به قلم:
مهدی طهماسبی دزکی
باید بیتردید
سیداشرف الدین قزوینی را طلایهدار و پیشآهنگ شاعران طنزپردازی دانست که در زمان
حیات و زندگی خودشان به شهرت فراگیر و اعتبار شایان توجه دست یافتند شهرتی که به
مدد وجود رسانههای نوپای اطلاع رسانی فراگیر و دامنهدار شد. نقطهی عطف این حرکت
فراگیر را باید از نشریه طنز و فکاهی کوچک و 4 صفحهای قطع رقعی نسیم شمال که هفتهای
یک بار منتشر میشد و خلق الله را دور خود جمع میکرد پیگیری و جستجو کرد. سیداشرف
الدین جزء معدود روزنامهنگارانی بود که شعر را به جای نثر به عنوان رویکرد غالب
در نشریهاش به کار میبرد و شعرش رایحهی عطر بهشتی صفا و صمیمیت را به کام مردم میریخت
اما با همه این وجود نگاهی صمیمی اصالتدار، یکدل و عاشقانه هم به مباحث و مفاهیم
دینی و آیینی در شعرش برای ارائه به مخاطب داشت و آنچه در این نوشتار به آن
پرداخته میشود ارائه بخشی از مفاهیم و مضامین دینی و آیینی در شعر نسیم شمال است.دوران شعری
سیداشرف الدین را باید به 2 دوره تقسیم کرد یک دوره که از پیش از مشروطیت شروع و
تا سالیانی چند پس از مشروطیت ادامه مییابد و دیگری از آغاز حکومت احمد شاه آخرین
سلطان سلسله قاجار احمد تا پایان عمر سیّد که در سال 1313 هه.ش اتفاق افتاد.
در دوره
نخست سیداشرف الدین در هیئت یک مصلح ظاهر میشود فردی که دردها را میبیند رنجها
را با تمام وجود لمس میکند همنوا با مردم کوچه و بازار زندگی میکند با آنها میخندد
و بر رنجها میگرید برای آنها شعر میگوید طنزهایش را لبریز از حس و حال مردمی میکند
که دلباخته فسنجان و مرغ و زغال و کرسی، گرسنگی، بیتابی، بیقبایی، تنهایی و
عاشقیاند و در این میان سیداشرف الدین نقش مصلحی را بازی میکند که اصلاحات را بر
پایه دین و دیانت و ولایت و محبت اهل بیت (علیهم السلام) میپذیرد مردم را به این
سمت رهنمون میسازد که بیولایت و بیتکیه بر عشق علی (ع) ره به سرمنزل مقصود
نخواهد برد و همت مولا راهگشای تنگناهای موجود در جامعه افت زده قجری است.
هم مگر همت
مولا مددی فرماید راه را بر وکلا و وزراء بنماید
دری از غیب به روی فقرا بگشاید حیف و افسوس که انصاف در این ایران نیست گلزار بهشت
ص 54
و در دوره
دوم شعرپرداز و شاعری است منتقد که به انتقاد بیشتر میپردازد تا ارائه رویکردی نو
به زندگی هر چند در همان دوره دوم هم بر قداست قلم تأکید دارد و بر این باور است
که :
مرتبهی
شاعری نیست چنین سرسری لیک در ایران یکی است شاعری و کافری
روح درآید به رقص وقت سخنپروری فصلک فصل الحرام آی بارک الله به تو گلزار بهشت
ص 137
اما
سیداشرف الدین در دورهی دوم شعریاش دیگر آن شاعر پرشور و طراوت سابق نیست کم کم
از بلندای ایستادگی و غرور و همنوایی با مردم به رهگذر روزمرگی میافتد و دیگر بیباک
و نترس نیست بلکه آهسته برو آهسته بیا که گربه شاخت نزند را که خودش گفته در زندگیاش
اندک اندک پیاده میکند. از سیداشرف الدین قزوینی مدیر نشریه طنز و فکاهی نسیم
شمال مجموعهای شعر که گاه در داخل کشور و گاه در فراسوی مرزهای جغرافیایی در خط
مقدم قلمرو فرهنگی، ادبی و اعتقادی ما در شبه جزیره هند به چاپ رسیده که نام گلزار
بهشت یا دیوان نسیم شمال را بر خود دارد.
