش و اینکه آیا این مسئله به حسین فریدون برادر رئیس جمهور مرتبط است یا خیر سوال کردند که وی گفت: من چیزی نمی‌دانم، مسئولیت بنده بهمن‌ماه تمام می‌شود.

وی افزود: العاقل بالاشاره، در بیان علما نکاتی است که شما خبرنگاران باهوش آن را متوجه می‌شوید.

 

  • مهدی طهماسبی دزکی

تا اوج آسمان رفت مردی که بال او سوخت
هم اشکهای او ریخت هم حس وحال او سوخت
مردی شکسته بالی مانده به کار آتش
آرام جان سپرده در گیر ودار آتش
یکسو به فکر رفتن یکسو به فکر دختر
ای کاش زنده باشد اینست ذکر دختر
مردان آتشین رنگ از آسمان گذشتند
ازاسم ورسم وعنوان تا بیکران گذشتند
این قهرمان دلیران این یادگارشیران
ازکوه آتش وغم آتش نشان گذشتند
مانندعصرجمعه دلتنگ وغصه دار است
این لحظه ها که ازآن این عاشقان گذشتند
ازهرطرف که دیدم چشمی به سمت تهران
ازتل آتش وخون تا کهکشان گذشتند
چشمان مادری را پرآب دیدم اینجا
با اشک خسته خود بس بی نشان گذشتند
جغرافیای مردی تاریخ سربلندی است
مردان آتشین رنگ ازآسمان گذشتند

 
مهدی طهماسبی دزکی
1/11/95

  • مهدی طهماسبی دزکی

امید

۱۹
دی

 نمی توان به تو دل بست و بی تو هم سر کرد

امید عشق بیا و به خانه ات برگرد

رفیق وهمنفسان نگاه غمگینیم

من و غریبی و تنهایی و غروبی سرد

من از زمین و زمان بی تو خسته ام خورشید

بیابیا به تماشایی مردنم ای مرد

زمانه چونکه به دنبال عاشقی می گشت

گمان کنم که دلم را به شاهدی آورد

زطول وعرض دهانم فراتر است اما

دلم هوای توکرده در این حوالی درد

به دانه دانه گلهای بی کفن سوگند

امید عشق بیا و به خانه ات برگرد

95/10/19

 

 

  • مهدی طهماسبی دزکی

لذت

۱۹
دی

لذت با توبودن هارا

نسیم می داند و نسیم

مافقط زمزمه گر این ترنمیم

که چه خوش  است صوت قرآن زتو دلربا شنیدن

95/10/19

 

  • مهدی طهماسبی دزکی

بعد از روزهای بارانی

زندگی زیباتر است

نگاه تان شادمان و آسمان وجودتان پر باران رحمت


  • مهدی طهماسبی دزکی


خبر پتک سنگین در آیینه بود

خبر کوتاه تر از آن بود که فکرش را بکنی

استاد سلیم موذن زاده اردبیلی در سن 80سالگی درگذشت  

نمی دانم چرا یک لحظه کم آوردم همیشه برای این گونه خبرها هم آیه استرجاع را می خوانم اما این بار دلم لرزید و اشک در چشمانم حلقه زد من از کودکی سلیم را دوست داشتم اصلا حاج سلیم موذن زاده نه یک مداح آذری ،فارسی بود بلکه یک مداح فراملی ومتعلق به عالم تشیع بود گنجینه ای از گذشته های بی تکرار عالم شیعه و عاشقی

عاشقی که در هر روضه و نوحه اش آتشی نهفته داشت که جانهای مشتاقان حسین (ع) را می سوزاند مهم نبود که شنونده فارس زبان است و آذری نمی داند اما دلتنگی های عاشقانه حاج سلیم علاوه بر آذری بودن اهل دل بودن را هم با خود داشت پس این دلتنگی ها تا سویدای دل مخاطب رخنه می کرد و اورا به کوی ارباب بی کفن می برد

سلیم هم رفت یکی دوروز بعد از اربعین وماندن در چهل روز  عاشقانه گریستن بر مصائب حضرت سیدالشهدا خوشابه حالش که عاش او سعید بود ومماتش هم سعید و اگر غیر از این بود باید شک می کردیم  موذن‌زاده با معرفی خود به عنوان نوکر پیر آستان اهل بیت(ع )می‌گفت: حنجره من یک موهبت الهی و وقف سیدالشهدا(ع) است و استفاده از آن در زمینه‌های غیر از این صحیح نیست.

