تقویم های بی برگ
شنبه, ۱۰ آذر ۱۴۰۳، ۰۷:۵۵ ق.ظ
غمی آرام می جوشید از چشمان غمگینم
که نم نم آتشی می ریخت بر ایمان غمگینم
چنان آتش به ایمانم هجوم آورده این لحظه
که سوز شعله اش سوزانده اینک جان غمگینم
دلم تقویم ها را تا ابد بی برگ می خواهد
که دور از دسترس شد موعد پیمان غمگینم
تو حاضر بودی اما من به غیبت فکر می کردم
گناه من همین بوده در این دوران غمگینم
چه شادی بخش خواهد بود ندای آسمانی ات
و من همراه خواهم بود ای گل بان غمگینم
بیا دیگر توانم مرد در زیر هبوط غم
من از اهل غریبی ها من آن انسان غمگینم
از آن روزی که عشق تو شده مهمان شعر من
غمی آرام می جوشید در چشمان غمگینم
۱۳۸۳/۵/۱۷
- ۰۳/۰۹/۱۰