نشریهی
نسیم شمال که پرخوانندهترین نشریه طنز و فکاهی روزگار مشروطیت به شمار میرود
زبان گویا و منعکس کنندهی خواستهها، آرمانها و نقطه نظرات عامه مردم آن روزگار
بوده، شعر نسیم شمال هر چند بیبهره از لطایف و ظرایف ادبی و صنایع و آرایههای
شعری نیست امام زیاد هم در قید و بند ارائهی زبانی نو و شعری ادبی و استوار بر
صنایع و آرایهها نیست بلکه آیینهی تمام نمای زندگی، اندیشه و نظرات جامعه است
جامعهای که در رویارویی و تقابل با مدرنیست نوپا و تازه قوت گرفته در اروپا، قرار
گرفته و این تقابل و تهاجم اولین و مهمترین هدفی را که نشانه رفته، اعتقادها،
باورداشتها و تفکرات مذهبی و دینی مردم است هر چند آن گونه که گفته شد نشریه نسیم
شمال از درون مایهای طنز و فکاهی برخوردار بوده اما این سبب نمیشود که سیداشرف الدین
حسینی خود از نژاد پیامبر و ذریعهی علی (ع) است و خود در جای شعرش به آن تصریح میکند
:
زنسل پاک
یاسینم بود قرآن کتاب من ز حقداری
تحسینم همین فصل الخطاب من
سخنور اشرف
الدینم فلک زیر رکاب من نه از برق
و نه از ظلمت نه از تسخیر میترسم
نه از کشتن
نه از بستن نه از زنجیر میترسم گلزار بهشت
ص 58
سیداشرف
الدین چون کوهی مقاوم و استوار است اما نه آنچنان که رسالت خود را فراموش کند و
فقط به خنداندن مردم دلخوش کند بلکه او پیش میآید مفاهیم و مضامین دینی و آیینی
را به عنوان یک یادآور و تذکر دهنده وارد شوش میکند و از نشریهاش به عنوان یک
سخنگاه و تریبون زنده کردن این ارزشها و مضامین استفاده میکند ارزشهایی که خونهای
زیادی برای تثبیت و استواری آنها در طول سالیان متمادی از صدر اسلام تا کنون ریخته
شده.نکته حایز
توجه که باید مدنظر قرار گیرد این است معیار توجه به ارزشها از دیدگاه سیداشرف
الدین همان دو گوهر گرانبها یادگار پیامبر اکرم (ص) است قرآن و عترت معیار سنجش
است :بود قرآن
کتاب من دلیل من عباراتش شده روشن دو چشمم از اشاراتش بشاراتش
برایم حجت و برهان بود مجموع آیاتش نه از مشرک نه از کافر نه از خنزیر میترسم
نه از کشتن
نه از بستن نه از زنجیر میترسم
نباشد با
کسی کارم فقط در فکر دینم من ستایش میکنم حق را مطیع مرسلینم من
غلام چهارده معصوم و عبد مؤمنینم من نه از شاعر نه از منشی نه از تحریر میترسم
نه از کشتن
نه از بستن نه از زنجیر میترسم گلزار بهشت
ص 57
در شعر
نسیم شمال مضامین را باید به چند دسته تقسیم کرد :
1. بخشی از اشعار سروده شده مناسبتی است. مناسبتهای
دینی و آیینی از دیرباز حکم ایام الله و روزهای سبز و ماندگار را داشتهاند و این
ایام اللهها چه شهادتها و چه ولادتها مبلغ و بیانگر زنده بودن و پایندگی مفاهیم
دینیاند. و عاشقان و دوستداران طریقت سبز عشقبازی هم به این مناسبتها نگاهی
غیرتمند و عاشقانه دارند و در جهت زنده نگه داشتن و بر پا کردن این ایام اللهها
میکوشند و شاعران هم شعرشان را تحفهی این مجالس میدانند و آنها را تقدیم محضر
ملکوتی ائمهی اطهار و اهل بیت (ع) مینمایند.مناسبتها
در شعر سیداشرف الدین از جایگاه ویژهای برخوردارند. گاه سید را انسانی بشارت
دهنده به بهشت خاتم الانبیاء (ص) میبینم که میخواند :
السلام ای
احمد مختار ختم الانبیاء السلام ای آفتاب لامع برج حیاء
السلام ای روح پاکت فیض بخش انبیاء گفت در وصف شب معراج ذات کبریا
احمد و
محمود، ابوالقاسم، محمد مصطفی (ص) دیوان نسیم
شمال ص 6
و گاه سر
