رها کسی شبیه خودم

فضایی برای فرهنگ وهنر ایران اسلامی

رها کسی شبیه خودم

فضایی برای فرهنگ وهنر ایران اسلامی

سلام خوش آمدید

 

 
شب چله در میان مردم چهارمحال و بختیاری

شهرکرد - ایرنا- در طول تاریخ ایرانیان همواره شادزیست، مهربان و در پی بهره‌جویی از کمترین فرصت برای با هم‌بودن و خلق موقعیت‌های متفاوت بوده‌اند.

به گزارش ایرنا ، در تقویم ایرانیان تعداد جشن‌های فراوانی ثبت و ضبط شده است که جز ۲ جشن نوروز و شب چله از جشن‌های دیگر نشانی کمتری بر جای مانده است.

ماندگاری جشن شب چله در طول تاریخ وابسته به تلاش بانوان برای برپایی این جشن بود و باید آن را جشنی زنانه نامید که محوریت حضور زنان و همراهی مردان در آن به چشم می‌خورد، آنچنان که در ادامه اشاره خواهد شد، نمود و بروز هنر سرپنجه‌های تلاش بانوان است.

شب چله مصادف با ۳۰ آذرماه تا آغازین ساعات روز اول دی بلندترین شب سال است، بر اساس گاه‌شمار کشاورزی که زمستان را به ۲ چله کوچک و بزرگ تقسیم می‌کند، چله بزرگ ۴۰ روزه و چله کوچک ۲۰ روزه است و تا پایان بهمن را شامل می‌شود و در میان اقلیم‌های مختلف ایران فرهنگی کهن وجود داشته است و این جشن و آیین مبتنی بر زندگی شبانی و روستایی است و تا چندی پیش تنها شب چله نامیده می‌شد و بعد از آن عنوان شب یلدا بر آن اطلاق شد، اما نکته حائز اهمیت دیرینگی و سابقه این جشن را باید در هزاره‌های پیش از میلاد مسیح جستجو کرد.

یلدا واژه‌ای است سریانی به معنای زایش مهر و در ادبیات فارسی و در بین شاعران عمری بیش از هزار سال دارد و عنصری غزنوی یکی از قدیمی‌ترین شاعرانی است که واژه یلدا در شعرش دیده می‌شود.

چون حلقه ربایند به نیزه، تو به نیزه          خال از رخ زنگی بریایی شب یلدا

 

در زندگی شبانی و روستایی اصل بر اجتماع و با هم‌بودن هاست نیازهای مختلف سبب می‌شد که مهربانی‌ها و تقسیم آن برای مردان جهاندیده و زنان با تجربه امری ضروری باشد.

دشواری‌های متعددی این نیاز با هم‌بودن را بیش از پیش بایسته می‌کرد و جشن شب چله به ویژه در روستاها که اصل کسب و کار آنان کشاورزی و دامداری بنا شده و از آذر تا اسفندماه نوعی فراغت بال بیشتری وجود داشت به گونه‌ای خود را برای ورود به زمستان و رویارویی با مشکلات و معضلات بارش‌های سنگین برف و بازکردن راه‌ها در بیان عامه به آن راه و رچ زدن می‌گویند، حمله گرگ‌ها و حیوانات وحشی و شیوع بیماری‌ها آماده می‌کردند که این در زمره اجتماع و همدلی به شمار می‌رفته است.

البته اگر از زاویه دید تمثیلی به شب چله بنگریم باید بگوییم ایرانیان چهار فصل را در زندگی شان تعریف کرده بودند، بهار را کودکی و نوجوانی، تابستان جوانی، پاییز میانسالی و زمستان را کهنسالی می‌دانسته‌اند و برای کهن‌سالی احترام خاصی قائل بوده‌اند تا آنجا که گفته‌اند ویران شود آن خانه که یک پیر ندارد و شب چله شب ورود به پیری و کهن‌سالی است و به نوعی تکریم بزرگان و کهنسالان که به مانایی کشور و اجتماع می‌انجامد

به قول فردوسی
سپهدار باید کهنسال باد                                  که کودک دهد تخت شاهی به باد

در خصوص آداب و رسوم این شب باید به این نکته توجه داشت که بسیاری از آداب و سنن این شب در جای جای ایران بزرگ فرهنگی مشترک است آدابی همچون شب نشینی، شاهنامه خوانی، کرسی وجود داشت.

