دست جان
پنجشنبه, ۱۸ بهمن ۱۴۰۳، ۰۸:۱۹ ق.ظ
در حریمش بهر یاری دست جان آورده ام
ذکری از اندیشه ی دلدادگان آورده ام
در حریمت یاد می آرم ز خیل دوستان
عشق را زهرا را نشان ز آن بی نشان آورده ام
ای تو اقیانوس بی پایان ایمان و کرم
بهر دیدار شما این نیمه جان آورده ام
من کجا و طاقت توصیف تان آقا کجا
شمه ای از وصف اعلا کهکشان آورده ام
هست در تاریخ مردی نام تان ثبت وجود
شوق را در صحن تان من بی کران آورده ام
از شهیدان به خون غلطان ایران عزیز
من سلامی بر شما ای مهربان آورده ام
عاشقم دلداده ام مداح خورشیدم چنین
شاعرانه این غزل با دوستان آورده ام
ای انگشتر دهی بر سائل از روی کرم
من گدای این درم ، این بر زبان آورده ام
دست خالی آمدم دست تهی ردم مکن
بر امیرالمؤمنین جان جهان آورده ام
این غزل را در نجف در مبعث گل گفته ام
ذکری از اندیشه ی دلدادگان آورده ام
۱۰ بهمن ۱۴۰۳ نجف اشرف
- ۰۳/۱۱/۱۸