زائر خون خدا شد
زخود بگذشت با حق آشنا شد
زقید وبند خاکی ها رها شد
شبی در لحظه های بی نشانی
رفیقم زائر خون خدا شد
- ۰ نظر
- ۳۰ آبان ۹۶ ، ۱۲:۳۲
زخود بگذشت با حق آشنا شد
زقید وبند خاکی ها رها شد
شبی در لحظه های بی نشانی
رفیقم زائر خون خدا شد
نمی دانم چه سان تنها بمانم
غریب لحظه فردا بمانم
دعا کردند یاران غریبم
که من با ذکر یازهرا بمانم
رفیقم می شناسد دردها را
دل غمدیده و شبگرد ها را
شهادت نازشستت جانم ای جان
تو گلچین می کنی این مردها را
تبسم بر لبش گل کرد آنجا
به عشق حق توکل کرد آنجا
گذشت از خاک تا پرواز پر زد
به آل اله توسل کرد آنجا
رفیقم با ملائک آشنا شد
زهرچه غصه می دانم رها شد
مرا آتش زده با رفتن خود
خودش اهل دیار کبریا شد
هنوزم باورش مشکل رفیقم رفته از دستم
ببین بغض گلویم را که با اندوه بنشستم
رفیقم خنده ای بر لب رها تا کهکشان رفته
فراتر از دیار خاک تا نه آسمان رفته
نشسته بر رخم برف غم واندوه این دوران
بسوزم یا بسازم که از دستم جوان رفته
دلم در حالت انکار مانده بی نوا ای دل
نمی داند رفیقش بی صدا وناگهان رفته
بسوز ای دل که جاماندم من از این قافله دردا
دریغا دوستانم یک به یک با شوق جان رفته
نمی دانم به توصیفش چه گویم ای دل غمگین
بگو از لیلی لیلا بگو از خسروی شیرین
هنوزم باورش مشکل رفیقم رفته از دستم
(بسم الله الرحمن الرحیم )
«انا لله وانا الیه راجعون :بدرستى که ما از خدائیم و بازگشتمان بسوى اوست »
با
درود وسلام برپیامبران وامامان وحضرت حجت بن الحسن حضرت مهدى (عج ) ونائب
برحقش بنیانگذار جمهورى اسلامى به رهبرى پیامبرگونه او حضرت امام خمینى وبا
درود وسلام برتمامى شهیدان ازصدر اسلام مخصوصا حسین بن على (ع ) تا بحال
وسلام ودرود بر تمام رزمندگان در جبهه ها وبادرود برتمام خانواده شهیدان
وبا درودوسلام فراوان به خانواده عزیزم پدرومادر وبرادرانم وصیت نامه خود
را آغازمیکنم .من مالى ندارم که به کسى یابه اسلام اهدائى کنم اما تنها
چیزى که در وجودم بود فقط جان من بود که توانستم این جان رادر اختیار اسلام
عزیز بگذارم ودوسه پیامى دارم که اولین پیام به
خانوادهخودماستوخوشاشماپدرومادر که چنین فرزندى رابه سن بلوغ رساندید
وبه یارى اسلام فرستادید وشما اى پدر ومادر عزیزم ناراحت نباشید شما خدمتى
بزرگ به اسلام کرده اید .پیامى به شما دارم اینکه نباید شما پس ازشهادت من
ناراحت باشید .شما اسلام را یارى کنید نگذارید خون شهداء پایمال شود
.وهمانطور که رزمندگان عزیز در جبهه ها خون پاکشان را اهدائى اسلام عزیز مى
کنند شما مسئولید که نگذارید خون ماودیگربرادران پایمال شود .پیامى که به
ملت ایران وشهر خودمان دارم این است که اى مردم مستضعف ایران شماباید
نگذارید خون عزیزان خود هدربرودشمابایدازهرگونه بى حجابى وغیره در
شهرستانها جلوگیرى کنید .کمى اى خواهران بى حجاب فکر کنید ببینید که
برادران مادر جبهه ها براى چى شهید مى شوند آیا نه فقط براى اسلام است شما
خواهران مسئولیددرقبالیکایک خون این شهیدان .ویکى دیگر ازپیامهاى من
ایناست که اى مردم در بین نمازها امام عزیزمان را دعا کنید
.دعا،دعا،دعا،تنها دعا را از یادتان نرود واین همان پیامى است که براى
خانواده عزیز خودم هم دارم .من از پدر ومادرم مخصوصا مادرم حلالیت مى طلبم
.ازبرادرانم وخواهرم وعمو وزن عمو وتمام خویشان حلالیت مى طلبم .اگر در
خانه من تندخوئى یا بد رفتارى داشتم مى بخشید .ازتمام همسایگان حلالیت مى
طلبم .
