ماندگان همقدم تصویرند
- ۰ نظر
- ۲۷ مهر ۹۵ ، ۱۰:۳۳
مثنوی در مثنوی فریاد ،من
راوی شعر شهید آباد من
باز امشب میل طوفان کرده ام
میل شبخوانی باران کرده ام
لحظه لحظه می رسد احساس من
ای وفاداران چه شد عباس من
خواهم اینک باز سرمستی کنم
در همین آغاز سرمستی کنم
چشمهایم بوی باران می دهد
بوی احساس شهیدان می دهد
اینک از احساس جاری سرخوشم
مثل یک صبح بهاری سرخوشم
سرخوشم با حس مردانی غریب
حس من احساس گردانی غریب
کیستند اینان شهیدان کی اند
این چنین مجنون وحیران کی اند
کیستند این باده نوشان بلا
یادگاران شهید کربلا
کیستند اینان که سرمست آمدند
بی سر وبی پا وبی دست آمدند
این شهیدانند گمنام آمدند
مرد میدانند گمنام آمدند
گر وجودت شعله ور چون آتش است
هیچ میدانی که گمنامی خوش است
اهل بیت نور را قم مرکز است
عشق را شوق تلاطم مرکز است
مرکزی دارد به نام پیر عشق
مورد لطف است وهم تقدیر عشق
مرکزی دارد خمینی نام او
باده نوشی می کند از جام او
هست دانشجو دراینجا بیش وکم
دارد از هفتاد کشور این رقم
در سطوح مختلف در بحث دین
هست اینجا با دلی شوق آفرین
حالیا اینجا به مهمانی شان
می رسند مردان سرخ بی نشان
چون ولی امر در دیدارتان
آفرین گفتا به کار وبارتان
چون شما پروانه های عاشقید
نان خور مهر امام صادقید
حالیا هنگام مهمانی رسید
اختتامی بر پریشانی رسید
میزبان پروانه های عاشقند
میهمان مردان صبح صادقند
جمله اینام فیض باران داشتند
سرگذشت سرخ یاران داشتند
نوجوانانی به قاسم ، اقتدا
حس وحال بیقراران داشتند
سروهای باغ سرخ انقلاب
شوق را همواره حیران داشتند
این رفیقان عزیزاهل درد
اشتیاق نوبهاران داشتند
این شهیدان سرخوشان حیدرند
راویان کربلایی دیگرند
راوی آن روزهای رفته اند
بازگوی غصه های مادرند
باز اینک میل طوفان کرده ام
میل شبخوانی باران کرده ام
روزها همرنگ دریا گشته اند
باده نوش نام زهرا گشته اند
این شهیدانی که گمنام آمدند
میهمان مرکز ما گشته اند
در حریم ساده درگاه نور
یک نفس مجنون مولا گشته اند
این دو تن مردان صبح انتظار
منتظر برنام مولا گشته اند
میهمانان غریب شهر نور
سرخوش از احساس بالا گشته اند
گرچه گمنامند اما پر امید
در حریم عشق پیدا گشته اند
جامعه اینجا پر از احساس ناب
روزهاهمرنگ دریا گشته اند
سید علی اکبر ضیایی نوحه سرایی گمنام
نویسنده : مهدی طهماسبی دزکی کارشناس ارشد زبان وادبیات فارسی
پیشینیه ارادت عاشقانه مردمان دیار چهارمحال وبختیاری به خاندان عصمت وطهارت را باید در سده های آغازین حضور دین مبین اسلام در ایران جستجوکرد وشاعران استان چهارمحال وبختیاری نظیر قطره ،دهقان وعمان سامانی ،دفتری ،اختری وصفایی بروجنی ،مطبوع قهفرخی و امثالهم .... سوگسروده هایی جانسوز در مصیبت جانگداز شهیدان کربلا سروده اند .
یکی از ظرفیتهای فرهنگی را باید توانمندی های کمتر شناخته شده ادبی وشاعری دانست و چه بسیار شاعران خوش ذوق و گاه چیره دستی که در طوفان حوادث روزگار آثار وسروده هایشان چون بناهای آباد زیر تازیانه به ویرانی ونابودی رسیده اما برخی دیگر ازاین سخن پردازان گمنام به واسطه دقت نظر عاشقان حسینی نامشان ماندگار می شود ومعدودی از آثارش از گزند حوادث مصون می ماند یکی از این شاعران سید علی اکبر ضیایی از اهالی روستای چالگاه از توابع شهرستان لردگان از شاعران با اخلاص ، خوش ذوق و ناشناخته ای که به مدد سوگسروده ها و نوحه های عارفانه ای که در رثای سید وسالار شهیدان سروده نامش در دفتر ماندگاران ثبت و ضبط شده است .
