برای کارگران معدن طبس
دوشنبه, ۲ مهر ۱۴۰۳، ۱۲:۱۲ ب.ظ
پدرم کارگر معدن بود
غصه اش تا دل افلاک رسید
نالۀ غمزده و غمگینش
چه غریبانه از آن خاک رسید
پدرم حس غریبانۀ سرخ
بر لب غمزدۀ معدن شد
معدن این بار پی کشتن او
بانگ برداشته مرد افکن شد
پدر محترمم را این بار
یک نفس با غم جان اوردند
آه دستان غریب و زبرش
از پی بردن نان آوردند
پدرم مرد شریفی است که او
آخر زندگی اش خوب نبود
کس نپرسید که این مرد غریب
ازکجا بود چه سان بال گشود
- ۰۳/۰۷/۰۲