در چهارمحال و بختیاری از عصر روز ۳۰ آذر ساعتی پیش از غروب و به قول عامیانه آفتاب‌دار به خانه میزبان می‌رفتند و میزبان بیشتر در خانه بزرگ‌تر خاندان یا محله بود و افراد خاندان در کنار کسانی که در آن آبادی غریب بودند در خانه میزبان حاضر می‌شدند البته حاضرین دست خالی در این جمع حاضر نمی‌شدند و هر کسی به فراخور توان مالی و هنر خویش هدیه‌ای را برای جمع تدارک می‌دید و همان گونه که اشاره شد شب چله جشن هنر سرپنجه‌های بانوان هنرمند، کاربلد و به قول عوام سکه‌داری بود که از کمترین داشته‌های موجود خوردنی‌های لذیذ چه در قالب غذا و چه در قالب تنقلات خوشمزه برای حاضرین آماده می‌ساختند.

غذاهای شب چله غذاهایی محلی، ساده، در دسترس و در عین حال مقوی و متناسب با طبیعت زمستانی آماده می شد
آش کشک، کوفته، آش بلغور که به آن یارما می‌گویند، لب‌لبو، کشک و کدو، مغولی، کدو آب پز،لبو و آش دوغ بخشی از این غذاهاست.

از دیگر نکات این شب، تنقلاتی که برای ساعات دورهم نشستن و گفتن و خندیدن تدارک دیده شده بود شامل گندم بو داده، نخودچی بو داده، توت خشک ، کشمکش، پر زردآلو، تخمه کدو ، آفتابگردان، کاکولی و کپچی، نان شیرین، گرده و خوش پا، گردو و بادام و از میوه ها انار، چغندر ، سیب، سنجد، به ندرت هندوانه و گاهی نارنج بود و دیگر هیچ نبود.

شب چله بعد از نماز که در بیشتر سال‌ها با بارش برف همراه بود حاضرین دور کرسی که نماد تجمع و همدلی و گرمابخشی است، جمع می‌شدند آن روزها که نه خبری از تلویزیون، رسانه، فضای مجازی و هیچ کدام از ابزار سرگرمی نبود زمان به چند قسمت تقسیم می‌شد اول خواندن موسیقی‌های محلی، دشتی‌خوانی، آهنگ‌های لری و ترکی به فراخور حال مجلس انجام می‌شد.

دوم از آنجا که همه اقوام ایرانی قهرمان‌پردازی را دوست داشته و دارند و بر این باورند که جامعه‌ای که قهرمان ندارد جامعه‌ای مرده و بی‌تحرک است، نوبت به شاهنامه‌خوانی می‌رسید و پای ثابت شاهنامه‌خوانی و به قول مردم این دیار هفت لشکرخوانی‌ها ، حماسه‌رستم و زال است، پهلوانی‌های این جهان پهلوان بی‌همانند بود.

پیران قوم شاهنامه می‌خواندند و کودکان و نوجوانان غرق شنیدن می‌شدند و بعد از آن عاشقانه‌خوانی‌های نظیر حیدربگ، فلک‌ناز، امیرارسلان نامدار یا حسین کرد شبستری خوانده می‌شد و یکی از حاضرین به نقل خاطرات جنگ‌ها و مبارزه‌هایی که خودش یا یکی از اهالی محل و خاندان با گرگ، پلنگ ، خرس و کفتار و سختی‌های طبیعت داشته و یا یادکرد مبارزات میدانی و جنگ و جدل‌های متعدد می‌پرداخت.

یکی از زیبایی‌ها و شگردها قصه‌گویی‌های دور کرسی که در بخش پایانی وقتی خسته می‌شدند و می‌خواستند پایان شیرینی را برای قصه‌ها در جمع رقم بزنند.

در اتاق‌هایی که کشمش‌ها را از سقف آویزان کرده بودند و بالای سر کرسی بود، با هیجان و با صدای خاصی چون ترق و توروق کلاه‌شان را به بالا پرتاب می کردند و با ریختن کشمش‌ها، بچه‌ها سرگرم کشمش خوردن شده و آنها پایان شیرینی را برای قصه‌ها نقش می‌بستند.

بعد از خوردن غذا بر خلاف آنچه که برخی در می‌گویند که مهمانان تا سحرگاه می‌ماندند، بعد چهار پنج ساعت دورهم‌نشینی شیرین و لذت‌بخش صاحبخانه با چراغ پی‌سوز یا چراغ مرکبی میهمانان را به خانه‌هایشان همراهی می‌کرد.

 

  • مهدی طهماسبی دزکی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بایگانی