در هیچ کدام از تذکره ها و کتب شرح حال شاعران محلی وملی نامی از او نیست و تنها همت بلند دوست ادب پرورم شاعر گرامی سیدعلی عدنانی ساداتی در کتاب روضه السادات باعث شد که اشعار این مدیحه سرای آل ا... که شامل 6نوحه از سید علی اکبر ضیایی و یک نوحه از نواده اش سید ابوالقاسم منتشر شود .
در اینکه سید علی اکبر ضیایی در چه سالی به دنیا آمده اطلاع دقیقی در دست نیست اما بر اساس قراین موجود وی باید در دهه 1240ه.ش به دنیا آمده وتحصیلات ابتدایی و آموختنی های نخستین را در پیش مکتب داران محلی آموخته است و آن چنان که از شعرش برمی آید آگاه به علوم ادبی و مذهبی است و ظاهرا در حدود ده 1330 ه.ش چشم از جهان فرومی بندد و با عشق خاندان عصمت وطهارت رخ در تیره تراب می کشد
ضیایی در اشعارش سید ،سید علی اکبر تخلص می کرده و خویشتن را خادم درگاه سید وسالار شهیدان می دانست و به آن افتخار می کرده
نوحه خوان دست عزا برسینه هر صبح ومسا خادم این آستان سید علی اکبر زده
ضیایی در مرثیه هایش بیشتر روایتگری است که به عناصر شخصیتی شهدای کربلا و رزمندگان عاشورایی و همچنین شخصیت های برجسته پیام آور این نهضت خونین نگاه ویژه ای دارد وبسامد وپرکاربردی اسامی شهدای کربلا در نوحه هایش را باید از این منظر بررسی کرد
شعر ضیایی فخیم واستوار است وسعی کرده از اوزان بلند که به نوعی نشان دهنده روحیه ماتمزده ومغموم است در اشعارش استفاده نماید تا بهتر بتواند نگاه مد نظرش را به خوانندگان انتقال بدهد
به قربان توزینب عمّه جانی چه شد بابم نه پیداست
مگر رفته به جایی میهمانی چه شد بابم نه پیداست
وگاه این وزن بلند حماسی و شورانگیز می شود وخواننده را در فضایی حماسی رها می نماید تا هم پای دلدادگان حسینی و رزمندگان عاشوراییگردد
به میدان می رود شاه شهیدان نه لشکر نه سپاهی
به دنبالش روان چون ماه تابان زن معجر سیاهی
یکی از ویژگی های شعری سید علی اکبر ضیایی را باید در بهره گیری او از آرایه و صنایع ادبی دانست
برخی از این صنایع عبارتند از
1.لف و نشر
زلزله زین غلغله در عالم علوی فتاد عرش بی کرسی شد و لوح از قلم یکسر فتاد
2. مراعات النظیر
زمزم وخیف ومنا وساحت بیت الحرام با حجر بر سینه سنگ از داغ آن سرور زده
3. اقتباس
با شما ای شامیان انصاف وحیا نیست اکرم الضیف مگر قول مصطفی نیست
4.یکی از توانایی های خاص ضیایی را باید در نوحه گل الرحمن که سرشار از مضامین قرآنی وتطابق سوره الرحمن با واقعه کربلا و شخصیتهای مثبت ومنفی حاضر در آن سرزمین برشمرد در این سوگسروده چندین صنعت ادبی نظیر صنعت اشاره ، تضمین ،حل ، اقتباس وجود دارد
وصف ترا قادر حی سبحان گفت بسی در صحف ودر فرقان
گاه در انجیل و گهی در قرآن ذکر تو پرکرده تمام جهان
ای گل خوش رائحه الرحمن
زینب محزون چوبه مقتل رسید آه جگر سوز زجان برکشید
گفت که ای کشته ظلم یزید اکبرتو اصغر تو شد شهید
الشمس و القمر یسجدان
از ستم وظلم یزید عنید جمله یاران تو گشته شهید
پیکر پاک تو به خون آرمید پشت فلک زین غم عظمی خمید
النجم والشجر یسجدان
این نوحه در در بندبندش هنر نمایی شاعرانگی ضیایی و روح روایتگری اش را باهم می توان مشاهده کرد یکی از ماندگارترین سوگسروده هاو نوحه های این استان است که مزین ومشحون از آیات سوره الرحمن است که ضیایی با تبحری مثال زدنی آن را سروده است 1395/7/18
سلام کار جدیدی نداشتم امروز
دوباره حس سپیدی نداشتم امروز
منی که برگ خزان دیده زمان هستم
حضور وشوق امیدی نداشتم امروز
برای دلخوشی روزگار غمگینم
به غیر عکس شهیدی نداشتم امروز
برای گفتن وسرمستی وخطر کردن
دوباره شوق شدیدی نداشتم امروز
اگرچه این غزلم مثل عمر گل کوتاه
ببخش کار جدیدی نداشتم امروز
24/7/1390
توی ایام محرم امسال تلویزیون نوحه ای از حاج محمود کریمی پخش میکرد که مصرعی از آن به دلم خیلی چسبید واین مخمس را با تضمین آن مصرع که حاجی می خواند در هر مصیبت ومحنی فابکنی الحسین (ع)
سرودم امید که مقبول درگاه حضرت ارباب واقع شود .
