رها کسی شبیه خودم

فضایی برای فرهنگ وهنر ایران اسلامی

رها کسی شبیه خودم

فضایی برای فرهنگ وهنر ایران اسلامی

بایگانی
آخرین مطالب

۹ مطلب در شهریور ۱۳۹۸ ثبت شده است

رفتند

يكشنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۸، ۱۰:۵۶ ق.ظ

 

لبخند به لب از همه ی دشت گذشتند

رفتند سوی دوست که احساس در آنجاست

باخاطره ها نقش بهارانه سرودند

گفتند تجلی دل و غیرت عباس در آنجاست

ای زنده دلان مردگی خاک چه سخت است

باید بروم عطر گل یاس در آنجاست 

  • مهدی طهماسبی دزکی

صبح بی انتظار می آید

پنجشنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۸، ۰۹:۴۰ ق.ظ

صبح دیدار یار می آید

در زمستان بهار می آید

چشم دل بازکن که جان بینی

صبح بی انتظار می آید

از تلاطم گذر کند دیده

بر دل ما قرار می آید

وقت بیداری است برخیزید

که ترنم به کار می آید

با عنایات حضرت خورشید

بوی وصل نگار می آید

حافظانه بخوان غزل ها را

فصل شعر و شرار می آید

شهریاری که دور از شهر است

جانب این دیار می آید

به علی ولی قسم اینک

صاحب ذوالفقار می آید

دست پر مهر او شکوفه نشان

بر کویر و غبار می آید

بوی اسفند و کندر و عوداست

بر دل غصه دار می آید

از زمستان غیبتش سیریم

در زمستان بهار می آید

# مهدی طهماسبی

98/6/28

  • مهدی طهماسبی دزکی

دو شعر منتشر نشده از ناصر الدین شاه

چهارشنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۸، ۱۲:۱۹ ب.ظ

ناصرالدین شاه قاجار چهارمین پادشاه سلسله قاجاریه که نیم قرن بر ایران حکمرانی کرد و در روز گار سلطنتش کشور ایران شاهد فراز و فرود های بسیاری بود و مردم روزگارش چه رنج ها و سختی هایی را که تجربه نکردند و نظاره گر غمگنانه بسیاری از کوته نظری ، سطحی نگری ها و ناکارآمدی ها بودند و گوشه هایی از ایران بزرگ را بیگانگان خیانت پیشه به مدد نیروهای داخلی ضحاک منش و دوچهره از مام وطن جدا ساختند .

میزان پادشاهی پنجاه ساله ناصرالدین شاه در طول هزاره گذشته نادر و قابل توجه است . این شاه قجری هم چون نیای اعلایش فتحعلی شاه اهل ذوق بوده و دیوان اشعاری از او به یادگار مانده که تحت عنوان دیوان کامل ناصرالدین شاه به تصحیح حسن گل محمدی در سال 1390 توسط نشر علم  تهران منتشر شده است .

یکی از محاسن کلامی و ادبی ناصرالدین شاه علاقه و ارادت او به خاندان عصمت و طهارت است که در شعرش تجلی خاصی دارد به گونه ای که نوحه ها و سوگ سروده های به جامانده از او گواه این مدعاست  هرچند شعر این شاه قاجار که ناصر تخلص است در زمره شعرهای درجه اول ادب فارسی قرار نمی گیرند اما  تک بین های درخشان  بویژه در حوزه شعر عاشورایی دارد نظیر

 عشق بازی کار هر شیاد نیست                   این شکار دام هر صیاد نیست  ( ناصراالدین شاه : 1390، 124)

نگارنده پس از تورقی بر دیوان منتشر شده ناصرالدین شاه و تطابق آن با برخی از یادداشتهای خویش متوجه وجود برخی از اشعار منتشر نشده بویژه سوگسروده های این شاعر شده که اکنون دو قطعه از اشعار منتشر نشده وی تقدیم می گردد  نخست مرثیه ای که در جنگ  مجالس  که در کتابخانه ملی نگهداری شود توسط آقای سیدعلی حسینی آشتیانی فرزند سید ابراهیم در محرم الحرام سال 1315ه.ق یکی دوسال پس از قتل این شاه قاجاری  با عنوان من کلام شاه شهید نگاشته  است و متن آن مرثیه این چنین است  و ترکیب چیدمان سوگسروده توسط نگارنده تنظیم شده است

