رها کسی شبیه خودم

فضایی برای فرهنگ وهنر ایران اسلامی

رها کسی شبیه خودم

فضایی برای فرهنگ وهنر ایران اسلامی

بایگانی
آخرین مطالب

۵۱ مطلب در فروردين ۱۳۹۶ ثبت شده است

ای مژده دار صبح

۲۴
فروردين

دریا با تو معنی می شود

ای حماسه سیار

ای راهنمای سربلندی ها

تا سپیده روییدن نور

در شام بلا

 ای مژده دار صبح

ای مبلغ رشادت وشهادت

تا عصر قیامت

دستها وفکرها

همه مدیون توهستند

که آسمان را به زمینی ها نشان دادی

ای خطبه خوان شام

چونان دختر نور در شهر دلتنگی ها

خطبه خواندی

باهمان توان وهمان نفس

  • مهدی طهماسبی دزکی

مادر شکیبایی

۲۴
فروردين

در تجلی سپیده کلامت

در شام ناحقی ها

ظلمت از پای افتاد

و

آسمان رخ بر نور گشود

ای دختر گل ای دختر نور

با دستهای صبورت

بهار

در زمستان بی کسی  گل کرد

ای مادر شکیبایی

دین خدا مدیون نگاهت

کلامت

وصبرت می ماند  
  • مهدی طهماسبی دزکی

نگاهت بهاری دلت بی کرانه

وجودت تجلی شوقی شبانه

حماسی ترین بانوی کربلایی

فراتر زهر صنعت شاعرانه

تویی ای چادر مشکی تاقیامت

بود از حسین و قیامش نشانه

تو ام المصایب تو بانوی صبری

تو ای مظهر عفت عارفانه

توی یادگار دل پاک زهرا

دلم بهر دیدار گیرد بهانه

نمودی تو یاری چو دین خدا را

به تفسیر تو عشق دارد ترانه

توای عمه گل دخیل نگاهت

نگاهت بهاری دلت بی کرانه

  • مهدی طهماسبی دزکی

اشک مهمان نگاهت شده در شام غریب

عشق افتاده به راهت شده در شام غریب

عمه اهل ولایی تو وهم مظهر صبر

خیل مردانه ،سپاهت شده در شام غریب

بر سر خیل بلانوش تویی سایه حق

دل هوادار پناهت شده در شام غریب

مامن عاطفه وغیرت مردان خدا

چادر رنگ سیاهت شده در شام غریب

تا ابد زندگی دین خدا مدیونت

عشق افتاده به راهت شده در شام غریب

  • مهدی طهماسبی دزکی

کعبه را عطر گل روی علی پر کرده

صدف کعبه تبسم به روی در کرده

خانه عشق پر از عاطفه وایمان است

عشق پیش آمده با شوق تشکر کرده

بعد از این آمدن شمس دل آرای زمین

خاک با شوق بر افلاک تفاخر کرده

آسمان خم شده تا بوسه زند بر رخ گل

دست حق در حرم خویش تظاهر کرده

روی او مژده سرشاری آیات ولا

نان ابلیس زخود یکسره آجر کرده

تا ابد سیزده ماه رجب گل بار است

کعبه را عطر گل روی علی پر کرده

  • مهدی طهماسبی دزکی

آفتاب راستین

۲۱
فروردين
ابرها می گذرند
و آفتاب راستین
رخ خواهد نمود
خجالت روسیاهی زمستانی بعضی ها
تا سالها می ماند
بدا به حال
حساب ناپاکان زمینی شده

  • مهدی طهماسبی دزکی

ای فرزند وقت

۱۹
فروردين

در گردش روزگار

دلواپس چه هستی

رفتنی باید برود

دیر یازودش مهم نیست

این جایگاه برای تو نیست

این قبا براندامت نازیباست

دلواپس چه هستی

همین گونه هم زیاد مانده ای

ای فرزند وقت

  • مهدی طهماسبی دزکی

شاید

۱۹
فروردين

دلم را 

دست باران می دهم

در بامدادی باصفا

که شاید اورا بعد عمری

دست یارم

داد باد

  • مهدی طهماسبی دزکی

صبح دیدنتان

۱۷
فروردين

ای کاش

صبح دیدنتان

را به چشم خویش

می دیدم و

رها زتن خویش

می شدم

  • مهدی طهماسبی دزکی

هیاهوها ی فردارا

۱۷
فروردين
چه خوش باشد که برخیزد ندا از کعبه دلها
اناالمهدی (عج) است می خواند تمام اهل دنیا را
تبسم بر لب وتیغ خدا در دست با ایمان
به شهر خسته او بخشد هیاهوها ی فردارا
کسی که می رسد از کوچه باغ بی کسی هایم
بخواند ، آشنا سازد به خود این سینه مارا
به امید نگاهش تا ابد سرزنده ام اینجا
به امیدی که دریابم چه سرمستانه مولا را