او عاشورایی شد و ماند البته که سلیم ها جان ودل عاشقان نامش نمی رود زیرا ثبت است بر جریده عالم نشانشان  خدایش بیامرزد و میهمان سفره باکرامت ارباب بی کفن مان حسین (ع) بنماید

مهدی طهماسبی دزکی

2/9/1395

 

 

 

  • مهدی طهماسبی دزکی

شهر بروجن از دیرباز به عنوان یک شهر باسابقه در خشان فرهنگی وادبی در میان همگان نامبردار وشناخته شده است و صفحات پر تلولو  و در خشنده حضور عالمان دینی وفرهیختگان اهل دل و سخنوران نام آور و شاعران شیرین سخن و دانشمندان نام آشنا در صحیفه زندگی و حیات طیبه فرهنگی این شهر مهر تاییدی است .که وزانت وسنگینی رویکرد فرهنگی را در برنامه های مختلف شهری بیش از پیش می طلبد

هرچند اشاره ای گذرا به این سابقه طولانی وپیشینه مشعشع شایان توجه شد اما هنوز این شهر هنوز باقدمت فرهنگی چند صد ساله که در وجود تاریخی آن تردیدی نیست ، نتوانسته از نمادی فراگیر همچون بسیاری از شهرهای کشور اسلامی چون تبریز که مقبره الشعرایی دارد یا شیراز که حافظیه وسعدیه اش زبانزد خاص وعام در اقصا نقاط گیتی است .

و یا آرامگاه حکیم اوالقاسم فردوسی در طوس که چون نقطه فروزان از درخشندگی خیره کننده ای برخورداراست .

واکنون پیشنهاد اولیه ایجاد یک مرکز دوگانه فرهنگی ومذهبی در شهر بروجن توسط نگارنده جهت استحضار وبررسی به حضورتان تقدیم می گردد.

توانمندی و پتانسیل وجود قبور عالمانی زاهد همچو شیخ الاسلام منطقه مرحوم سید میرمعین حسینی بروجنی از نوادگان واحفاد پسری میرداماد فیلسوف بزرگ شرق و معلم ثالث که سال فوتش را سال 1061 ه. ق دانسته اند و حاج شیخ علی بروجنی مفسر ،مجتهد و نویسنده پر آوازه و پرکار سده سیزده وشاعر بلند آوازه ، جسور وبی پروای بروجنی که نامش بر تارک حماسه سرایان مذهبی ،آیینی و ظلم ستیزان این منطقه می درخشد زنده یاد مولانا میرزا محمدعلی فرخی صاحب منظومه سترگ هنرنامه 16 هزار بیتی و بحرالطویل هجویه دردآورانه فتحعلی شاه قاجار (زاده ئ1173ه.ق.متوفی 1255ه.ق)و غزلسرا صاحب سبک وشیرین سخن میرزا محمد امین دفتری بروجنی (زاده 1245ه..ق متوفی 1310ه.ق) و اندکی آنسوتر  قبر متبرک سید علی حسینی حائری متوفی 1312ه.ق و فرند خوش ذوق وهنرمند زبردستش خوشنویس چیره دست مرحوم سید حائری بروجنی که خط شکسته اش گاه پهلو به پهلو ی پیش قراول این خط یعنی مرحوم درویش طالقانی می زند .می تواند این مکان را به جایگاهی متناسب ودر خور شان عالمان زاهد وحق باور وشاعران شیرین گفتار نماید که هم نماد فرهنگی شهر بروجن و هم جایگاهی برای زنده نگاهداشتن یاد وخاطره نام آوران ومشاهیر کمتر شناخته شده و هم به گنجینه ای در خور توجه فرهنگی تبدیل گردد و این جایگاه به عنوان یک مرکز فرهنگی جذب گردشگر ان تبدیل شود واین مرکز می تواند به موزه تاریخ فرهنگ وهنر و ویترین آثار چاپ شده شهرستان باشد .

