خیل بلند آفتاب
چشم ها منتظر
قلبها با ضربان شدید
روز سرد
لحظه ها ملتهب و بی قرار
ناگهان
درفضا
روی پروبال عقابی سفید
بانگ نور
همنفس یک نفر از خیل بلند آفتاب
آمد ومهمان من و ما شده
- ۰ نظر
- ۱۳ بهمن ۹۵ ، ۱۱:۱۷
- ۷۴ نمایش
چشم ها منتظر
قلبها با ضربان شدید
روز سرد
لحظه ها ملتهب و بی قرار
ناگهان
درفضا
روی پروبال عقابی سفید
بانگ نور
همنفس یک نفر از خیل بلند آفتاب
آمد ومهمان من و ما شده
به گزارش خبرنگار رادیو و تلویزیون خبرگزاری فارس، جمعی از پژوهشگران پژوهشکده سیاست پژوهی و مطالعات راهبردی حکمت یادداشتی با موضوع برنامه «ثریا» نوشتهاند که متن کامل آن در ادامه میآید:
«یکی بر سرِ شاخ، بُن میبرید»
گرسنهای افتاده در عمق صحرایی بیآب و علف را تصور کنید که چندین روزی است تنها حاصل گامبرداشتنهایش بازگشتن به نقطهی اول است و جز سراب و خستگیِ لحظهافزون، چیزی عایدش نشده. جیرهی آب رو به انتها و چاقوی جیبی، تنها توشهی او در این بیابان است. دیری نمیپاید که جنونِ زائیده از فرط جوعش، تنها چارهی ممکن را دست بردن به چاقو جلوه میدهد. در ابتدا با اکراه و ابرام، و کمکمَک بیتامل و بیتردید، شروع به بهنیش کشیدن لقمههای تر و تازهی بریده شده از پیکرهی خود میکند تا علاجی شود بر درد جوعِ شکم واماندهاش و ... .
صداوسیمای ما (به اذعان کاربلدان و کارشناسان بیرون و درون آن سازمانِ اَعرَض و اَطوَل) چندین سالیست در بیابان خودساختهای افتاده است به نام «منم طاووس علیین شده». این توهمِ مخاطبداری و تاثیرگذاری ابدی رسانهی ملی، پیشتر بهتدریج و با ظهور شبکههای اجتماعی بهسرعت، سبب شده تا مخاطبان خود را ناامید ساخته، براند و به دامان رقیبان آغوشواکرده بیاندازد (و جیرهی آباش کمتر و کمتر شود). در عوض برای علاج جوعِ بدنهی بهغایت آماسیده و متورمِ خود، یکبهیک برنامههایش را قربانی فشارهای کانونهای قدرت میکند، و بالمآل هر چه میگذرد بخشهای حیاتیتری را ذبح این چاهِ ویلی کند که گویی بیانتهاست. امروز هم گویی قرعهی فال به نام عضو دیگری به نام «ثریا» افتاده است.
«ثریا تعطیل میشود» شاید یکی از پرتکرارترین خبرهای تعطیلی یک برنامهی تلویزیونی در سالهای اخیر باشد، اما گویا این شایعه این بار به صحتِ خود نزدیکتر شده است. ثریا برنامهایست تحلیلی بر محور موضوعات روز و چالشبرانگیز کشور که اگر چه با شعار «مسائل کلان کشور» به سراغشان میرود اما از کلان و کلیگوییِ رایج فاصله گرفته است. نمونههای گُلدرشت این موضوعات عبارت است از؛ نظام سلامت، پتروشیمی، معضلهی بنزین، شفافیت، مسئلهی مسکن. شواهد و قرائن تائیدی است بر این مدعا که چوب و چماقی که تا امروز بر بدن این برنامه نواخته شده ناشی از همین ماهیت کنکاشی و تحلیلی آن است و به وضوح میتوان ردِ پای ناکاراییِ توام با عدمانتقادپذیری را در مسئولانی دید که پیدا و پنهان با این برنامه به مخالفت برخواستهاند.
یقیناً برخی از بخشهای این برنامه ضعف و اشکالاتی داشته و دارد، اما برنامهای ک 5 سال از شروع به فعالیتش میگذرد و توانسته مخاطبان عمدهی خود را از بین دانشگاهیان و قشر علمی کشور جذب و با خود همراه کند و تاثیرش را بر جامعهی هدف خود بگذارد، نباید به همین آسانی کنار گذاشته شود. متاسفانه اقوالی شایعشده مبنی بر؛ استارت خوردن حذف اینبارهی برنامهی ثریا بعد از مصاحبهی زنده با وزیر بهداشت و طرح موضوع فیشهای نجومی پزشکانِ «ذیقیمت!» در آن برنامه. اگرچه منبع و تواتر شایعه ظن را به یقین نزدیک میکند، با این وجود «انشاا... که گربه است».