دل می دهد گواهی غم های کربلا
جانم فدای غیرت سقای کربلا
مارا همیشه بوده تمنای کربلا
ای عاشقان غربت مولای کربلا
در هر مصیبت ومحنی فابکنی الحسین (ع)
دل مانده است با غم غمگین بی کسی
ای دل رفیق لحظه دیرین بی کسی
امشب بمان به گوشه بالین بی کسی
ای دل بخوان مصیبت خونین بی کسی
در هر مصیبت ومحنی فابکنی الحسین (ع)
ای دل بخوان به یاد تولای عاشقان
با حس وحال مانده دریای عاشقان
موجی بزن به سمت تمنای عاشقان
امشب عزای حضرت مولای عاشقان
در هر مصیبت ومحنی فابکنی الحسین (ع)
آمد به یاد من آیات درد وغم
گفتم به یاد آن همه اندوه وبیش وکم
باید که بنگرم به نگاهی چو محتشم
احساس غم نموده به چشمان مغتنم
در هر مصیبت ومحنی فابکنی الحسین (ع)
ای اوج سرفرازی وایمان ترا سلام
تفسیر آیه های کریمان ترا سلام
پشت وپناه عالم امکان ترا سلام
معنی عاشقانه قرآن ترا سلام
در هر مصیبت ومحنی فابکنی الحسین (ع)
من از اوج جنون تصویر دارم
هزاران نکته در تفسیر دارم
من از آیات خون سرشار گشتم
هوادار حریم یار گشتم
من و خورشید همراهیم عمریست
زدرد عشق آگاهیم عمریست
من وخورشید همپای جنونیم
اسیر قد وبالای جنونیم
دلاورمردهای کوچه درد
غم مجنون ببین با ما چها کرد
من از درد جنون لبریز بودم
من از آیات خون لبریز بودم
من وکارون به درد وغصه ماندیم
دوبیتی های غمگینانه خواندیم
دوبیتی های هجرت برلبم بود
سرود عشق ذکر هرشبم بود
دریغا بی محابا رفت آن مرد
شبی آهسته بی ما رفت آن مرد
برای عشق بازی های خونین
بدون دست وبی پا رفت آن مرد
رفیق لحظه های ساده من
چه زیبا روبه بالا رفت آن مرد
دلش از ظلمت شبها گرفته
به سمت صبح فردا رفت آن مرد
به آتش زد دل غمدیده ام را
دریغا بی محابا رفت آن مرد
91/3/8
نگاهت عزت اهل امید است
دل من برنگاه تو مرید است
ببین احساس همراهی باتو
میان چشمهای من شدید است
تبسم های تو در وقت رفتن
غریب وساده وسرخ وسپید است
دراین غمگین سرا لب تشنه پرپر
کنار آب شش ماهه که دید است
حماسی مرد احساس غریبت
روایت خوان ایثار شهید است
امیر کشور دل غیرت ناب
نگاهت عزت اهل امید است
1391/2/18
دیروز مهمان داشتیم
ازسمت شقایق
از ملکوت سربلندی
از رفتنهای تا آسمان
همه آمده بودند
خاک بوی بودن می گرفت
وما احساس رفتن
دلمان را به دست نسیم
تا کربلا بردیم
91/7/26
چه اهل صلح وسازش بود اینجا
ببین بین من ویاران رفته
تفاوتهای فاحش بود اینجا
۹۲/۶/۲۱
لبان خسته اش بوسیدنی بود
بپرس از حرمله ای بی مروت
گل شش ماهه آیا چیدنی بود
۱۳۹۲/۸/۱۱
بنالم بنالم چوبلبل به زاری
(نگاهی به نوحه ها وسوگسروده های میرزا محمد هاشم اختری بروجنی )
نویسنده : مهدی طهماسبی دزکی کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی
میرزای اختری
