افق چشم ترا
چهارشنبه, ۲۲ آبان ۱۴۰۴، ۱۱:۳۹ ق.ظ
باز هم خاطرت از خاطره ها لبریز است
ذهن تو از تپش پنجره ها لبریزه است
افق چشم تو را گریه به تسخیر گرفت
گوش تو از نفس حنجره ها لبریز است
تا به خورشید رسی نادره شو ، نادره باش
دشت خون از عطش نادره ها لبریزاست
دشت تا پر شده از همهمه ی بال و عروج
تا که از بال و پر شب پره ها لبریز است
کربلا حس غریبی است که تکرار شده
عشق از اشک و شب طاهره ها لبریز است
دل تو اهل ولا بود به جان شبنم
باز هم خاطرت از خاطره ها لبریز است
۲۲/۹/۸۳
- ۰۴/۰۸/۲۲