ای روضه خوان عشق بخوان از غم غریب
از لحظه های تشنه ی یک آدم غریب
اینجا حماسی اند تمام مرام ها
وقتی که می شوند همه همدم غریب
هیهات از تمام بدی ها به دور باد
این دل که مانده است در آن مقدم غریب
لب های کوچکی که عطشناک و خسته اند
جاری نموده بر نگهم نم نم غریب
دستی جدا ، چه روضه ، علمدار گفته است
از آن وفا و غیرت و آن پرچم غریب
این کودکان و زینب و این لحظه های سرخ
این قصه ای است از سفر مبهم غریب
مولا نوشت شرح حماسی مرگ را
ای روضه خوان عشق بخوان از غم غریب
20/6/1397
- ۰ نظر
- ۲۵ شهریور ۹۷ ، ۱۳:۴۷