 

 

ندا آمد که دریای محبت را تلاطم هست                    بگفتا کشتی بی بادبان ولنگری دارم

ندا آمد که صیاد قضا را صید می باید                       بگفتا قاسم وعباس و عون وجعفری دارم

ندا آمد زنان معصیت کاران امت را                           بگفتا زینب و کلثوم ودیگر دختری دارم

ندا آمد جوانان گنه کاران امت را                             بگفتا هیجده ساله علی اکبری دارم

ندا آمد که خنجر از تو دارد چشم امیدی                      بگفتا از برای زیر خنجر ، حنجری دارد

ندا آمد که پیکان سه پهلو را هدف داری                    بگفتا بارالله شیر خواره اصغری دارم

ندا آمد که سیلی صورت گلرنگ می خواهد             بگفتا بار اللها چون سکینه دختری دارم

ندا آمد غل و زنجیر دشمن را چه می گویی              بگفتا عابد بیمار زار و مضطری دارم

 ندا آمد که چوب خیزران دارد تمنایی                  بگفتا لعل پر خون وعقیق و گوهری دارم

ندا آمد که بر خار مغیلان می دهی چیزی               بگفتا پای اطفال زگل نازک تری دارم

ندا آمد که ناصر هست در صنف عزاداران                بگفتا ناصرالدین شاه را من چاکری دارم

دومین قطعه شعر نوحه ای است نام آشنا و معروف که در اکثر نقاط ایران بزرگ آن را می شناسند و آن را زمزمه می کنند  سوگسروده ای با مطلع " این دلتنگم عقده ها دارد " که نگارنده سالیان پیش در روزگار دانشجویی آن را از روی بیاض نوحه ای از دوره قاجاری در شهر بروجن رو نویسی نموده است .

 و در روزگار هشت سال دفاع مقدس مرحوم معلمی به تتبع از آن نوحه ای را آماده ساخته و حاج صادق آهنگران اجرا نموده بود و متن آن نوحه چنین است

 این دلتنگم عقده ها دارد                           گوییا میل کربلا دارد

می روم بینم آن سر انور                          زینب از بهر او عزا دارد

می روم بینم در کجا عباس                       هردودست ازتن او جدا دارد

می روم بینم در کجا اکبر                         مادر از بهر او عزادارد

می روم بینم در کجا قاسم                    هر دو دست از خون در حنا دارد

می روم بینم در کجا لیلا                               ماتم اکبر او به پا دارد

می روم بینم در کجا زینب                           روز و شب افغان ونوا دارد

می روم بینم در کجا کلثوم                           از غم عباس ماجرا دارد

می روم بینم در کجا اصغر                    مادرش چون نی صد نوا دارد

می زند بر سر ناصرالدین شه                           ماتم شاه کربلا دارد

 

 مهدی طهماسبی

کارشناس ارشد ادبیات فارسی ، پژوهشگر ادبی

  • مهدی طهماسبی دزکی

امام عشق

يكشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۸، ۰۱:۴۰ ب.ظ

وقتی که می خرد دل ما را امام عشق
پاسخ دهد ز خون گلویش سلام عشق
نامش تبرکی است به جان های مبتلا
با خون نوشته بر سر دلها کلام عشق
جان و سر و وجود عزیز و پسر دهد
تا ثبت و جاودانه شود این پیام عشق
این بیرقی که بر سر عالم نهاده است
این مکتب حسین علی با قیام عشق
برخیز تا به روضه ی او گریه ها کنیم
سینه زنیم در غم او با مرام عشق
سرباختن به راه خدا از مرام اوست
در خون نوشته حرف ورا اختتام عشق
در روضه اش ز عالم امکان فرا رویم
وقتی که می خرد دل ما را امام عشق

  • مهدی طهماسبی دزکی

کشور ایران حسینیه است

شنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۸، ۱۰:۴۲ ق.ظ

این روزها شاهد  گزافه گویی های بن سلمان ولیعهد نابخرد سعودی مبنی بر نابودی خاک ایران در 8 ساعت هستیم که این اشعار در جواب او سروده شده است

 

