رها کسی شبیه خودم

فضایی برای فرهنگ وهنر ایران اسلامی

رها کسی شبیه خودم

فضایی برای فرهنگ وهنر ایران اسلامی

سلام خوش آمدید

۲۶ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

دلم را دست باران داد

در صبح ازل دریا

نوشتم بی نهایت

اینجا با غزل دریا

  • مهدی طهماسبی دزکی

برخیز یاری کن 

دلم را آسمانی

ای معنی بودن

نگاهت جمکرانی

  • مهدی طهماسبی دزکی

من اهل دریا می شوم تا بی نهایت

سرمست وشیدا می شوم تا بی نهایت

از روزهای خسته درگیر سیرم

همپای فردا می شوم تا بی نهایت

  • مهدی طهماسبی دزکی

امشب غزل مهمان من

من با غزل دوست

می خوانم

آیینگی هایی که جادوست



  • مهدی طهماسبی دزکی

برخیز باران شو

بخوان همرنگ باران

با گریه های گل

بخوان

آهنگ باران

  • مهدی طهماسبی دزکی

اینجا غم انگیزم

 دل انگیزم

غیورم

من غمزده

در ساحل سرد صبورم

من از تبار رفتن و دریا وشوقم

از نسل آب و آیه و احساس و نورم

در این زمان هجمه های صفر و یک من

از هرچه تنهایی و غمگینی به دورم

  • مهدی طهماسبی دزکی

ای موج خیز بی کران

ای دل

ماندی چرا با دیگران ای دل

ای آسمانی تشنه کام عشق

رفتی تو زاینجا

ناگهان ای دل

  • مهدی طهماسبی دزکی

من غریبم

بهار گم کردم

خویش را در دل انتظار

گم کردم

  • مهدی طهماسبی دزکی

نگاهم را به باران داد آن روز

به دست تک سواران داد آن روز

به نامی نامی گلهای پرپر

به دل شوق بهاران داد آن روز

  • مهدی طهماسبی دزکی

آتش افروخت همه بی سر وسامانی را

خاک می دید به خون خفتن عرفانی را

موج در موج عطش آتش حسرت آور

با که گویم عطش و حالت حیرانی را

  • مهدی طهماسبی دزکی

آتش فشان خسته این روزهایم

با دردی از جنس نگفتن

همراه من باش

ای تکیه گاه آشنای مردم عشق

همراه من باش

  • مهدی طهماسبی دزکی

گرمای بی اندازه خاک

آتش فشان جاری خورشید در تیر

هرم نفس گیر هوای مانده در شهر

با یک نفس در کوچه های ساده ده

با همنوایی با درختان قدیمی

آرام می گیرد

اگر دل

همراه باشد

همنفس با زنده بودن


  • مهدی طهماسبی دزکی

دلتنگی ام دل را به دریا می کشانی

آیا مرا بر دوستانم می رسانی

دلتنگی ام ای وسعت تا بی نهایت

همسایه با خورشید و اهل کهکشانی

اینجا منم تنها تر ازتنهای تنها

وامانده و غمگین در این عصر جوانی

  • مهدی طهماسبی دزکی

خسته تر از خاک من

رنجکش و بی صدا

منتظرم

سمت صبح

تاکه بیاید امید

زنده شوم یک نفس

از نفس پاک او

  • مهدی طهماسبی دزکی

می گذرم از زمین می گذرم از زمان

در دل شبهای شوق رد شوم از آسمان

با نفس لاله ها زنده شوم زنده تر

مثل شهیدان عشق در شب شور و امان

وه چه شبی بود آن شامگه بی کسی

خیل شهیدان همه مانده در این کهکشان

حرف بزرگی زده عزت مردان مرد

نقش رهایی کشید روی زمین خونشان

خسته ام از این همه رنج وغم وبی کسی

کاش مرا قسمتی بود چو دریادلان

با نفس پاک مهر می روم از خویشتن

می گذرم از زمین می گذرم از زمان



  • مهدی طهماسبی دزکی

خطرنوشی شامگاه غریب

شبی سرد

همصحبت لاله ها

دلم محو اندیشه دوستی است

شبی مملو از حس پرواز سرخ

که در لحظه لحظه

به داغی نجیب

رفیقان من تا خدا می روند

شب آتشین چهره های غیور

شب نور در ظلمتی بی کران

شب خاطراتی که زخمی شدند


  • مهدی طهماسبی دزکی

دلم را به دست نسیم

به کوی شما می دهم بامداد

درآغاز یک صبح پر شور وشوق

شبیه عطشناکی مهر شرق

به امید یک جرعه از لطفتان

دودست تمنا نهاده به سینه

به سمت شما

با سلامی معطر

ارادت نموده و حاضر شوم

  • مهدی طهماسبی دزکی

تیر

شورش گرماست

بر لطافت

فوران خشونت هواست

بر آرامشی ماندگار

اما

قطعا بهار می ماند

  • مهدی طهماسبی دزکی

صبحم ولی

صبحی غریب

منتظر به راه تو

تا بیایی

آیا صبح قریب نیست

کاش غربتم

به قرابت با تو می رسید

  • مهدی طهماسبی دزکی

من دلتنگم

غمزده تر از همیشه

رنج روزها

بر کمرم سنگینی می کند

اشک در نگاهم می شکند

ولی بااین حال

هنوز امید دارم

به رسیدن طلیعه صبح

  • مهدی طهماسبی دزکی

ما واین

حس بهم ریخته

تا کی تاکی

این مدارا و مماشات

گذشته از حد

  • مهدی طهماسبی دزکی

دیرزور افتاد

در چنگال

غرش های ناب

حیف شد

حیفا اگر از دست تان بیرون رود

  • مهدی طهماسبی دزکی

دستخوش دارد

صدای غرش فریادتان

دیر وزود

کار می ماند

به فرمان شما

  • مهدی طهماسبی دزکی

صبحگاهان

حس وحالی

آسمانی داشتم

حس

شور زنده

در اوج جوانی داشتم

  • مهدی طهماسبی دزکی

بهانه کرده دل من

برای دلتنگی

بیا بیا ومرا

از بهانه ها

رد کن

  • مهدی طهماسبی دزکی

بهار می رود و

بیصدا

من غمگین

دل گرفته خود را

به تیر خواهم داد


  • مهدی طهماسبی دزکی
بایگانی
آخرین مطالب