خاکی سمنانی شاعری گمنام از قرن هشتم
در پهندشت شعر و ادب فارسی شاعرانی گمنام هستند که جز ذکری کوتاه و یادی گذرا از آن ها به جا نمانده است و ابیاتی کوتاه و قطعاتی معدود از اشعارشان که در حاشیه دفتری به خط کاتبی دلسوخته و دوستدار ادب چیز دیگری در دسترس نیست .
یکی از این شاعران ناشناخته سخنوری است با تخلص خاکی سمنانی که در نسخه خطی حدایق الحقایق رامی که در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران در سال818ه.ق کتابت شده و در این نگاشته 4قطعه شعر از وی نقل شده و در سر لوحه آن نوشته شده
لمرحوم مولانا خاکی سمنانی راست
پس می توان گفت که مولانا خاکی سمنانی شاعری است که در قرن هشتم می زیسته ولی در هیچ یک از تذکره ها و تراجم احوال نامی از وی نیست و شاید در زمانی دیگر بشود در این باره بیشتر سخن گفت و در این جا مثنوی کوتاهی
از وی نقل می کنیم
بابای مشفقم که به رحمت غریق باد
با حوریان روضه ی رضوان رفیق باد
داد او مرا زحکمت خود پند ارجمند
کای جان من به گوش ودل اندرکسی مبند
در سینه گر تو داشته باشی هزار دل
صاحب نفاق را ندهی زینهار دل
کز دلبران دهر نبینی به جز جفا
ما آزموده ایم مر این چرخ بی وفا
- ۹۹/۰۷/۰۹