عجب گلی روزگار زدست لیلا گرفت
پنجشنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۵، ۰۱:۰۳ ب.ظ
عجب گلی روزگار زدست لیلا گرفت
که تا قیامت گلاب زچشم لیلا گرفت
ادامه ی نوحه:
گل اش مشبّک شده از دم تیغ وسَنان
گل اش به خون غوطه ور،شدست چون ارغوان
گل اش به دشت بلا شدست در خون تپان
قرار وصبر و شکیب زجمله دلها گرفت
گل اش زتاب عطش یقین که پژمرده بود
آب ندادش فلک یقین که افسرده بود
مادر افسرده اش ز داغش آزرده بود
دشت بلا دربغل آن قد رعنا گرفت
گفت نبیّ وعلی غنچه لب باز کن
از دل پرحسرتت زمزمه آغاز کن
درد جوان مرگیت بر پدر آغاز کن
شور وفغان حرم تا به ثریا گرفت
ای گل خوش رایحه ،مایه درمان من
ماتم هجران تو سوخت دل وجان من
تا به فلک می رود ناله وافغان من
مادر زارت مکان به کوه و صحرا گرفت
سید آقاعلی حسینی (قانع) بروجن
- ۹۵/۰۷/۱۵