نگاهش جاری احساس ها بود
وجودش عطر ناب یاس ها بود
در این دوران پر شور و تلاطم
یلی با غیرت عباس ها بود
- ۰ نظر
- ۱۷ اسفند ۰۲ ، ۰۷:۲۶
- ۲ نمایش
نگاهش جاری احساس ها بود
وجودش عطر ناب یاس ها بود
در این دوران پر شور و تلاطم
یلی با غیرت عباس ها بود
می رسد
مردی
که در ایینه ی احساس ها
شوق بودن را
به نام دوستان جاری کند
چقدر
سخت و غریب است
که تنها باشی
مانده بی کسی
صحبت
دنیا باشی
در اقلیم حماسه ساده بودند
تغزل های خونین می سرودند
نمی داند به جز ذات خداوند
چگونه این شهیدان پر گشودند
عکسی بگیر عکاس
عکسی برای دیوار
یک عکس
با لطافت
عکسی برای ماندن
دردا که مقام سرد فریاد نبود
از حرف نبوده خاطرم شاد نبود
پایان تمام حرف ها نا پیداست
دیوار به کوتاهی ارشاد نبود
ای جاری امید
ای مظهر بودن
ای دل
در این ایام دلتنگی
برخیز
تا باردگر تغییر را
رای های تازه بنشانیم
تغییر باید کرد
تغییر باید داد
این راه های رفته را آرام
با جوهری از جان
انگشتی از ایمان
در صندوقی سرشار از امید
تغییر باید که معنا کرد
دستی که در کار است
پایی که در راهست
چشمی که بیدار است
فریاد بودنهاست
نیستی زار زمین خسته ی و دلگیر
از نیستی برگردد
در جاری بودن
در بیکران هستی مواج
طلوع تازه ای دارد
نگاه صبح آدینه
به امیدی که می آیی
زسمت بودن و هستی
روزهای بی کسی
روزهای دلگرفته زمین
روزهای ابرهای وهم و غصه ها
در تلاطم حضور سبز تان
در نگاه پر امید تان
رو به آخرین رود
مژده دار عزت ظهور من
عاشق حضور من
می رسی ز راه دور
در تجلی ظهور
دل از یاد تو سرشار است در
ایینه ی هستی
امید من
امیر من
بهار من
بیا اینک
افسوس
که در رهگذر
زندگی خاک
من پوستر مانده
به دیوار غریبم
انتخابات است و من
دنبال راه کوی تو
ای ستاد انتخاباتت
وجود من
بیا
طی می کنم
این راه را
با جوهر جان
وقتی که رای خویش را
با خون نوشتم
آغشته شد
دستم
به جوهر
تا بدانی
این راه را
با جوهر جان
می کنم طی
می رسد
از راه دور
بویی از حس حضور
کاش من هم باشم
مژده داران ظهور
هنگامهی عید عاشقان می آید
سرمایه ی شوق بیکران می آید
از جان بفرست محضر گل ، صلوات
چون حضرت صاحب الزمان می آید