صبح ظهور می کند
شنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۵، ۱۲:۵۴ ب.ظ
می خواهم بروم
چونان مردان مرد
در دلتنگی های تمام
در تنگ آمدن قافیه های نامردمی ها
به صبح
که از فرادستها ظهور می کند
می اندیشم
به لذتی فراتر از خواهش های کودکانه
وخواسته های بی ارزش
راه درازی در پیش است
اما ترس ندارم
اضطرابی همپایه مرگ در نگاه برخی هاست
اما من
می خواهم بروم
خورشید با من است
وبهار چشم به راه من است
- ۹۵/۱۲/۲۱