من ، پدربزرگ و شاهنامه فردوسی
به گذشته که می نگرم به دو سه دهه قبل روزهای آغاز دانشجویی ام که مرحوم پدربزرگم هنوز زنده بود هرگاه که سخن از حکیم فردوسی پیش می آمد پدربزرگم با آن که مدرسه و مکتب نرفته ولی شاهنامه فردوسی را از حفظ بود ، با افتخار از حکیم طوس نقل شعر می کرد
یک بار از او پرسیدم خردمندانه ترین بیت شاهنامه کدامست.گفت
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه بر نگذرد
دلنشین ترین نگاه آیینی فردوسی کجاست
گفت کمین بنده ی درگه حیدرم
براین آمدم هم بر این بگذرم
عشق ورزانه ترین بیت به ایران در کلام فردوسی چیست
چو ایران نباشد تن من مباد
بدین بوم و بر زنده یک تن مباد
رستم پناه ایران شهر را چگونه توصیف می کنید گفت
چو یک مردی چو یک دشت مرد
نظر فردوسی بزرگ در خصوص حجب و حیا و عفاف چیست لبخندی زد و گفت
منیژه منم دخت افراسیاب
برهنه ندیده تنم آفتاب
فردوسی راهبردی ترین اهرم برنامه ریزی در همه زمینه را کدام بر می شمرد
به زر می توان لشکر آراستن
وزو عده ی دشمنان کاستن
سخت ترین حالت در اداره ی امور و مواجهه با دنیا از نظر فردوسی
چو بیشه تهی ماند از نره شیر
شغالان در آید به بیشه دلیر
گزنده ترین و تلخ ترین بیت شاهنامه فردوسی کدام است
گفت ز ناپاک زاده مدارید امید
که زنگی به شستن نگردد سپید
هنوز هم به لحظات به دیده ی افتخار می نگرم و آرزو میکنم ای کاش جامعه ما به شاهنامه نگاهی این چنین داشته باشد
- ۰ نظر
- ۲۵ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۲:۳۳