مستانه از باده غدیر و از صهبای ولایت مینوشد زمزمه میکند :
اندر این
عید غدیر ای ساقی سیمین عذار مست کن ما را زعشق حیدر دلدل سوار
زینهار از کف مده جام شراب خوشگوار در فلک خیل ملک گویند هر دم آشکار
لا فتی إلا
علی لا سیف إلا ذوالفقار دیوان نسیم
شمال ص 92
گاه
اشکریزان عزادار سیدالشهداء (ع) این احیاگر حقیقی دین ختم الانبیاء میشود و به
این نکته تصریح میکند :
دانی که
کرد خدمت از بهر دین احمد (ص) مظلوم کربلا بود نوباوهی محمد (ص)
دانی که بود در عشق بر عاشقان سرآمد بنمود جان خود را بذل و نفاق ملت
داد از
نفاق ملت داد از نفاق ملت
از بهر حفظ
اسلام در راه عشق سر داد پیغمبر مکرم از قتل او خبر داد
هم نازنین برادر هم مه جبین پسر داد فرمود افتد این ماه اندر محاق ملت
داد از
نفاق ملت داد از نفاق ملت گلزار بهشت
ص 81
وی در
تضمینی که از دوازده بند محتشم دارد غمگنانه به مسایل روز اشاره میکند :
باز این چه
غلغله است که در کشور جم است قحط
الـرجال و فـقر و فنا هر دو بـا هم است
اسباب تیره
بختی ملت فراهم است باز این
چـه شورش که در خلـق عالـم اسـت
باز این چه
نوحه و چه عزا و چه ماتم است دیوان نسیم
شمال ص 175
گاهی دیگر
در صحن و سرای با صفا ثامن الحجج (ع) سید را در هیئت یک سوگوار میبینند که دل
شکسته و غمگین از غصه غریب الغربا میگوید که بارگاهش مورد تهاجم جماعتی پلید و
نابخرد قرار گرفته گفته است :
در خراسان
یک نگاهی بر بنای من کنید با زبان حال شرح ماجرای من کنید
یک نظر بر روضه و صحن و سرای من کنید بعد از این هر ساله ترتیب عزای من کنید
بعد از این هر ساله ترتیب عزای من کنید
و در جلوهای
دگر همنوا و همسخن با زکی باغبان در آستانه مقدس حضرت فاطمه (س) میایستد دست ادب
بر سینه مینهد و به حضرتش سلام میدهد
خوابیده با
جلال شرافت در این مقام هم دختر امام هم خواهر امام
معصومه مقدس بانوی نیکنام روح القدس مقیم حریمش به صبح و شام
کحل البصر
نموده ملائک غبار قم دیوان نسیم
شمال ص 117
در شعر
نسیم شمال اعیاد مذهبی جلوهای متجلی و ارزشمند دارند عید مبعث، ماه رمضان و عید
فطر و عید غدیر هر یک به نوعی در شعر او جلوهگر میشوند بویژه رمضانیههای او که
پرتعدادند
ماه مبارک
شده وقت ثواب موسم افطار شود فتح باب
موقع تسبیح و دعا و کتاب خلق همه منتظر توپ و تاب
گوش به
گلبانگ اذان های های آمده مـاه رمضان هـای هـای گلزار بهشت
ص 258
2. انتظار خط سیر سبزی است که ره به منزل مقصود میرسد
امام عاشقان آن سوی همه دلبستگیها، خستگیها و تنهاییها میآید تا التیام بر
دردهای نهفته و آشکار غمزدگان دریای تنهایی با شعر سیداشرف الدین در اشعاری که رنگ
و بویی از انتظار حضرت ولی عصر (عج) دارند نمایی از یک انسانی است که نوای استغاثه
و نالهاش به هفت آسمان میرسد و آقا و مولایش را با تمام وجود میخواند
یا صاحب
الولایه دل خلق آب شد
از قاف تا به قاف پر از انقلاب شد
عصمت به باد رفت و ولایت خراب شد
از شرق به غرب جگرها کباب شد
عجل علی
ظهورک یا صاحب الزمان (عج)
مـولا لـک
الفـداء لـک الغـوث الأمـان
از یاد رفت
رسم قوانین انبیاء
رفتند زیر خاک بزرگان و اولیاء
پامال گشت مصحف و آیات کبریا
منسوخ شد سخاوت و معدوم شد حیاء
مـولا لـک
الفـداء لـک الغـوث الأمـان
دیوان نسیم
شمال ص 172
و گاه در
بشارت ولادت امام زمان (عج) طربناک و پرطراوت طنین شوق سر میدهد و مشحون و سرسبز
به افق فردای سبز ظهور و سرافرازی میاندیشد.