 

  • مهدی طهماسبی دزکی

سایه عرش

۰۵
آبان

 

چه کسی گفته که بازوی تو برخاک افتاد

سایه عرش شده بر سر افلاک افتاد

بیت در بیت پر از حسرت رفتن می شد

مثنوی شد که در آن وقت چکاچاک افتاد

آتشی بود که بر جان فرات افتاده

بر لب آب نگاه تو عطشناک افتاد

تاخبر آمده از سرخ عروجت مولا

ولوله در حرم عترت لولاک افتاد

به لب تشنه و چشمان رمق رفته گل

اشک از دیده غمدیده ونمناک افتاد

دست وبازوی علمدار رشید دریا

سایه عرش شده بر سر افلاک افتاد

 


  • مهدی طهماسبی دزکی

یک چند همه پز حسابی دادند

برجام به نور آفتابی دادند

گفتند گلابی برسد از این باغ

دیدیم که دست گل به آبی دادند

 

 

 

  • مهدی طهماسبی دزکی

جاده سرشار دل و دلداری است

هرطرف می نگری حق جاری است

دسته دسته همه گلها رفتند

قطره ها  جانب دریا رفتند

جاده ای مملو از احساس امید

یک طرف بوی گل وبوی شهید

چشمها ملتهب و بارانی

گام ها روبه سوی مهمانی

همه پا در ره رفتن دارند

چشمها خسته شده می بارند

رهروان عکس زخود می گیرند

ماندگان همقدم تصویرند

جاده بوی تولا دارد

عشق در سینه ما جا دارد

میزبان حضرت ارباب بود

پیشگام همه مهتاب بود

آن مه تشنه لب  زهرایی

آمده کرده عجب غوغایی

جاده جاده عشق است ببین

سینه سجاده عشق است ببین

رهروان عکس زخود می گیرند

ماندگان همقدم تصویرند

مهدی طهماسبی دزکی 9/9/1394

  • مهدی طهماسبی دزکی

این مثنوی را به پایمردی دوست عزیزم حاج علی الله اکبری در این چند روز گذشته سروده ام وتقدیم به شهدای گمنام مجتمع آموزشی امام خمینی )ره( -جامعه المصطفی قم می کنم

