امید
يكشنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۵، ۰۱:۳۵ ب.ظ
نمی توان به تو دل بست و بی تو هم سر کرد
امید عشق بیا و به خانه ات برگرد
رفیق وهمنفسان نگاه غمگینیم
من و غریبی و تنهایی و غروبی سرد
من از زمین و زمان بی تو خسته ام خورشید
بیابیا به تماشایی مردنم ای مرد
زمانه چونکه به دنبال عاشقی می گشت
گمان کنم که دلم را به شاهدی آورد
زطول وعرض دهانم فراتر است اما
دلم هوای توکرده در این حوالی درد
به دانه دانه گلهای بی کفن سوگند
امید عشق بیا و به خانه ات برگرد
95/10/19
- ۰ نظر
- ۱۹ دی ۹۵ ، ۱۳:۳۵