آیینه دلان
دوستان حس غریبی است در این آینه ها
شوق و احساس نجیبی است در این آینه ها
بشنوید این سخن آن صاحب منبر گفته
او زمن ، من ز حسینم که پیمبر گفته
جاری نام رسول است چو بر جان حسین (ع)
دین حق مانده به جا از پی قربان حسین (ع)
حضرت دوست ورا ذبح عظیمی خوانده
معنی عشق به آیات صمیمی خوانده
همه هستند ولی دین خدا هست حسین (ع)
صاحب بی سر مصباح هدا هست حسین (ع)
قطعه قطعه شده در دشت بلا قامت او
دین حق هست به پا از پی قد قامت او
نور با اوست در این ظلمت بی حد و حدود
بال در بال در آیینۀ رفتن بگشود
روزگاری که عیان گشته پریشانی دین
جان برآورد در این دشت به قربانی دین
بگذشت از سر و از همسر و فرزند وعیال
راه بگشود بر آیینه دلان سمت کمال
ردی از خون گلو مانده چو بر روی زمین
مثنوی مثنوی عزت و مانایی دین
داد تعلیم شهادت به دلیران بهار
نام او زمزمه ی غیرت یاران بهار
می نویسم همه جا نام حسین (ع) است و رسول
مایۀ عشق هم از جام حسین (ع) است و رسول
هرکه باماست به سرمستی شوق و کلمات
بفرستد به پیمبر و حسینش صلوات
- ۰۱/۱۰/۲۷