دست هایم تهی اما دل من سرشار است
تا جواد است و گل سر سبد بازار است
روزهای خسته ام و خستگی ام بی پایان
حرمش منزل این خسته دل بیمار است
می شوم همنفس باد صبا راهی شوق
تا بدان سو که ارادتکه آن دلدار است
لحظه ای مکث کنم دست ارادت بنهم
به روی سینه که این سینه من غم دار است
بر لبم نام جواد است که می روید باز
گرچه پیشینه من ساده و بی مقدار است
از تجلی گه دل مشهد گل می آیم
دست هایم تهی اما دل من سرشار است
- ۰ نظر
- ۱۴ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۰۷