دلتنگ تر از غروب
سرشار حضور سبز دیرینه منم
همصحبت عشق و شوق بی کینه منم
من منتظرم چشم به راهم برگرد
دلتنگ تر از غروب آدینه منم
- ۰ نظر
- ۲۰ اسفند ۰۲ ، ۰۸:۳۹
- ۴ نمایش
سرشار حضور سبز دیرینه منم
همصحبت عشق و شوق بی کینه منم
من منتظرم چشم به راهم برگرد
دلتنگ تر از غروب آدینه منم
می ستاید
نام سبزت را
نسیم مهر گستر
و می برد
ذکرت را
تا بی کرانه ی بودن
تا آنجایی که تلولوی محبت
از ماورای بودن های مصنوعی
جلوه گر است
ای دستانت
فراتر از اقیانوس های عمیق
دلت بلند تر از کهکشان ها
شادی زمین و آسمان دارد او
یک سینه به عمق کهکشان دارد او
می آید از برای مردان خطر
سرمایه ی شوق بی کران دارد او
دلم نارفته در آغاز گم شد
در این هنگامه غم ساز گم شد
بگریم من ز دست این حوادث
رفیقان نوبت پرواز گم شد
ما جرعه ز جام ربنا می نوشیم
در مکتب عشق لافتی می کوشیم
دلداده نام مهدی زهراییم
در وادی عشق حضرتش می جوشیم
ای کاش دعا بکن برادر ای کاش
از عشق بخوان به شوق دیگر ای کاش
ما دلشدگان کوی غمداری را
یک جرعه رسد ز جام کوثر ای کاش
شبیه شوق جاری در بهارم
پر از مهرم نگاهی بیقرارم
به یمن دیدن روی گل دوست
هوای رفتن و پرواز دارم
برایم زنده شد رازی دوباره
و من ماندم در آغازی دوباره
برای شادکامی دل خویش
شدم دلتنگ اعجازی دوباره
احساس حضور در دلم پیدا بود
جانم نمی از تلاطم دریا بود
تا دید مرا به خنده ای گفت و گذشت
این شعر چقدر حرف سر بالا بود
دلم را می نویسم
روی رمسلتان گمنامی
به یاد آشنایانی
گمنامند در دوران
باید به دیار آشنا برگردیم
بر محضر سر خ شهدا برگردیم
ای دل تو رفیق ذکر سقا هستی
باید که به سمت کربلا برگردیم
بهاری می رسد از راه
و ما سرخوش
ز دیدارش
وجود خسته ی ما را
پر از اعجاز گرداند
در روزگار
خسته و تکراری
و بی عاطفه
یاد بهاری زنده دل
دل های ما را
زنده کرد
واژه نامه ها
در یافتن معنای چشم انتظاری
بی رمق اند
و دستها را توان نگاشتن سنگینی آن نیست
از باغ
از راه
از رود جاری در کرانه ی دشت
از طلوع دلکش تا غروب غم بار
همه در غریبی این واژه مانده اند
روزها در گذر
چشم ها منتظر
لحظه های پر خروش ، مضطرب
دفتر انشای زمین خالی است
خاطره ها مانده در
جاری دیروز
خدایا کجاست
آن که بهار است و بهار است او
با لهجه های ساده با رنگ صداقت
ای دل بخوان از جان تو آهنگ صداقت
هرچند دلتنگی تو بسیار باشد
اما دل آزاده ات بیدار باشد
برخیز وقت انتخابی دیگر آمد
هنگامه این غصه داری ها سر آمد
برخیز پایان ده به این وضعیت، اکنون
وقت شرف داری شده چون رود کارون
جاری شو و از نقش نو بنویس ای دل
در انتهای لحظه های سرد مشکل
روزهای پیش رو هستیم ما امیدوار
خسته ایم از غصه ها اما همیشه پای کار
می زنیم انگشت را با جوهر جان روی رأی
سرنوشت ما به دست ماست در این کارزار
دشمنان هرگز نمی خواهند ایران را قوی
ناکسان هرگز نمی جویند دل را برقرار
موقعیت های ما آیینه ی احساس ماست
وارث خون شهیدانیم ما آیینه وار
در میان دفتر شهنامه ی حب وطن
رستمانه غیرت ما تا همیشه ماندگار
قله نزدیک است اینجا همت و مردانگی
بهر روز سربلندی بهر صبح افتخار
همدلان بایدزجابرخاست وقت همت است
مجلسی از نو بباید ساخت در این روزگار
مجلسی سرشار درک و فهم درد مردمان
مجلسی اوج طرازش از شهیدان یادگار
مجلسی اهل صداقت اهل کار و اهل درد
مجلسی اهل امید و فضل و فهم و اقتدار
یاعلی گفتیم و مردانه زجا برخاستیم
روزهای پیش رو هستیم ما امیدوار
مهدی طهماسبیدزکی، شاعر کتاب «سلام لالهها سلام» گفت: به صورت کلی علاقهام به حوزه دفاع مقدس به این دلیل است که دوران کودکی و نوجوانیام در دوران دفاع مقدس طی شد؛ بنابراین سعی کردم برای نسلهای بعدی هم یک امانتدار خوبی باشم. میخواستم آنچه که از مفاهیم دوران دفاع مقدس و جنگ تحمیلی به عنوان یک اندوخته داشتم، در یک قالب شعر و در یک نگاه ادبی و بدون شعارزدگی ارائه دهم. تلاش کردم اعتکا بر داشتهها و اندیشههای هنری و ظرفیتهای ادبی داشته باشم.
