غروب حادثه های غریب پاییزی
چهارشنبه, ۸ آذر ۱۳۹۶، ۰۸:۳۹ ق.ظ
غروب حادثه های غریب پاییزی
صدای زمزمه ام بود بلکه بر خیزی
نشان چهره تو تا همیشه بر دلهاست
زبسکه ساده و محجوبی و دلاآویزی
نمی شود فقط از لحظه های غمگین گفت
وصال عشق بود لحظه دل انگیزی
تو از دیار طلوعی به جان گل سوگند
که در دلم اثری از ترانه می ریزی
تو خفته ای به دل خاک و می رسد اینک
صدای زمزمه ام بود بلکه بر خیزی
- ۹۶/۰۹/۰۸