نامش محمد هاشم بوده وبنا به نوشته ارباب تراجم وزندگی نامه نویسی متولد سال
1285ه.ق برابر با 1242ه.ش در بروجن است .شغلش صباغی ورنگرزی و شاعری توانا و
غزلسرایی چیره دست بوده و در سال 1336ه.ق بنا بر قطعه ماده تاریخ سروده شده توسط
مرحوم کربلایی حسینعلی صفایی
شد فرو به بحر لا اختری به یاد حق سر برون زد از الا گشت چونکه
مستغرق
ترک جسم خاکی کرد شد به ملک جان ملحق عالم تجرد را داد ازصفا رونق
این سخن صفایی را شد زخامه اش مشتق گفت سال
تاریخش اختری به یاد حق 1336.ق
دیده از جهان خاکی فروبست ورخ در تیره تراب کشید .
اختری را باید شاعر اعتراض وستیزه نامید . آنچه از میان گفته های ریز ودرشت
درباره احوالات او به دست می آید . این است که وی سر ستیز با جریان حاکم زمان خویش
، باورها ونگاههای جاهلانه عامه داشته وبا افراد ذی نفوذ چه از نظر سیاسی وچه از
دید اعتقادی وآیینی به ستیزه بر می خیزد.
چند سال قبل دیوان اشعارش منتشر شد ولی نوحه ها وسوگسروده های وی در آن نبود و علت نگارش این مقاله هم بررسی نگاه این شاعر توانا در نوحه ها ومراثی سروده شده توسط اوست .
وی عشق به خاندان عصمت وطهارت را سرمایه بی پایان خویش می داند
بود مدحتگر اولاد احمد ، اختری نامم چوبلبل می کنم در مدح ایشان روز وشب دستان
یا
شکر خدا که نیست مرا طاعت دگر غیر از درود ومنقبت مصطفی و آل
اختری هم شاعری غزلسراست و هم
مرثیه ها و سوگسروده هایی جانگداز واثر گذار در مصیبت حضرت سیدالشهدا(ع) دارد .
شاید بیشتر شهرت اختری را باید در همین نوحه های اثرگذارش جستجو کرد .اختری در
میان ارباب بیاض و نوحه خوانان به میرزای اختری معروف ونامبردار است .و هنوز که
هنوز است در ایام عزاداری حضرت سیدالشهدا(ع) ویاران با وفایش در دهه محرم ، نوحه
ها وسوگسروده هایش را شور وحلاوتی عاشقانه نجوا می کنند ومی خوانند .وشاید مهمترین
سوگسروده میرزای اختری را باید این نوحه سرشار از حماسه و اندوه دانست که با این
بیت شروع می شود
بنالم
بنالم چوبلبل به زاری
بگریم بگریم چو ابر بهاری
آنچه
که صاحب این قلم از تفحص در بیاضها و دفترچه های نوحه ی نوحه خوانان شهر بروجن
دریافته است این است که میرزای اختری حدود 10نوحه وسوگسروده دارد . نوحه
هایی که سرشار از عاطفه ، حماسه وشور هستند با دم گیره هایی سوزناک وجانسوز
آه
از دل لیلا وای از دل لیلا آخر به خرابه شد منزل لیلا
میرزای اختری در مرثیه هایش
بیشتر روایتگری است که به عناصر شخصیتی شهدای کربلا و رزمندگان عاشورایی و همچنین
شخصیت های برجسته پیام آور این نهضت خونین نگاه ویژه ای دارد وبسامد وپرکاربردی
اسامی شهدای کربلا در نوحه هایش را باید از این منظر بررسی کرد .
وی
در نوحه هایش به نوعی آیینه عزاداری های مردم شهرزادگاهش است .
