شعر؛ زبان ملکوت
مهدی طهماسبی، شاعر، نویسنده و پژوهشگر ادبی در چهارمحالوبختیاری در گفتوگو با ایکنا از استان با اشاره به اهمیت و ارزش زبان شعر، اظهار کرد: دیدگاه ایرانیان بهویژه شاعران در مورد شعر مبتنی بر منطق و اثرگذار بودن آن است؛ شاعران ایرانی از رودکی گرفته تا شاعران عصر حاضر، همواره بر این باور بودهاند که کلام آمیخته با نظم و گره خورده با عنصر تأثیرگذار خیال، نوعی نواندیشی را در خود دارد.
وی ادامه داد: شاعران همچنین معتقدند که اگر شعر از زندگی انسان حذف شود، بسیاری از خواستههای بشری روی زمین میماند و برآورده نمیشود و لذا در جایی سرودهام که «زندگی بی شعر مثل مردن است، مرگ آن هم در عذاب بیکسی».
این شاعر و پژوهشگر ادبی استان با تصریح اینکه مخاطب با هر کلام مبتنی بر عناصر نظم و خیال راحتتر ارتباط میگیرد و همراهی میکند، افزود: قدرت زبان شعر در تصویرآفرینی، جانبخشی و شخصیتبخشی به اشیاء و مفاهیم باعث میشود که قادر باشد افکار و نگاههای مختلف از طیف گسترده مخاطبان را با خود همراه کند.
طهماسبی تأکید کرد: عارف و شاعری چون عطار نیشابوری معتقد است شعر ظرفیتی است که از عرش به زمین آمده و میسُراید:
شعر و عرش و شرع از هم خاستند
تا دو عالم زین سه حرف آراستند
نور گیرد چون زمین از آسمان
زین سه حرف یک صفت هر دو جهان
آفتاب ار چه سمائی گشته است
در سنا جنس سنائی گشته است
از کمال شعر و شوق شاعری
چرخ را بین ازرقی و انوری
وی ادامه داد: عطار بر این باور است که زبان تمام شاعران زبان ملکوت است و کل هستی منظومهای شاعرانه است که شاعرانگی بر تمام ساحتهای آن مستولی بوده و زبان شعر از دیرباز تا کنون، عامل ماندگاری، پایداری و عزت نفس ایرانیان بوده است. عطار سروده است: «چون بهشت و آسمان و آفتاب، چون عناصر باد و آتش خاک و آب، نسبتی دارند با این شاعران، پس جهان شاعر بود چون دیگران».
طهماسبی با تصریح اینکه امکان ندارد بتوان نظام هستی را بدون نظمآهنگ و ضرباهنگ شعر مشاهده و تصور کرد، گفت: نگاهی به فصلها برایمان آشکار میکند که هر یک از آنها ضرباهنگ شاعرانه در خود دارند؛ بهار تداعیگر سرسبزی، خرمی و نشاط بهارانه همراه با موسیقی پرندگان و چشمههاست که دستمایه شاعران قرار گرفته و توصیفهای بدیع و ماندگار را آفریده است:
هفتسینی تازه باید چید
در پهنای دل
اولین سینش سلام
آن که می گوید سلام سبز بر مردان عشق
سین دوم
سرفرازیهای بیپایان و ناب
بر بلندای زمان
آن سوی این لحظه های بی کسی
سین سوم سادگی است
ساده باید بود گاهی مثل آب
در گذار اسمها ورسمها
سین چهارم
سفره پرواز را باید گشود
راه نزدیک است اما مرد نیست
باید از این ماندنیها چشم بست
سین پنجم
سبزههای عشق را باید فراوانتر نمود
در وفور کینه و حقد و حسد
باید از مهر و عدالت تا خدا تا آسمان باید رسید
سین ششم سکههای مهر را
ضرب در آیینههای تازه کرد
همدلی اینجا فراوان میشود
باز زبان نور باید
از فصاحتهای فصلی ناب گفت
سین هفتم
سجده باید کرد باید زنده شد
بانگاهی ساکت از منظومه امید گفت
هفت سین تازه را باید سرود
هفت سین تازه را با لهجه خورشیدها باید شنید
تا خدای عشق
نیست گویا فاصله
راه نزیک است باید مرد بود
ساده بایدخدا باعشق اینک حرف زد
می رسد مردی که ازدستش
ستاره میدمد
سکه های مهر را
در درون سفره پرواز می چیند ناب
سرفراز است که از هرسجدهاش
بوی صدها سادگی
بوی یک دنیا طراوت میچکد
سبزه های عشق را
در کویر خاک
در این قحطی احساس نو
مینشاند با نگاهی سرفراز
دستهایش بوی باران میدهد
هفت سینی تازه باید چید
در پهنای دل
- ۰۲/۰۱/۰۷