  • مهدی طهماسبی دزکی

همنفس

۱۷
فروردين

من و دل همنفس بودیم با هم

درون یک قفس بودیم باهم

رفیقان تا خدا پرواز کردند

ولی ما در هوس بودیم باهم

  • مهدی طهماسبی دزکی

من ودل

۱۷
فروردين

به دل گفتم که باید شاد باشی

دراین هنگامه غمگین دنیا

به من خندید وگفتا ماه در خون

ببین خوانده مرا از سمت فردا

رهاشد رفت تا خورشید سر زد

رهاشد از تمام بی کسی ها

و من اینجا غریب وساده ماندم

غریب لحظه های سردم اینجا

  • مهدی طهماسبی دزکی

راهی سرد

۱۷
فروردين

بی خیال می خواند

به تلاطم بی تفاوتی هایش

اما چه کند

رفیق همیشگی انسانها

مثل همه

دنبال اوست

غریب یا آشنا ندارد

فکرکن تنها به خواندن اکتفا نکن

راهی سرد در پیش است

  • مهدی طهماسبی دزکی

تغزل رفتن

۱۷
فروردين

ایستاده پرپر شد

چه پایان خوشی

دل انگیزتر از همیشه

عاشقانه

تغزل رفتن را دررسیدن سرود

نه سری دارد نه تنی

غباری شد

در فراسوی زمانها

زنده تر از همگان

امید را می خواند



  • مهدی طهماسبی دزکی

سفیدی بهار ظهور

۱۷
فروردين

مامنتظریم

تابهار

از راه تبسم وتلاطم بازگردد

روسیاهی زمستان منیتها

رنجها وتکبرها

باید با سفیدی بهار ظهور شسته شود

ما چشم درراهیم

و راه هم همراه ماست

  • مهدی طهماسبی دزکی

پند

۱۷
فروردين

دروغ پشت دروغ هست هرچه می گویی

مگر خیال تو در فکر صبح فردا نیست

عجیب جای غریبی است عصر روز حساب

کسی زمال ومنال تو با تو آنجا نیست

مباش سرکش ومغرور بی حیا ای دل

خدا رفیق اهالی بی سر وپا نیست

  • مهدی طهماسبی دزکی

تا کربلای گل

۱۷
فروردين

در خاک نیفتاد

مردی که از خویش برون رفت

از آسمان گذشت

دلداده بهار

تنها پلاکی را برای ما فرستاد

این راهنمای ماست

راهی که می رود تا کربلای گل


  • مهدی طهماسبی دزکی

تا انتهای بی کسی

۱۶
فروردين

چشم هایم را به باران می دهم

دستهایم رابه احسان می دهم

با نگاهی مملو از شوق بهار

خویش را در دست یاران می دهم

من نه اهل سازش و خوش بودنم

حس وحالی چون شهیدان می دهم

می روم تا انتهای بی کسی

غصه را آنجا به پایان می دهم

من در این احساسها غوطه ورم

چشم هایم را به باران می دهم

  • مهدی طهماسبی دزکی

نمی دانم که بودی یا که از اهل کجا بودی

ولی می دانم ای غمدیده با ما آشنا بودی

شبیه آن پرستویی که می آید دم نوروز

زهرچه غیر حق بوده است از آنها رها بودی

تو ای همصحبت صبح و نسیم وغصه و غربت

شبیه مادر در خون نشان لاله  ها بودی

لبت پرخنده چشمت اشکبار بی کسی ها بود

تو از چشم انتظاران امیر با صفا بودی

به توصیف تو ای تنها ترین مرد رها از خود

فقط می  گویم از خیل غیور کربلا بودی

طنین حرفهایم تا خدا می آید و دانم

نمی دانم که بودی یا که از اهل کجا بودی

  • مهدی طهماسبی دزکی

توصیف

۱۶
فروردين

نمی دانم به توصیف

دل خود

من چها گویم

اسیر مبتلا

یاکه

غریب آشنا گویم

  • مهدی طهماسبی دزکی