خروش
ماتم از خلق بروجن رروان تاگنبد میناست امشب
و
عاشقانه به بیان آرای دینی واندیشه های مهرورزانه اش می پردازد
ای
ساربان ای ساربان این طائر قدسی مکان سیمرغ قاف است ای دغا شهپر از او
چندین مبر
ای اختری دست ولا از دامن آل
عبا تا دامن روز
جزا این رشته تمکین مبر
وواقعا
در نوحه هایش سوز وگدازی دارد که بر سر سفره حضرت سیدالشهدا(ع) آموخته وآنسان که
خودش می گوید چون نی نوای اختری امشب بر هردلی شور ونوا دارد
وآرزوی
دفن شدن در وادی السلام عشق ومهرورزی وسربلندی نجف وکربلا را دارد
شاها
نظری جانب این بزم عزا کن برسینه زن وخادم وبرنوحه سرا کن
بر
اختری ای شاه نگاهی زعطاکن
خاک همه را درنجف وکرب وبلا کن
اشعار عاشورایی اختری را باید نتیجه و دستاورد روزهای پر رونق نشست های وانجمنهای ادبی بروجن دانست . روزهایی که نوحه سرایی با بیرقداری میرزا محمد امین دفتری ،میرزای اختری ،حسینعلی صفایی ،میرزامهدی شارق ،میرزااحمد بنا وکیوان وسیار و.... ماندگارترین حضور را در میان اهل ادب و اهل عزا رقم زده است و به حق باید این روزگار عصر درخشان سوگسرایی ومرثیه گویی در شهر بروجن برشمرد
میرزای اختری شاعری است توانا وغزلسرا وبه جز یکی دو مورد مابقی نوحه های باقیمانده از این ادیب گمنام در قالب غزل سروده شده و اوزان نوحه های او ساده وعامه پسند وضرباهنگی فراگیر و دلنشین دارد به گونه ای همه اقشار جامعه آن روز تا روزگار ما همه به نوعی بتوانند از آن بهرمند شوند .
هرچند گاه روحیه ادیبانه میرزای اختری در آفرینش سوگسروده ای مسمط گونه ،غرا و پرطمطراق با این مطلع دیده می شود
آوخ که زبیداد وستم کاری اعدا گردید حسین بن علی بی کس وتنها
نه بود ظهیریش در آن ورطه مهیا نه بود حبیبیش در آن معرکه پیدا
نه بود خلیلیش در آن عرصه میسر
به دلیل همین توانمندی شاعرانگی میرزای اختری است که می توان آرایه ها وصنایع ادبی مختلف را در همین نوحه های اندک به جامانده از او به وضوح نظاره کرد و برخی از این آرایه های ادبی عبارتند از
1.لف ونشر
شهزاده علی اکبرم ای سرو روانم آرام دل و نور بصر ، قوه جانم
2.جناس
در کوی تو مهجورم و از روی تو مغموم بی سلسله موی تو در مویه چنانم
3. مراعات النظیر
علی اصغر ای نوگل نودمیده ایا عندلیب زگلشن رمیده
بنالم بنالم چوبلبل به زاری بگریم بگریم چو ابر بهاری
بی مهر تو ماهم همه روزه به محاق است بی چهر تو برچهره بسی اشک فشانم
4.تضاد
مخالف را به سر اندیشه غم موافق را غم فرداست امشب
5.تلمیح
خروشان عیسی گردون نشین است در افغان آدم وحواست امشب
انت مقتول و به شمشیر جفائی حسینم
حسین
تو ذبیح الله این دشت بلایی حسینم حسین
صاحب باغ فدک - از سما تا به سمک
گوید هر لحظه ملک - خسرو جن و ملک
از چه کوه و کمر و بحر و برو کعبه و سنگ و حجر و زمزم و میزاب و دگرصفحه و ماهی ، همه با ارض و سماوات و نه افلاک و مه و مهر و دگر کوکب و سیّار و بروجات و صحابات و چه لوح و قلم و کرسی و تا عرش معظّم
همه با آه و فغانند _ همه گریه کنانند همه جامه درانند _ همه سینه زنانند
آخ ندانم چه کنم آه حسینم حسین
انت مقتول و به شمشیر جفائی حسینم
حسین
تو ذبیح الله این دشت بلایی حسینم حسین
بهر تو ای شه دین _ صدر تو روی زمین
حضرت روح الامین _ گوید هر لحظه چنین