اگر حالوروز کُنداکتور تلویزیونِ ملی ما آنقدر خوب و غنی بود، و اگر از این دست برنامههای علمی-تحلیلی به تعداد کافی در آن یافت میشد، و اگر امیدی بود که بلادرنگ برنامهای پربار جای برنامهی ثریا را میگیرد نه برنامههای سطحی و تبلیغاتی دیگر، باز هم کنار گذاشتن برنامهای که آرامآرام از آبوگل درآمده، سروشکلی یافته و مخاطبانی برای خود دستوپا کرده، چندان عقلانی-عقلایی نبود، چه رسد به مقطع (همیشه!) حساسِ کنونی که مشابه برنامهی ثریا در «بزرگترین امپراتوری رسانهای دنیا» (همان صداوسیمای خودمان) به تعداد انگشتان یک دست هم نیست.
فرض است و واجب تا مسئولان سیما تجدیدِ نظری عمیق و اساسی در سیاستِ «خودخوری» خود داشته و دست از عروسکِ دستِ افراد ذینفوذ بودن و تولید برنامههای سطحیِ نخنماشده بردارند و جدای از تصویر، این توصیه امام راحل را نیز بازپخش و بازخوانیِ دو و چندبارهای برای خود داشته باشند که فرمودند؛ «صداوسیما یک دانشگاه است».
باید در راه دفاع از حریم ولایت باید مردانه وارد شد وکمرهمت را بست واز سختی های راه نهراسید باید با بهره گیری از ظرفیت هنر ورسانه هم پیام انقلاب را منتقل کرد و در راه مستندساختن وپایدار نمودن باورها وآرمانهای انقلابی تلاش کرد واین تلاشی است مبارک
در فرهنگ واژگان هنر انقلاب یکی از
ارزشمندترین کلمات صبر است هنر انقلابی هنری است لبریز از صبر وآرامش واهالی این
هنر صبورند دوستان باید توجه داشته باشند که ما چندان در پی کارهای زود بازده و موقت
نیستیم و تلاش ما در این گروه ارائه رویکردهایی است که مبتنی بر برنامه های آهسته
اثر وپایدار می باشند ضمنا براین باوریم که چالش های دوسویه غیر از وقت تلف کردن
برای بچه های انقلاب هیچ اثری ندارند پس باید در پی طرحی نو وماندگار باشیم باقی
بقای شما
هنر انقلاب هنری مردمی است هنری که ریشه ها واساس آن نه برتفکرات پراز پز وافاده های مدعین روشنفکرانه که بر داشته های انقلابی مردمی و وطنی آن هم با نگاهی جهانشمول وبهرهمند از تفکرات شیعی قرار دارد در هنر انقلاب اسلامی ارزش ها حرف اول رامی زنند نه تمایلات نفسانی وخواهشهای حیوانی آن گونه که در میان غربیان مرسوم است دراین نگاه هنری شیعی انقلابی همه عناصر هنری همچون طبیعت انسان وعناصر هنری وجوددارد وهستی شان قابل تماشاست اما کاربدشان است که آنها معنا و مفهوم می دهدپس بایدهنر انقلابی را شناخت
سلام داشتن هویت وحافظه تاریخی مستند ومدون در برابر تهاجمات فرهنگی وجنگ نرم وخانمان برانداز دشمن برنامه ریز می تواند به واکسینه شدن جامعه اسلامی منجر شود ثبت وضبط لحظات وخاطرات وخطرات راهکاری موثر در این زمینه است که درباره جزییات آن مجزا با دوستان به هم اندیشی خواهیم نشست
فرصت استفاده از لحظه ها مثل بودن درکنار پیران قوم یا خانه های قدیمی است هم قدر فرصتهاو هم پیرمردها وپیرزنها را بدانیم شاید فردا نباشندیا نباشیم
حافظه تاریخی ضرورت کتمان ناپذیری است که بحمدالله دربین اقشار مختلف جامعه بخصوص جوانان مثل خیلی دیگر از موارد نادیده گرفته می شود
ما مواجهیم با یک حملهی همهجانبهی
فرهنگی و اعتقادی و سیاسیِ اعلام نشده؛ یعنی شما حالا که من دارم میگویم، قاعدتاً
از من قبول میکنید لکن اطّلاع ندارید از آنچه دارد اتّفاق میافتد؛ بنده اطّلاع
دارم از آنچه دارد اتّفاق میافتد؛ من دارم میبینم چه دارد اتّفاق میافتد؛ لشکر
فرهنگی دشمن و لشکر سیاسی دشمن با همهی ابزارهایی که برایشان ممکن بوده، حمله
کردهاند به ما برای سست کردن اعتقادات دینی ما، سست کردن اعتقادات سیاسی ما،
تقویت نارضاییها در داخل کشور، جذب جوانها بخصوص جوانهای فعّال و اثرگذار در سطوح
مختلف برای مقاصد خودشان؛ دارند کار میکنند. خب، در مقابل اینها کارهایی دارد
انجام میگیرد؛ بچّههای حزباللّهی، مردمان مؤمن، مسئولان باتعهّد کارهای خوبی
دارند انجام میدهند لکن بیش از اینها باید در کشور کار بشود. یکی از قلمهای مهم،
همین است که این مفاهیم باارزش مثل مفهوم جهاد، مفهوم شهادت، مفهوم شهید، مفهوم خانوادهی
شهید، مفهوم صبر برای خدا، احتساب لله باید زنده بماند.
