دردنامه
سه شنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۶، ۱۲:۱۹ ب.ظ
هنوزم باورش مشکل رفیقم رفته از دستم
ببین بغض گلویم را که با اندوه بنشستم
رفیقم خنده ای بر لب رها تا کهکشان رفته
فراتر از دیار خاک تا نه آسمان رفته
نشسته بر رخم برف غم واندوه این دوران
بسوزم یا بسازم که از دستم جوان رفته
دلم در حالت انکار مانده بی نوا ای دل
نمی داند رفیقش بی صدا وناگهان رفته
بسوز ای دل که جاماندم من از این قافله دردا
دریغا دوستانم یک به یک با شوق جان رفته
نمی دانم به توصیفش چه گویم ای دل غمگین
بگو از لیلی لیلا بگو از خسروی شیرین
هنوزم باورش مشکل رفیقم رفته از دستم
- ۹۶/۰۸/۳۰