مثنوی در مثنوی فریاد ،من

راوی شعر شهید آباد من

باز امشب میل طوفان کرده ام

میل شبخوانی باران کرده ام

لحظه لحظه می رسد احساس من

ای وفاداران چه شد عباس من

خواهم اینک باز سرمستی کنم

در همین آغاز سرمستی کنم

چشمهایم بوی باران می دهد

بوی احساس شهیدان می دهد

اینک از احساس جاری سرخوشم

مثل یک صبح بهاری سرخوشم

سرخوشم با حس مردانی غریب

حس من احساس گردانی غریب

کیستند اینان شهیدان کی اند

این چنین مجنون وحیران کی اند

کیستند این باده نوشان بلا

یادگاران شهید کربلا

کیستند اینان که سرمست آمدند

بی سر وبی پا وبی دست آمدند

این شهیدانند گمنام آمدند

مرد میدانند گمنام آمدند

گر وجودت شعله ور چون آتش است

هیچ میدانی که گمنامی خوش است

اهل بیت نور را قم مرکز است

عشق را شوق تلاطم مرکز است

مرکزی دارد به نام پیر عشق

مورد لطف است وهم تقدیر عشق

مرکزی دارد خمینی نام او

باده نوشی می کند از جام او

هست دانشجو دراینجا بیش وکم

دارد از هفتاد کشور این رقم

در سطوح مختلف در بحث دین

هست اینجا با دلی شوق آفرین

حالیا اینجا به مهمانی شان

می رسند مردان سرخ بی نشان

چون ولی امر در دیدارتان

آفرین گفتا به کار وبارتان

چون شما پروانه های عاشقید

نان خور مهر امام صادقید

حالیا هنگام مهمانی رسید

اختتامی بر پریشانی رسید

میزبان پروانه های عاشقند

میهمان مردان صبح صادقند

جمله اینام فیض باران داشتند

سرگذشت سرخ یاران داشتند

نوجوانانی به قاسم ، اقتدا

حس وحال بیقراران داشتند

سروهای باغ سرخ انقلاب

شوق را همواره حیران داشتند

این رفیقان عزیزاهل درد

اشتیاق نوبهاران داشتند

این شهیدان سرخوشان حیدرند

راویان کربلایی دیگرند

راوی آن روزهای رفته اند

بازگوی غصه های مادرند

باز اینک میل طوفان کرده ام

میل شبخوانی باران کرده ام

روزها همرنگ دریا گشته اند

باده نوش نام زهرا گشته اند

این شهیدانی که گمنام آمدند

میهمان مرکز ما گشته اند

در حریم ساده درگاه نور

یک نفس مجنون مولا گشته اند

این دو تن مردان صبح انتظار

منتظر برنام مولا گشته اند

میهمانان غریب شهر نور

سرخوش از احساس بالا گشته اند

گرچه گمنامند اما پر امید

در حریم عشق پیدا گشته اند

جامعه اینجا پر از احساس ناب

روزهاهمرنگ دریا گشته اند

  • مهدی طهماسبی دزکی

سید علی اکبر ضیایی   نوحه سرایی گمنام

نویسنده : مهدی طهماسبی دزکی       کارشناس ارشد زبان وادبیات فارسی

 

پیشینیه ارادت عاشقانه مردمان دیار چهارمحال وبختیاری به خاندان عصمت وطهارت را باید در سده های آغازین حضور دین مبین اسلام در ایران جستجوکرد وشاعران استان چهارمحال وبختیاری نظیر قطره ،دهقان وعمان سامانی ،دفتری ،اختری وصفایی بروجنی ،مطبوع قهفرخی و امثالهم .... سوگسروده هایی جانسوز در مصیبت جانگداز شهیدان کربلا سروده اند .

یکی از ظرفیتهای فرهنگی را باید توانمندی های کمتر شناخته شده  ادبی وشاعری دانست و چه بسیار شاعران خوش ذوق و گاه چیره دستی که در طوفان حوادث روزگار آثار وسروده هایشان چون بناهای آباد زیر تازیانه به ویرانی ونابودی رسیده اما برخی دیگر ازاین سخن پردازان گمنام به واسطه دقت نظر عاشقان حسینی نامشان ماندگار می شود ومعدودی از آثارش از گزند حوادث مصون می ماند یکی از این شاعران سید علی اکبر ضیایی از اهالی روستای چالگاه از توابع شهرستان لردگان از شاعران با اخلاص ، خوش ذوق و ناشناخته ای که به مدد سوگسروده ها و نوحه های عارفانه ای که در رثای سید وسالار شهیدان سروده نامش در دفتر ماندگاران ثبت و ضبط شده است .

در هیچ کدام از تذکره ها و کتب شرح حال شاعران محلی وملی نامی از او نیست و تنها همت بلند دوست ادب پرورم شاعر گرامی سیدعلی عدنانی ساداتی در کتاب روضه السادات باعث شد که اشعار این مدیحه سرای آل ا... که شامل 6نوحه از سید علی اکبر ضیایی و یک نوحه از نواده اش سید ابوالقاسم منتشر شود .

در اینکه سید علی اکبر ضیایی در چه سالی به دنیا آمده اطلاع دقیقی در دست نیست اما بر اساس قراین موجود وی باید در دهه 1240ه.ش به دنیا آمده وتحصیلات ابتدایی و آموختنی های نخستین را در پیش مکتب داران محلی آموخته است و آن چنان که از شعرش برمی آید آگاه به علوم ادبی و مذهبی است و ظاهرا در حدود ده 1330 ه.ش چشم از جهان فرومی بندد و با عشق خاندان عصمت وطهارت رخ در تیره تراب می کشد

ضیایی در اشعارش سید ،سید علی اکبر تخلص می کرده و خویشتن را خادم درگاه سید وسالار شهیدان می دانست و به آن افتخار می کرده

نوحه خوان دست عزا برسینه هر صبح ومسا                    خادم این آستان سید علی اکبر زده