از چه خلقان جهان آدم و سلمان و دگر موسی عمران و دگر عیسی گریان و حقیقان و اسیران و شریفان و دگر ختم رسولان و فقیران و دگر وحش بیابان و دگرطیر بیابان و دگروریزش باران و ذبیح الله قربان و دگر یوسف کنعان و دگر حوری قلمان
همه با آه و فغانند _ همه گریه کنانند همه جامه درانند _ همه سینه زنانند
آخ ندانم چه کنم آه حسینم حسین
انت مقتول و به شمشیر جفائی حسینم
حسین
تو ذبیح الله این دشت بلایی حسینم حسین
نوگل عبد مناف _ ذوالفقارش به مناف
شیر جنگی به مصاف _ ماتمش قاف به قاف
از چه باغ و چمن و نسترن و بلبل شیرین سخن و طوطی حوض لبن و جغد برون از وطن شمع گل انجمن و یوسف گل پیرهن و گردش چرخ کهن و نامه مشک ختن و قمری و زاغ و زغن و جمله مرغان چمن
همه با آه و فغانند _ همه گریه کنانند همه جامه درانند _ همه سینه زنانند
آخ ندانم چه کنم آه حسینم حسین
انت مقتول و به شمشیر جفائی حسینم
حسین
تو ذبیح الله این دشت بلایی حسینم حسین
ای شهنشاه غریب _ درد ها ره تو طبیب
کن بهشتم تو نصیب _ این بود ورد حبیب
لنعت حق به یزید پن معاویة بی دین و دگر برعمر سعد و به شمر آن سگ بی دین و عبیدالله مکّار و سنان ابن انس خولی و هم حرمله و شبت ربیعی و حکیم بن طفیل آن سگ ملعون و دگر جمله ی زنها که بود حفظه و قطامه دگر کوفی و شامی همه را لعن نماییم
ندانم چه کتم آه حسینم حسین
انت مقتول و به شمشیر جفائی حسینم
حسین
تو ذبیح الله این دشت بلایی حسینم حسین
عجب گلی روزگار زدست لیلا گرفت
که تا قیامت گلاب زچشم لیلا گرفت
ادامه ی نوحه:
گل اش مشبّک شده از دم تیغ وسَنان
گل اش به خون غوطه ور،شدست چون ارغوان
گل اش به دشت بلا شدست در خون تپان
قرار وصبر و شکیب زجمله دلها گرفت
گل اش زتاب عطش یقین که پژمرده بود
آب ندادش فلک یقین که افسرده بود
مادر افسرده اش ز داغش آزرده بود
دشت بلا دربغل آن قد رعنا گرفت
گفت نبیّ وعلی غنچه لب باز کن
از دل پرحسرتت زمزمه آغاز کن
درد جوان مرگیت بر پدر آغاز کن
شور وفغان حرم تا به ثریا گرفت
ای گل خوش رایحه ،مایه درمان من
ماتم هجران تو سوخت دل وجان من
تا به فلک می رود ناله وافغان من
مادر زارت مکان به کوه و صحرا گرفت
سید آقاعلی حسینی (قانع) بروجن
یک مادر پشت در مر امی خواند
می سوزم و تاابد زعشقش مستم
یک حالت شعله ور مرا می خواند
24/6/1395
نویسنده : مهدی طهماسبی دزکی بسم الله الرحمن الرحیم در این نوشتار برآنیم تا به بررسی زندگی واشعار وآثار مرحوم اختری بروجنی بپردازیم . پیش از ورود به اصل سخن باید به نکته ای اشاره کنیم که می تواند گره گشای بسیاری از مسائل پیش رو باشد وآن هم کم بودن منابع مکتوب ونوشتاری درباره همه شعرای بروجن بویژه روانشاد اختری بروجنی است . که همین کم بودن منابع وماخذ مکتوب منجر به این شده که زندگی ، شخصیت و زوایای مختلف نگاه واندیشه این ادیب و شاعر نکته پرداز همچون بسیاری دیگر از اسلاف و پیشینیانش در جای جای دیار نور و ملکوت وآیینه ایران اسلامی آمیخته به افسانه پردازیها و شاخ وبرگهای زائده ای شده باشد . اما آنچه می شود بدون شک وشبهه درباره آن سخن گفت . این است که میرزای اختری نامش محمد هاشم بوده وبنا به نوشته ارباب تراجم وزندگی نامه نویسی متولد سال 1285ه.ق برابر با 1242ه.ش در بروجن است .شغلش صباغی ورنگرزی بوده و غزل خوب می سروده و در سال 1336ه.