کربلای آشنایی ها
دلم را دست حق دادم وگفتم حق به همراهت
روانشد تا به سمت کربلای آشنایی ها
- ۰ نظر
- ۰۱ مهر ۹۶ ، ۱۱:۰۶
دلم را دست حق دادم وگفتم حق به همراهت
روانشد تا به سمت کربلای آشنایی ها
برخاستم از خواب غم انگیز در این شب
با ذکر خوش حضرت ارباب غریبم
از یمن
نفسهای دل انگیز شهیدان
برخاست دلم
همنفس
آینه ها شد
بهانه می کنم
روزهای سادگی را
روزهای سرخوشی وهمدلی
در بازیهای رنگارنگ
در هجوم واژه های نجیب
دلتنگم
ازخاک نبود
آن بی ادعا مرد
از پرواز بود
در گمنامی ماند
رفیق روزهای حماسه
باشهیدان
در نخستین روز مهر
در مدرسه عشق
مشق سربلندی و عزت
را باقلم شوق تمرین می کنیم
باشهیدان هستیم
می روم اما
دلم اینجاست
در گوشه گوشه دبستان
در لحظه های یکرنگی و سرخوشی
دربین مدادهای قد ونیم قد
در لابلای برگهای دفتر 40برگم
می روم اما
با زنگ مدرسه برمی گردم
با موهای تراشیده
با لباسهای قدیمی ام
مهرماه
ماه مهرورزی سادگی و همدلی هاست
عطش باهم بودن کودکانه
لذت در کنار هم بودن شوق آفرین است
این روزها دلتنگ مهرم