برای وزیر
ای صبا بگذر کنون از وادی دل سوی دوست
باز آمد از کران آشنایی بوی دوست
گو وزیر با صفا این حرف ها بسیار شد
موسم تنهایی انگیزه و ایثار شد
نامه ای بنویس نزد او به اشک دیدگان
از تلاطم های غمگین نگاهی بی نشان
ای وزیر اهل فرهنگی که ارشادی شدی
بستر امید را چون مصدر شادی شدی
هست در فرهنگ ما چون تجربه بالای علم
از چه بشکستی وجود غیرت و شیدای علم
از نزول رنج ها بر ما خبر داری شما
جیبی خالی دیده ای آیا نظر داری شما
خرج درس و مشق و و ام و قرض ها شد بی حساب
از چنین ماتم سرایی دیده ها گشته کباب
بی کسان ماییم آقا جیبمان خالی شده
چون معیشت سخت گشته رنج احوالی شده
آتشی افتاده بر ما الحریق و الحریق
فکر تغییرات مثبت باش در طی طریق
گو اسماعیلی دانادل اهل بصیر
مژده شادی بده بر دوستان در این مسیر
در رفاهی ، بیمه تکمیلی و در خرج راه
همتی کن ای وزیر ما تو بر این جمع ما
دست ما خالی است اما دست تو خالی مباد
زآن نصیب جمع ما بیرون ز خوشحالی مباد
- ۰۲/۰۹/۰۶