ق بنا بر قطعه ماده تاریخ سروده شده توسط مرحوم کربلایی حسینعلی صفایی شد فرو به بحر لا اختری به یاد حق سر برون زد از الا گشت چونکه مستغرق ترک جسم خاکی کرد شد به ملک جان ملحق عالم تجرد را داد ازصفا رونق این سخن صفایی را شد زخامه اش مشتق گفت سال تاریخش اختری به یاد حق 1336ه.ق(1) دیده از جهان خاکی فروبست ورخ در تیره تراب کشید . اختری را باید شاعر اعتراض وستیزه نامید . آنچه از میان گفته های ریز ودرشت درباره احوالات او به دست می آید . این است که وی سر ستیز با جریان حاکم زمان خویش ، باورها ونگاههای جاهلانه عامه داشته وبا افراد ذی نفوذ چه از نظر سیاسی وچه از دید اعتقادی وآیینی به ستیزه بر می خیزد .کلامش چونان صاعقه ای برخرمن وجود این دنیا زدگان کج اندیش وسست باور وخود محور فرود می آمده و این خرمن پوشالی من گرایی و انانیت را می سوزانده . به همین خاطر همگان بویژه صاحبان نفوذ در میان عامه مردم به تخریب پایگاه اجتماعی اختری می پرداخته اند وبه قول خودش شیخ شکست اختری جام شراب ناب ما هست شکست جام می در دو جهان شکست تو و شاید گرایش های درویش مسلکانه وتصوف گرای وی در این رهگذر یکی از عوامل تشدید این اصطکاک و رویارویی به شمار بیاید و شاید هم عدم شناخت موقعیت و بازگو کردن بخشی از باورها و اندیشه های متضاد با باور عوام بخشی دیگر از این عوامل باشد . بودیم به خانقاه میرزا هادی با اختری آن شاعر شیرین مشرب چنانکه خود گوید خود اختری این لحظه برگو غزلی دلکش در بزم گه رندان کمتر زریا دم زن اختری شاعری غزلسراست و دربین عوام به زبردستی ومهارت شعری زبانزد است . اما آثارش کمتر دیده شده و کمتر مخاطب با آن ارتباط داشته است . اجمالا می توان گفت که اختری غزل را به سبک شاعران بازگشت با نگاهی به ریزه کاریها و ظرافت شعر سبک هندی می سروده است .غزلش لطافتی خاص دارد واورا باید در شمار 6 شاعر برتر قرون گذشته ادبیات وشعر بروجن در کنار فرخی ،دفتری،آتش ،صفایی وشارق برشمرد .مجموع اشعارش را چیزی حدود 2500بیت می توان تخمین زد . که در قالب دیوانی خطی از وی به یادگار مانده است . اشاره به نکته خالی از لطف نیست که وی علاوه بر رنگرزی آنچنان که از گفته های عوام برمی آید به نسخه نگاری و استنساخ کتب ارزشمندی چون قرآن و... امرار معاش می کرده و ظاهرا قرآنی را با ناخن نگاشته که در نوع خود مهم وبا ارزش بوده است . اختری هم شاعری غزلسراست و هم مرثیه ها و سوگسروده هایی جانگداز واثر گذار در مصیبت حضرت سیدالشهدا(ع) دارد . شاید بیشتر شهرت اختری را باید در همین نوحه های اثرگذارش جستجو کرد .اختری در میان ارباب بیاض و نوحه خوانان به میرزای اختری معروف ونامبردار است .و هنوز که هنوز است در ایام عزاداری حضرت سیدالشهدا(ع) ویاران با وفایش در دهه محرم ، نوحه ها وسوگسروده هایش را شور وحلاوتی عاشقانه نجوا می کنند ومی خوانند .وشاید مهمترین سوگسروده میرزای اختری را باید این نوحه سرشار از حماسه و اندوه دانست که با این بیت شروع می شود بنالم بنالم چوبلبل به زاری بگریم بگریم چو ابر بهاری آنچه که صاحب این قلم از تفحص در بیاضها و دفترچه های نوحه ی نوحه خوانان شهر بروجن دریافته است این است که میرزای اختری حدود 10نوحه وسوگسروده دارد . نوحه هایی که سرشار از عاطفه ، حماسه وشور هستند با دم گیره هایی سوزناک وجانسوز آه از دل لیلا وای از دل لیلا آخر به خرابه شد منزل لیلا وی در نوحه هایش به نوعی آیینه عزاداری های مردم شهرش است . خروش ماتم از خلق بروجن