به سمت صبح فردا رفت آن مرد
شنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۵، ۰۱:۵۰ ب.ظ
من از اوج جنون تصویر دارم
هزاران نکته در تفسیر دارم
من از آیات خون سرشار گشتم
هوادار حریم یار گشتم
من و خورشید همراهیم عمریست
زدرد عشق آگاهیم عمریست
من وخورشید همپای جنونیم
اسیر قد وبالای جنونیم
دلاورمردهای کوچه درد
غم مجنون ببین با ما چها کرد
من از درد جنون لبریز بودم
من از آیات خون لبریز بودم
من وکارون به درد وغصه ماندیم
دوبیتی های غمگینانه خواندیم
دوبیتی های هجرت برلبم بود
سرود عشق ذکر هرشبم بود
دریغا بی محابا رفت آن مرد
شبی آهسته بی ما رفت آن مرد
برای عشق بازی های خونین
بدون دست وبی پا رفت آن مرد
رفیق لحظه های ساده من
چه زیبا روبه بالا رفت آن مرد
دلش از ظلمت شبها گرفته
به سمت صبح فردا رفت آن مرد
به آتش زد دل غمدیده ام را
دریغا بی محابا رفت آن مرد
91/3/8
- ۹۵/۰۷/۱۷