خداحافظ----خدانگهدار
علیرضا جیـــــــــــلان
باز امشب نفسم یاد شهیدان کرده
یاد لبخند غریبانه ی جیلان کرده
خبری آمده یکباره که حیرانم کرد
گسل زلزله ای بود که ویرانم کرد
دست دردست خطر رفت به خورشید علی
گشت از خیل غیورانه امید علی
لحظه ای خاطره ها را به تماشا ماندم
باورم نیست که رفتی تو به حاشا ماندم
یار من همقدم و هم نفس دیرینم
لیلی ام خسروی دل نقش گل و شیرینم
آنکه صد سلسله دل بود به همراهش رفت
به تمنای نفسهای سحرگاهش رفت
باز امشب هوس گریه عیان کرد مرا
سوخته جان ودلم سوخته جان کرد مرا
یادگار از تو همین دلشده راهی است مرا
سوخته بال وپری گرم نگاهی است مرا
خیز ای سرو دل آرای رفاقت برخیز
موج در موج هم آوای صداقت برخیز
خسته ام در دل من آتش جانکاهی هست
کاش گویند که تا منزل تو راهی هست
باز امشب نفسم یاد شهیدان کرده
رها در غصه هایم کرد این دل
به غصه مبتلایم کرد این دل
چه گویم از رفیق نیمه راهم
میان ره رهایم کرد این دل
سرودم بیقراران را دوباره
نگاه غصه داران را دوباره
به یاد روزهای کودکی من
نوشتم باد وباران را دوباره
شکستم
بریدم
ولی بازهم
به امید
دیدار تو
زنده ام
رهایم مکن ای تمام بهار
در این صبح دلخسته بی رمق
منم چشم در راه خورشید عشق
بخوان بر دلم حس و حال مرا
صدا می زنم
در فراسوی این حس و حال دروغین
که خورشید می آید از راه دور
ومهمان دلهای ما می شود
سحرگاه یک جرعه نور
بیاساقی امشب می نو بیار
ترنم به جان ودل ما ببار
بیا آتشین آب فرزانه سوز
به امید مستانگی های روز
به ما ده که سرمست نام گلیم
همه همدل و هم مرام گلیم
به ما ده که یاران جان داده ایم
حریفان جام ومی وباده ایم
بیا ساقیا آتشین می بیار
به یاد حریفان صبح بهار
دلم را می نویسم همنفس با صبح وشیدایی
به امید تو می مانم که از این کوچه بازآیی
تو ای مجموعه حسن و ملاحت ای مه تابان
به قربان نگاه تو چو قامت را بیارایی
تو می آیی و دل مجنون چشمان تو می گردد
تو ای لیلاترین در کوچه باغ حسن و زیبایی
دل من جرعه نوش حس سرمست تو می گردد
دل انگیزی و زیبایی عجب حسن دل آرایی
پس این سالهای خسته ووابسته غربت
عطشناک توام ای یوسف گلهای زهرایی
به امیدی که از این کوچه های خسته برگردی
دلم را می نویسم همنفس با صبح وشیدایی
گذشت این مه خسته مه غریبه تشنه
خداکند که بیاید ز راه بارانی
روزهای خسته پاییز
تشنه تر از پیش می گذرند
ودراین آبان بهاری
دلتنگ گریه آسمانیم
چشم به راه
صادراتم همه لبخند وخوشی
وارداتم همه اندوه وغم است
به گمانم که کسی می گوید
هرچه غم آمده بر بنده کم است
صبح با خنده خود
می رسد و از ره و می گوید که
نگران شب و این ظلمت بسیار مباش
آخر کار به دست خورشید
نور در گیتی خاکی پخش است
با امید بسیار
چشم درراه رهایی باش
یادتان باشد که در راه حرم
ماندگان از راه را یاد آورید
در حریم حضرت ارباب عشق
عاشقان ماه را یاد آورید
زمان اندوهناک و دل غمین است
پر از غصه سراپای زمین است
به یاد کاروان زخمی عشق
بسوز ای دل که امروز اربعین است
بازبر می خیزم از راهی غریب
مانده ام با حس دلخواهی غریب
می رسی از راه و دل گوید به من
ای عجب ماهی و همراهی غریب
روزهای خسته ی پی در پی غمگین وسرد
بی حضور سبزتان بسیار مشکل می روند
مرا با خاک یکسان کرد
وقتی رفت از دستم
جوانی را
زکف دادم
نمی دانم
چسان ماندم
ماچشم به راهان بهاریم ونترسیم
از باد خزان و شب تار و غم بی حد
آدینه ای از جانب حق بانگ برآید
چند وقتی است که حسابی درگیر تصحیح و آماده سازی چند مجموعه شعر از شاعران گمنام و کمتر شناخته شده هستم و واقعا شرمنده دوستانم که همراهشان نبودم
انشالله بعد از این در این پاییز بهاری که در نیمه آبان هستیم و هنوز نمی باران نباریده بیشتر در خدمت عزیزان خواهم بود