رروان تاگنبد میناست امشب و عاشقانه به بیان آرای دینی واندیشه های مهرورزانه اش می پردازد ای ساربان ای ساربان این طائر قدسی مکان سیمرغ قاف است ای دغا شهپر از او چندین مبر ای اختری دست ولا از دامن آل عبا تا دامن روز جزا این رشته تمکین مبر وواقعا در نوحه هایش سوز وگدازی دارد که بر سر سفره حضرت سیدالشهدا(ع) آموخته وآنسان که خودش می گوید چون نی نوای اختری امشب بر هردلی شور ونوا دارد وآرزوی دفن شدن در وادی السلام عشق ومهرورزی وسربلندی نجف وکربلا را دارد شاها نظری جانب این بزم عزا کن برسینه زن وخادم وبرنوحه سرا کن بر اختری ای شاه نگاهی زعطاکن خاک همه را درنجف وکرب وبلا کن خواجه شیراز حافظ در همیشه تاریخ نماد حنجره سرخ اعتراض به ریاکاری ،زهد نمایی و ظاهرگرایی و قشری بینی است . هرچند در شعر میرزای اختری کمتر رندانگی حافظ نمود وبروز دارد اما او اعتراض را از حافظ به ارث برده است . اختری با زبان شعرش برعلیه خفقان قاجاری وسطحی نگری برخی از صاحب نفوذان روزگار خویش می جنگد هرچند باور مبارزه را باید تفکر غالب شاعران فهمیده زبان فارسی در همیشه تاریخ دانست .این مبارزه گاه با مقتضیات زمان و مکان است . گاه با باورهای اجتماعی غلط واندیشه های استعماری و استثماری افراد ذی نفوذ وگاه با تفکر خشک وبی بنیاد پیرامون شاعر در محیط اجتماعی است . اختری هم حنجره سرخ اعتراض برعلیه استثمارگران محلی است . جماعتی که از دیروزهای خسته تا فرداهای نیامده امتداد دارند . همانهایی که خود محورو مستکبرند ودر برهه ای از زمان باعث جلای وطن این عاشق پیشه دردآشنا گردیده اند و همین سبب شده که او در پایان عمر از بروجن رحل اقامت در شهرکرد بیافکند . شعر اختری با عشق پیوندی خاص دارد و در شعر وغزل اوکه گاه سرشار ازحسی شیرازی می گردد می توان جلوه متجلی وبارور عشق را به تماشا نشست هرکس که به عاشقی قدم زد باخلق جهان چه کار دارد ویا بیستون را شور شیرین کند اما کوهکن در جهان افسانه شد تا زد قدم در کا رعشق افق نگاه اختری معطوف به مهرورزی وعشق بازی است در دفتر ما جز سخن عشق مجویید در سینه غم دوست نگاریم ودگر هیچ او سختی ها را به جان می خرد ورفتن به راه عشق را صراط مستقیم رستگاری می داند اختری در راه عشق آن نگار در صراط مستقیم آمد پدید وبه قول خواجه حافظ اختری از خیل آنان است که نجوای شب وروزشان این است که وفا کنیم وملامت کشیم وخوش باشیم که در طریقت ما کافری است رنجیدن او راضی به رضایی عاشقانه است شکوه ها باشد مرا اما چه سود غیر تسلیم ورضا دیگر سخن او با ریاکاری وحرکات ظاهرگرایانه عاقل نمایان قشری نگر در ستیز است آخر از نار حمیت عاقلان را سوختی دم فروکش اختری تاکی زنی گفتار عشق حسن ختام این نوشتار نقل غزلی از میرزای اختری است از باب تیمن وتبرک جامه ناز به تن یار کهن تازه کند ناز خوب است ولی گرکه به اندازه کند در شگفتم که پی نغمه آن حلق لطیف دو جهان را به یکی پرده پر آوازه کند در فلک مهر جهانتاب بماند به کسوف ماه من سر به فلک چون پی خمیازه کند گر اشارت کند از ابرو گاهی باچشم هر زمان زخم دل از غمزه نو تازه کند دفتر هستی ام اوراق کند از نگهی آنگه از سوزن مژگانش به شیرازه کند غنچه در پرده بماند زخجالت آن گاه کان پری چهره زدو گلگونه خود غازه کند کارواتن را ببرد جمله متاع اختریا ترک غارتگر من رو چو به جمازه کند |
|