بیانات امام خامنه ای در دیدار اعضاى
ستاد کنگره شهدای استان چهارمحال و بختیارى
۱۳۹۴/۰۷/۱۳
عطش در روضه سوختن
هم ریشه مدینه است و هم معنی کربلا
سوختن بوی کوچه ای غریب دارد
بوی خیمه های رها در آتش
بوی گریه های سه ساله ای
که چشم انتظار بازگشت باباست
عطش ، عطش ،عطش
شهادت لذت رفتن است
وما سوختن را چه می فهمیم
خوب می سراییم وخوب می نویسیم
احساس سوختن به تماشا نمی شود
آتش بگیر تا که بدانی چه می کشم
امان از عطش
لذت پرواز را
اهل خاک نمی دانند
گوشه نشینان بی بال وپر
رهایی را فقط می نویسند
هرچه هست در سوختن است
در کربلا ی خونین در ظهرعطش
در کربلای جبهه ها در مصاف تیر و ترکش
یا در کربلای مکرر آتش ها
با روضه خونین سوختن
پرواز در گورستانهای عادات سخیف
لذتی دوچندان دارد
باید پرید
از میان وعده ها و پستها و اسم ها
باید رفت
خدا منتظر است
عزراییل رفیق همیشگی آدمهاست
هرروز چند بار از دور اورا زیارت می کنیم
برخلاف اسمش ترس آور نیست
هرچه هست زاییده ذهن ماست ترسناکی یا زیبارویی
چند روز پیش
به زیارتش رفتم
کم مانده بود همراهش شوم
اما هر طور بود خدا رحم کرد
خدا بداد ما و همه مسئولین برسد
سکرات موت آیا عبرت آور هست
کفن هیچ کس جیب اضافی ندارد
اصلا هیچ کفنی جیب ندارد
زیاد نباید حرص خورد و دل بست و تکبر داشت
بادکنک غروز با جوال دوز رفتن می ترکد
بدبختها باید تنهایی جواب بدهیم
وای بر ما و شما
بازهم آدینه ای در پیش و ما چشم انتظار
حس و حال خسته ای داریم در این روزگار
هر طرف بوی نفاق و هرطرف رنگ ریا
وای از این لحظه ها و حس و حال و کار وبار
می رسد مردی که همرنگ نگاه کربلاست
مردی از جنس امید و مطلع نامش بهار
در کویر هستی امروز گیتی نام او
روح بخش و جان فزا از نام گل شد یادگار
آن اهورایی ترین خورشید در تقویم شهر
روح می بخشد دلش بر سایه های ماندگار
این غزل بوی قدیمی های ما را یافته
بازهم آدینه ای در پیش و ما چشم انتظار
ماه من سر می کشد
از جانب مغرب
که من
دست برپیشانی ام
چشم انتظارش
مانده ام
در اقیانوس احساس تو جاری می شوم اینک
رها از بی کسی چشم انتظاری می شوم اینک
شبیه آخرین فانوس مانده در دل بادم
به اشکم غرقه در این سوگواری می شوم اینک
تو ای تا بی نهایت رفته با خون گلوی خود
ببین با تو چگونه رهسپاری می شوم اینک
تو ای سالار مردان به خون خفته امیر من
به شوقت اهل اشک و آه و زاری می شوم اینک
به خون روی زمین هیهات من الذله ات گل کرد
قسم برخون تو با تو بهاری می شوم اینک
تو ای مولای من نعم الامیرم آشنای من
در اقیانوس احساس تو جاری می شوم اینک
1395/11/6
آنها که بهار را تماشا کردند
خورشید وجود را چه حاشا کردند
آن کوردلان و بی صفایان زمین
در کوفه غم بهانه پیدا کردند
ای دست دعا به دامن شب برخیز
بانام بهار بر دل و لب برخیز
ای مانده به پرده غریبی خورشید
این بار به نام وعشق زینب برخیز
95/11/4