ضیایی در مرثیه هایش بیشتر روایتگری است که به عناصر شخصیتی شهدای کربلا و رزمندگان عاشورایی و همچنین شخصیت های برجسته پیام آور این نهضت خونین نگاه ویژه ای دارد وبسامد وپرکاربردی اسامی شهدای کربلا در نوحه هایش را باید از این منظر بررسی کرد

شعر ضیایی فخیم واستوار است وسعی کرده از اوزان بلند که به نوعی نشان دهنده روحیه ماتمزده ومغموم است در اشعارش استفاده نماید تا بهتر بتواند نگاه مد نظرش را به خوانندگان انتقال بدهد

به قربان توزینب عمّه جانی چه شد بابم نه پیداست

مگر رفته به جایی میهمانی چه شد بابم نه پیداست

وگاه این وزن بلند حماسی و شورانگیز می شود وخواننده را در فضایی حماسی رها می نماید تا هم پای دلدادگان حسینی و رزمندگان عاشوراییگردد

به میدان می رود شاه شهیدان نه لشکر نه سپاهی

به دنبالش روان چون ماه تابان زن معجر سیاهی

یکی از ویژگی های شعری سید علی اکبر ضیایی را باید در بهره گیری او از آرایه و صنایع ادبی دانست 

برخی از این صنایع عبارتند از

 1.لف و نشر

زلزله زین غلغله در عالم علوی فتاد                  عرش بی کرسی شد و لوح از قلم یکسر فتاد

2. مراعات النظیر

زمزم وخیف ومنا وساحت بیت الحرام                        با حجر بر سینه سنگ از داغ آن سرور زده

3. اقتباس

 با شما ای شامیان انصاف وحیا نیست                   اکرم الضیف مگر قول مصطفی نیست

4.یکی از توانایی های خاص ضیایی را باید در نوحه گل الرحمن که سرشار از مضامین قرآنی وتطابق سوره الرحمن با واقعه کربلا و شخصیتهای مثبت ومنفی حاضر در آن سرزمین برشمرد در این سوگسروده چندین صنعت ادبی نظیر صنعت اشاره ، تضمین ،حل ، اقتباس وجود دارد

وصف ترا قادر حی سبحان                              گفت بسی در صحف ودر فرقان

گاه در انجیل و گهی در قرآن                        ذکر تو پرکرده تمام جهان

                               ای گل خوش رائحه الرحمن

زینب محزون چوبه مقتل رسید                         آه جگر سوز زجان برکشید

گفت که ای کشته ظلم یزید                           اکبرتو اصغر تو شد شهید

                             الشمس و القمر یسجدان

از ستم وظلم یزید عنید                           جمله یاران تو گشته شهید

پیکر پاک تو به خون آرمید                    پشت فلک زین غم عظمی خمید

                             النجم والشجر یسجدان

این نوحه در در بندبندش هنر نمایی شاعرانگی ضیایی و روح روایتگری اش را باهم می توان مشاهده کرد یکی از ماندگارترین سوگسروده هاو نوحه های این استان است که مزین ومشحون از آیات سوره الرحمن است که ضیایی با تبحری مثال زدنی آن را سروده است 1395/7/18

 

  • مهدی طهماسبی دزکی

سلام کار جدیدی نداشتم امروز

دوباره حس سپیدی نداشتم امروز

منی که برگ خزان دیده زمان هستم

حضور وشوق امیدی نداشتم امروز

برای دلخوشی روزگار غمگینم

به غیر عکس شهیدی نداشتم امروز

برای گفتن وسرمستی وخطر کردن

دوباره شوق شدیدی نداشتم امروز

اگرچه این غزلم مثل عمر گل کوتاه

ببخش کار جدیدی نداشتم امروز

24/7/1390



  • مهدی طهماسبی دزکی

ایستاده ای


درحضور شب ،شب سیاه سرد

ایستاده ای شبیه صبح زود

مثل یک نگاه پرامید وشوق

ناگهان

تمام شب شکسته می شود

فجر می دمد وتو

معنی همیشه ای برای سبز بودنی

ناگهان زمین

به یمن فجر تو

زنده می شود

خاک باحضور سبز وسرخ تو

می شود بهشت عاشقانه های سرخ

1390/9/30
  • مهدی طهماسبی دزکی

توی ایام محرم امسال تلویزیون نوحه ای از حاج محمود کریمی پخش میکرد که مصرعی از آن به دلم خیلی چسبید واین مخمس را با تضمین آن مصرع که حاجی می خواند در هر مصیبت ومحنی فابکنی الحسین (ع)

سرودم امید که مقبول درگاه حضرت ارباب واقع شود .

