غزل های بی سر
يكشنبه, ۱۱ آذر ۱۴۰۳، ۰۸:۵۱ ق.ظ
چه خوشحالانه سرمستانه با دلدار می میرند
عزیزانی که در خون خفته در پیکار می میرند
به یاد کوچۀ غمدیده و بوی غم انگیزش
میان آتشی با غصۀ مسمار می میرند
به یاد مادر پهلوشکسته بی صدا اینجا
رفیقانم غریبانه دمی صد بار می میرند
عطشناکم غزلخوانم غزلهایی که بی سر شد
به یاد قتلگاه و دیدن دیدار می میرند
دلم افتاده در این کوجه و غمدار می گوید
محبان غصه مند این در و دیوار می میرند
به سر سربند یا زهرا به لب فریاد یا حیدر
عطشناکان در این میدان بگو غمدار می میرند
شود تقدیم آنهایی که می رفتند و می خواندند
عزیزانی که در خون خفته در پیکار می میرند
- ۰۳/۰۹/۱۱