هیچ می دانی تو صدامک که ایرانی کجاست

غیرت مردان حق را یادگار از کربلاست

ای تو بن سلمان که هستی زادۀ شیطان پیر

نقش تو نقشی شکسته روی دریای بلاست

هشت ساعت کار ایران را به نابودی کشی

گنده گویی از دهان تو فرا زین حرف هاست

دریمن شیران تنهای غیور زنده دل

نقش می بندد سعودی را که از اهل فناست

گنده گویی را رها کن نقش مردی را ببین

ای سعودی تا ترا اندیشه روی و ریاست

دست وبازوی علی تا بر سر این کشور است

تا ولی نعمت به ما این حضرت موسی الرضاست

کشور ایران حسینیه است با شور و نوا

بیرق سرخ حسینی در دل خاکش به پاست

اندک اندک جمع مستان در مدینه می رسیم

موسم پایان غربت در حریم مجتباست

چشم در راهیم تا بانگ اناالمهدی رسد

این دل آتش فشان ما مقیم کبریاست

ای یهودی سیرت و شیطان نفس ای بی خرد

هیچ می دانی تو صدامک که ایران در کجاست

  • مهدی طهماسبی دزکی

با غم حسین

شنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۸، ۰۸:۲۷ ق.ظ

آتش بزن وجود مرا با غم حسین
تازنده گردد این دل من محرم حسین
خاکسترم چو اشک رخم جاری از دل است
هرچه که بوده و بود از ماتم حسین
من کیستم به محضر ارباب بی کفن
جز ذره ای که گشته کنون همدم حسین
گویا وسیله ایست غم او برای جان
تا پای دل گذر کند از این یم حسین
برجان ما ز صبح ازل دست کردگار
آورده گوشه ای زغم و نم و نم حسین

ماییم ویاد خیل شهیدان زنده دل
آتش بزن وجود مرا با غم حسین

  • مهدی طهماسبی دزکی

نوحه ای برای دلتنگی های عاشقان ارباب

يكشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۸، ۱۲:۳۹ ب.ظ

 

به سر سربند یازهرا به دستم بیرق سقا به لب ذکر دعا دارم
به خون دل رفیقانم رهاگشتند وحیرانم هوای کربلا دارم
گریه کن عزای تو دل گشته مبتلای تو
آقای غیرت وادب دلها همه فدای تو
ارباب حسین ارباب حسین ارباب حسین ارباب حسین (2)
دل سردم به خون خفته غم عشق ترا گفته ببین از دیده خون بارم
شکسته بال و پر ماندم غم عشق ترا خواندم هوای کربلا دارم
دلتنگ روضه هات منم عمریه مبتلات منم
کاشکی بگن که اربعین راهی کربلا منم
ارباب حسین ارباب حسین ارباب حسین ارباب حسین (2)
دل من روضه خون تو عطش موج جنون تو ببین راهی دیدارم
شهیدان یک به یک باهم عزا و روضه وماتم من هوای کربلا دارم
ذکر همه شهادته عشق همه زیارته
بودن تو روضۀ شما بدون شک عبادته
ارباب حسین ارباب حسین ارباب حسین ارباب حسین (2)
به دل با روضه اکبر شرر افتاده و پرپر من اینجا گریه ها دارم
سه سالت می خره ما را زیارت می بره مارا هوای کربلا دارم
هرچند نصیب ما غمه شکر خدا محرمه
از شوق کربلات حسین هرچی بگم بازم کمه
ارباب حسین ارباب حسین ارباب حسین ارباب حسین (2)

  • مهدی طهماسبی دزکی

هادی غیرت (نذر شهید هادی ذوالفقاری )

دوشنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۸، ۰۸:۴۸ ق.ظ

چه شهیدی چقدر خوشگل بود

گرچه می گفت که من زشتم وبد

رفت تا وادی دیدار علی (ع)

منتظر تا که به رجعت برسد

هادی غیرت ومرد ایثار

ذوالفقاری است که فردا بشود

  • مهدی طهماسبی دزکی

جز از عشق

شنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۸، ۰۷:۳۵ ق.ظ

رها کن 

راه رفتن را 

که من رفتن نمی دانم 

به راه عشق 

جز از عشق گل گفتن 

نمی دانم 

  • مهدی طهماسبی دزکی