جهان سیاه ز
ظلم و ستم نخواهد نماند
وجود حجت حق در عدم نخواهد ماند
به روی برف نشان قدم نخواهد ماند
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند
و چنین نیز هم نخواهد ماند
گلزار بهشت
ص 148
آید به
زمین حجت حق رحمت رحمان
پر نور شد از عارض وی ملک سلیمان
ارواح مجرد همه مشغول ز حیات
روح القدس از وجد طرب گشته غزلخوان
در نیمه شعبان
در نیمه شعبان
فوق فلکیات
در نیمه شعبان
گلزار بهشت
ص 265
یا در این
شعر
شب مولود و
جشن سرور دین
ظریفی این غزل را کرد تضمین
ملائک عرش را بستند آذین
به است آن یا ز نخ با سیب سیمین
لب است آن
با شکر یا جان شیرین
گلزار بهشت
ص 266
در نگاهی
دیگر سیداشرف الدین را مشغول راز و نیاز و گفتگویی با امام عاشقان مییابیم که با
مولایش درد دل میکند از کمبودها و کاستیها میگوید
شاها به
شیعیان نظری از ثواب کن
وقت عدالت آمده پا در رکاب کن
ما را ز فیض منظر خود کامیاب کن
سرچشمه را ز آب وضو پر گلاب کن
اسـلام را
کـمـک تو به نص کـتـاب کـن
یا صاحب
الزمان (عج) به ظهورت شتاب کن
پروانهوار
جمله به نور تو عاشقیم
لب تشنه بر شراب طهور تو عاشقیم
ای غائب از نظر به ظهور تو عاشقیم
در صحن پارلمان به حضور تو عاشقیم
بـا رای
میـل خـود وکـلا انتخـاب کـن
یا صاحب
الزمان(عج) به ظهورت شتاب کن
گلزار بهشت
ص 252
و گاهی
غمگنانه از مصیبتها و رنجهای پیش آمده که گویی مقدمه آخر الزمان وعده داده شده
است مینالند و غصه میخورده
مینبینی
کشور ایران غریب است و وحید
تا که یوم یظهر فی الملک آفتاب جدید
یا غیاث المستغیثین گردید از هر سو پدید
بهر سرحدات و سیل ریشه کن خون گریه کن
گلزار بهشت
ص 118
نمیدانم
که در عالم چه شور است
تو گویی رجعت اهل قبور است
ز هر جانب عیان شور نشور است
قیامت شد عیان یا نفخ صور است
همه اینها
علامات ظهور است
گلزار بهشت
ص 195
3. اشعاری که در آن به بخشی از پایههای اندیشه و تفکر
دینی میپردازد پایهها گاه جزء ضروریات شمرده میشوند و گاه در همان حس و حال
جزئیات باقی میماند.
قرآن که
خود سید آن را دلیل خویش میداند
بود قرآن
کتاب من دلیل من عباراتش
برایم حجت
و برهان بود مجموع آیاتش
گلزار بهشت
ص 57
در بسیاری
از شعرهای سیداشرف الدین که رنگ و بویی دینی و یا حتی طنز دارد حضوری چشمگیر و در
خور توجه دارد
در قیامت
از شما قـرآن شکایت میکنـد
حق مجازات
شمـا را در قیامت میکنـد
آخر این
قرآن همه وحی خدای اکبر است
آخـر این
آیات روشن معجز پیغمبر است
ایـن کلام
الله امانت از رسول اطهـر است
هیچ کافـر
با امانت ایـن خیانت میکنـد
در قیامت
از شما قرآن شکایت میکند
گلزار بهشت
ص 194
عمل کردن
به دستورات الهی که به نظر میآید سیداشرف الدین در شعرهایش از نبود این ویژگی در
بین مسئولان و دولتمردان قاجاری و مردم کوچه و بازار گلایهمند است و دین را بدون
آن بیثمر میداند
تا چند کسی
نعره که قانون خدا کو
آن کس که دهد گوش به عرض فقرا کو
مردم همگی مست و ملگند به بازار
انصاف و وفا و صفت و شرم و حیا کو
دیوان نسیم شمال ص 24
ادب که بنا
به فرمایش امام امیرالمؤمنین علی (ع) بهترین میراث و یادگار پدران برای فرزندان
اوست از دغدغههای اصلی ذهن جستجوگر و پویای سیداشرف الدین بوده است.