 

دل می دهد گواهی غم های کربلا

جانم فدای غیرت سقای کربلا

مارا همیشه بوده تمنای کربلا

ای عاشقان غربت مولای کربلا

در هر مصیبت ومحنی فابکنی الحسین (ع)

دل مانده است با غم غمگین بی کسی

ای دل رفیق لحظه دیرین بی کسی

امشب بمان به گوشه بالین بی کسی

ای دل بخوان مصیبت خونین بی کسی

در هر مصیبت ومحنی فابکنی الحسین (ع)

ای دل بخوان به یاد تولای عاشقان

با حس وحال مانده دریای عاشقان

موجی بزن به سمت تمنای عاشقان

امشب عزای حضرت مولای عاشقان

در هر مصیبت ومحنی فابکنی الحسین (ع)

آمد به یاد من آیات درد وغم

گفتم به یاد آن همه اندوه وبیش وکم

باید که بنگرم به نگاهی چو محتشم

احساس غم نموده به چشمان مغتنم

در هر مصیبت ومحنی فابکنی الحسین (ع)

ای اوج سرفرازی وایمان ترا سلام

تفسیر آیه های کریمان ترا سلام

پشت وپناه عالم امکان ترا سلام

معنی عاشقانه قرآن ترا سلام

در هر مصیبت ومحنی فابکنی الحسین (ع)

  • مهدی طهماسبی دزکی

نگاهت وسعت دلداری ماست                    
    خروشت موجب بیداری ماست
در آن ظهر عطش معنا نمودی         
          نمازت رایت دینداری ماست
  • مهدی طهماسبی دزکی

من از اوج جنون تصویر دارم

هزاران نکته در تفسیر دارم

من از آیات خون سرشار گشتم

هوادار حریم یار گشتم

من و خورشید همراهیم عمریست

زدرد عشق آگاهیم عمریست

من وخورشید همپای جنونیم

اسیر قد وبالای جنونیم

دلاورمردهای کوچه درد

غم مجنون ببین با ما چها کرد

من از درد جنون لبریز بودم

من از آیات خون لبریز بودم

من وکارون به درد وغصه ماندیم

دوبیتی های غمگینانه خواندیم

دوبیتی های هجرت برلبم بود

سرود عشق ذکر هرشبم بود

دریغا بی محابا رفت آن مرد

شبی آهسته بی ما رفت آن مرد

برای عشق بازی های خونین

بدون دست وبی پا رفت آن مرد

رفیق لحظه های ساده من

چه زیبا روبه بالا رفت آن مرد

دلش از ظلمت شبها گرفته

به سمت صبح فردا رفت آن مرد

به آتش زد دل غمدیده ام را

دریغا بی محابا رفت آن مرد

91/3/8

 

  • مهدی طهماسبی دزکی

نگاهت عزت اهل امید است

دل من برنگاه تو مرید است

ببین احساس همراهی باتو

میان چشمهای من شدید است

تبسم های تو در وقت رفتن

غریب وساده وسرخ وسپید است

دراین غمگین سرا لب تشنه پرپر

کنار آب شش ماهه که دید است

حماسی مرد احساس غریبت

روایت خوان ایثار شهید است

امیر کشور دل غیرت ناب

نگاهت عزت اهل امید است

1391/2/18

  • مهدی طهماسبی دزکی


 دیروز مهمان داشتیم 

ازسمت شقایق 

از ملکوت سربلندی 

از رفتنهای تا آسمان 

همه آمده بودند

خاک بوی بودن می گرفت 

وما احساس رفتن 

دلمان را به دست نسیم 

تا کربلا بردیم 

91/7/26

  • مهدی طهماسبی دزکی