مهدی طهماسبی در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) درباره کتاب شعر «سلام لالهها سلام» گفت: مجموعه «سلام لالهها سلام» یک مجموعه شعر دفاع مقدسی و مبتنی بر اندیشههای ایثار و شهادت است. برای گروه سنی نوجوان سروده شده و یادگار روزگاری است که من خیلی پرشورتر از الان بودم و فعالیت بیشتری در حوزه ادبیات کودک و نوجوان داشتم. این مجموعه، مجموعه شعری برخواسته از دل است که سعی کردم در آن ارتباطی بین مفاهیم والایی همچون شهید و شهادت و ارزشهای دفاع مقدس برای نسل نوجوان یا دوستانی که در این رده سنی هستند، برقرار کنم. «سلام لالهها سلام» بیشتر در قالب چهارپاره سروده شده ولی شعر نیمایی هم در آن به چشم میخورد.
این شاعر درباره مخاطبان این مجموعه اینچنین گفت: اگر بخواهم براساس ردهبندیهای گذشته برای این مجموعه مخاطب تعیین کنم، این مجموعه برای رده سنی (د) و (ه) سروده شده است؛ ولی اگر طبق ردهبندی امروزی خطکشی کنم، این مجموعه برای نوجوانان ۱۲ تا ۱۸ سال سروده شده است. در «سلام لالهها سلام» سعی کردم از کلمات و واژگانی که در دایره لغات این رده سنی است و با تکیه بر داشتههای دفاع مقدسی، استفاده کنم.
او درباره علت نگارش این مجموعه صحبت کرد: سالیان سال است که در حوزه ادبیات کودک و نوجوان فعالیت دارم و بیش از ۸۰۰ یا ۹۰۰ اثر در قالبهای مختلف شعری دارم؛ اما «سلام لالهها سلام» دومین اثر من در حوزه ادبیات دفاع مقدس برای کودک و نوجوان است. قبل از این مجموعه، مجموعه «سرخ همرنگ گلسرخ» را منتشر کردم. به صورت کلی علاقهام به حوزه دفاع مقدس به این دلیل است که دوران کودکی و نوجوانیام در دوران دفاع مقدس طی شد؛ بنابراین سعی کردم برای نسلهای بعدی هم یک امانتدار خوبی باشم. میخواستم آنچه که از مفاهیم دوران دفاع مقدس و جنگ تحمیلی به عنوان یک اندوخته داشتم، در یک قالب شعر و در یک نگاه ادبی و بدون شعارزدگی ارائه دهم. تلاش کردم اعتکا بر داشتهها و اندیشههای هنری و ظرفیتهای ادبی داشته باشم.
طهماسبی درباره ویژگیهای این مجموعه که باعث شده به عنوان نامزد جایزه «شعر نوجوان» شود، گفت: به صورت کلی این لطفی بوده که دوستان به من داشتند و هیچ شاعری نمیتواند شعر خودش را نقد کند؛ ولی تلاشم در این بوده که صمیمت و ظرفیت خاصی را در این مجموعه ارائه دهم. این مجموعه شعارزده نیست و مستقیمگویی خیلی در آن نیست؛ سعی کردم از شعرهایی که مبتنی بر شهید و ارزشهاست، استفاده کنم.
شاعر مجموعه «سلام لالهها سلام» در انتهای صحبتهای خود خاطرنشان کرد: خیلی سال قبل، خدمت دوستان ادبیات کودک و نوجوان رسیدم و در این مجلس جعفر ابراهیمیشاهد صحبتی را کرد که دوست دارم آن را تکرار کنم و آن هم این است: «بسیاری از ظرفیتهای ادبی در شهرستانها و مناطق کمتر دیده شده است؛ شاید آنها استعدادهای برتر و توانمندیهای بیشتری را دارند ولی ظرفیت و امکان بروز این استعدادها برای آنها فراهم نشده است.» امیدوارم که فضایی ایجاد شود که همه دوستان در جایجای ایران بزرگ اسلامی که ایرانی است سرشار از استعدادها و داشتههای فرهنگی و توانمندی ادبی، بتوانند آثار خودشان را ارائه دهند که این موضوع هم به غنای ادبیات زبان فارسی کمک میکند و هم ما استعدادهای نوپدیدی را بتوانیم در حوزههای ادبی داشته باشیم.
کتاب «سلام لالهها سلام» به قلم مهدی طهماسبی از سوی انتشارات صریر منتشر شده است.
باز سرشار هیاهو می شوم
همنفس با بچه آهو می شوم
می روم من تا پناه آفتاب
زنده می گردم به راه آفتاب
در نفس هایم زیارت جاری است
حس و حالم اوج این دلداری است
هر طرف از این حرم جان من است
عشق می گوید ثناخوان من است
زایرم من زائر این آستان
بوسه زد بر گام هایمآسمان
من قدم با یاد لاله می زنم
از تمام بی کسی دل می کنم
آمدم آقا تو راهم می دهی
گوشه ای اینجا پناهم می دهی
السلام ای آفتاب شهر طوس
السلام ای عشق ای شمس الشموس
تشنه کامم جرعه ای آبم بده
از سلام خویش سیرابم بده
زمین را مملو از احساس دیدم
نشان از عطر ناب یاس دیدم
برای یاری دین خداوند
شهیدان را همه عباس دیدم