خود را تماشا من
چهارشنبه, ۶ تیر ۱۴۰۳، ۱۱:۴۲ ق.ظ
در این آیینه دل می کنم خود را تماشا من
به عشقت پیر گشتم می کنم این بار حاشا من
از این شب های غمگین غریبی سخت دلگیرم
خودم را می کنم آماده بر دیدار فردا من
دعای نیمه شبی گفتی روا باشد به لطف حق
همه شب دستهایم را برم آهسته بالا من
جنون در من تجلی کرد و مجنون زمان گشتم
که هستم مست و مدهوش جنون عشق حالا من
نباشم لحظه ای دور از خیالت مانده در اینجا
به یاد عشق می بازم به هر پنهان و پیدا من
بیا ای سرفراز مانده در غیبت که دلتنگم برای تو
عطش می نوشم از صهبای بودن مست وشیدا من
من از تکرار نامت بر لبم امید می گیرم
در این آیینه دل می کنم خود را تماشا من
- ۰۳/۰۴/۰۶