با ادب باش
که تکلیف جوانان ادب است
راحت روح زنان زینت مردان ادب است
فرق ما بین بنی آدم و حیوان ادب است
آیه آیه همه جا صحبت قرآن ادب است
مربوط به
عمل
در میان
مردمان معدوم شد صدق و صفا
جای لطف و
مرحمت رایج شده ظلم و جفا
از قلوب دوستان منسوخ شد مهر و وفا
تاج حق پامال شد ای تاجدار اصفیا
شد مسلمانی
غریب آیات قرآنی غریب
عصمت و عفت
در روزگاری که کم کم زمزمههای تجدد و نوگرایی به سبک و سیاق اروپائیان بیبنیاد
داشت در جامعه اسلامی ایران رخنه میکرد سیداشرف الدین چون دیدهبان زبردست و ماهر
از بلندای عزت و اقتدار این مسأله را شناسایی میکند و آن را در شعرش انعکاس میدهد
دختران را
یار جانی عفت است و عصمت است
مایه هر شادمانی عفت است و عصمت است
غنچه باغ جوانی عفت است و عصمت است
لاله باغ معانی عفت است و عصمت است
زینت این
زندگانی عفت است و عصمت است
گلزار بهشت
ص 256
توبه از
مفاهیم بنیادین و اصلی تفکرات و آموزههای دینی که در شعر سیداشرف الدین هم متجلی
است از جایگاه ویژهای برخوردار است
تا کی به
خوابی ای پیر گمراه
با چشم گریان رو کن به درگاه
برخیز از جا وقت سحرگاه
هر لحظه برگو با ناله و آه
التوبه
التوبه استغفر الله
گلزار بهشت
ص 201
علم و دانش
فریضهای است که در هیچ حال و به هیچ عنوان از گردن مسلمین چه زن و چه مرد ساقط
نمیشود و نمیافتد سیداشرف الدین مردم را به سمت علم تشویق میکند و بدبختی جامعه
را از بیعلمی و بیدانشی میداند
در جهان
واجب به ما علم است علم
آنچه پیغمبر به ما واجب نمود
کودکان را در زمان کودکی
گر گره در کار ما افکند چرخ
هر که بیعلم است انسانش نخوان
مرده از بیعلم جاهل بهتر است
احتیاج است آن که ما را خوار کرد
مرد و زن را رهنما علم است علم
آشکار و برملا علم است علم
باعث نشو و نما علم است علم
بهر ما مشکل گشا علم است علم
روح را نور و ضیاء علم است علم
زنده معجز نما علم است علم
رفع مایحتاج ما علم است علم
گلزار بهشت ص 90
4. در شعر سیداشرف الدین نمونههایی یافت میشود که
گویی انعکاس اندیشهها و واقعیتها و آرمانهای او و همکاران اوست.
دیشب بسرم
باز هوای دگر افتاد
چشمم به ضریح شه والا گهر افتاد
در خواب مرا سوی خراسان گذر افتاد
این شعر همان لحظه مرا در نظر افتاد
با آل علی (ع) هر که درافتاد ورافتاد
گلزار بهشت
ص 182
اشهد با
الله العلی العظیم
شاهد حالم ورقات نسیم
در خط اسلام منم مستقیم
هستم از آلایش تهمت بری
جعفریام
جعفریام جعفری
گلزار بهشت
ص 251
ای قافله
اسلام آن راهنما چون شد
بینور شده امکان آن مرد خدا چون شد
تاریک شده آفاق آن شمع هدا چون شد
کو آیت سبحانی کو عالم ربانی
افسوس که
از کف رفت آقای خراسانی
دیوان نسیم
شمال ص 179
بروجن – 28/1/86
مهدی
طهماسبی دزکی
منابع :
دیوان نسیم
شمال با مقدمه سعید نفیسی تهران سعدی 1364