رها کسی شبیه خودم

فضایی برای فرهنگ وهنر ایران اسلامی

رها کسی شبیه خودم

فضایی برای فرهنگ وهنر ایران اسلامی

سلام خوش آمدید

لذت پرواز را

اهل خاک نمی دانند

گوشه نشینان بی بال وپر

رهایی را فقط می نویسند

هرچه هست در سوختن است

در کربلا ی خونین در ظهرعطش

در کربلای جبهه ها در مصاف تیر و ترکش

یا در کربلای مکرر آتش ها

با روضه خونین سوختن

پرواز در گورستانهای عادات سخیف

لذتی دوچندان دارد

باید پرید

از میان وعده ها و پستها و اسم ها

باید رفت

خدا منتظر است

  • مهدی طهماسبی دزکی

 عزراییل رفیق همیشگی آدمهاست

هرروز چند بار از دور اورا زیارت می کنیم

برخلاف اسمش ترس آور نیست

هرچه هست زاییده ذهن ماست ترسناکی یا زیبارویی

چند روز پیش

به زیارتش رفتم

کم مانده بود همراهش شوم

اما هر طور بود خدا رحم کرد

خدا بداد ما و همه مسئولین برسد

سکرات موت آیا عبرت آور هست

کفن هیچ کس جیب اضافی ندارد

اصلا هیچ کفنی جیب ندارد

زیاد نباید حرص خورد و دل بست و تکبر داشت

بادکنک غروز با جوال دوز رفتن می ترکد

بدبختها باید تنهایی جواب بدهیم

وای بر ما و شما

  • مهدی طهماسبی دزکی

بازهم آدینه ای در پیش و ما چشم انتظار

حس و حال خسته ای داریم در این روزگار

هر طرف بوی نفاق و هرطرف رنگ ریا

وای از این لحظه ها و حس و حال و کار وبار

می رسد مردی که همرنگ نگاه کربلاست

مردی از جنس امید و مطلع نامش بهار

در کویر هستی امروز گیتی نام او

روح بخش و جان فزا از نام گل شد یادگار

آن اهورایی ترین خورشید در تقویم شهر

روح می بخشد دلش بر سایه های ماندگار

این غزل بوی قدیمی های ما را یافته

بازهم آدینه ای در پیش و ما چشم انتظار

  • مهدی طهماسبی دزکی

ماه من سر می کشد

 از جانب مغرب

 که من

دست برپیشانی ام

چشم انتظارش

 مانده ام

  • مهدی طهماسبی دزکی

در اقیانوس احساس تو جاری می شوم اینک

رها از بی کسی چشم انتظاری می شوم اینک

شبیه آخرین فانوس مانده در دل بادم

به  اشکم غرقه در این سوگواری می شوم اینک

تو ای تا بی نهایت رفته با خون گلوی خود

ببین با تو چگونه رهسپاری می شوم اینک

تو ای سالار مردان به خون خفته امیر من

به شوقت اهل اشک و آه و زاری می شوم اینک

به خون روی زمین هیهات من الذله ات گل کرد

قسم برخون تو با تو بهاری می شوم اینک

تو ای مولای من نعم الامیرم آشنای من

در اقیانوس احساس تو جاری می شوم اینک

1395/11/6

  • مهدی طهماسبی دزکی

آنها که بهار را تماشا کردند

خورشید وجود را چه حاشا کردند

آن کوردلان و بی صفایان زمین

در کوفه غم بهانه پیدا کردند


  • مهدی طهماسبی دزکی

ای دست دعا به دامن شب برخیز

بانام بهار بر دل و لب برخیز

ای مانده به پرده غریبی خورشید

این بار به نام وعشق زینب برخیز

95/11/4

  • مهدی طهماسبی دزکی

روزهای بی کسی طی می شود

آخر این دلواپسی طی می شود

می رسی از سمت سرخ انتظار

می شوم من در رکابت بی قرار

سبز وسرخ و ارغوانی می شوم

باتو لبریز از جوانی می شوم

مانده ام این روزها دلگیر درد

بنگرم این غصه ها با من چه کرد

ای اهورایی بیا خورسید من

شوق زهرایی بیا خورشید من

باز لبریز هیاهو می شوم

مست از صهبای یاهو می شوم

روزهای بی کسی طی می شود

آخر این دلواپسی طی می شود
95/11/4


  • مهدی طهماسبی دزکی

لذتی دارد هوای باتو بودنهای من

ای فدایت لحظه ها و حرفها و نقل ها

آنچنان دلبسته نام قشنگت گشته ام

مات گشته در هوای کار من این عقل ها

  • مهدی طهماسبی دزکی
مطلب قبلی که گذاشتم دقیقا ترجمان کار این روزهای من است خیلی سریع همه چیز را سیاسی کردند و بنیان تازه استوار شده را به ویرانه ای مبدل کردند و عذر من را از واحد مطبوعات خواستند همین
  • مهدی طهماسبی دزکی

 

طهرانچی درباره ارتباط برکناری‌اش با تحصیل حسین فریدون:چیزی نمی‌دانم؛ شما خبرنگاران باهوش خودتان متوجه می‌شوید!/

 

رئیس سابق دانشگاه شهید بهشتی در پاسخ به سؤالی درباره ارتباط برکناری‌اش با تحصیل حسین فریدون در این دانشگاه گفت: من چیزی نمی‌دانم، العاقل یکفیه الاشاره، در بیان علما نکاتی است که شما خبرنگاران باهوش آن را متوجه می‌شوید.

به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری فارس، تودیع و معارفه رئیس دانشگاه شهید بهشتی صبح امروز در تالار ابوریحان این دانشگاه برگزار شد.

نماینده شورای دانشگاه در سخنرانی خود از محمدمهدی طهرانچی تقدیر کرد که طهرانچی در نوبت سخنرانی خودش گفت: به آقای خاتمی نماینده شورای دانشگاه گفتم حداقل به نفس ما رحم می‌کردی، آنچه که در مورد من گفتی را در خود ندیدم البته خوشحالم از اینکه خداوند توفیقاتی را به ما عطا کرد و قطعا اگر توفیقی هم وجود دارد به دلیل محبت‌های اوست.

طهرانچی در سخنرانی خود در رابطه با برکناری‌اش گفت: برکناری‌ام در تماس یک دقیقه‌ای از سوی وزیر علوم به من اعلام شد.

در پایان مراسم، خبرنگاران از طهرانچی درباره علت برکناری‌اش و اینکه آیا این مسئله به حسین فریدون برادر رئیس جمهور مرتبط است یا خیر سوال کردند که وی گفت: من چیزی نمی‌دانم، مسئولیت بنده بهمن‌ماه تمام می‌شود.

وی افزود: العاقل بالاشاره، در بیان علما نکاتی است که شما خبرنگاران باهوش آن را متوجه می‌شوید.

 

  • مهدی طهماسبی دزکی

تا اوج آسمان رفت مردی که بال او سوخت
هم اشکهای او ریخت هم حس وحال او سوخت
مردی شکسته بالی مانده به کار آتش
آرام جان سپرده در گیر ودار آتش
یکسو به فکر رفتن یکسو به فکر دختر
ای کاش زنده باشد اینست ذکر دختر
مردان آتشین رنگ از آسمان گذشتند
ازاسم ورسم وعنوان تا بیکران گذشتند
این قهرمان دلیران این یادگارشیران
ازکوه آتش وغم آتش نشان گذشتند
مانندعصرجمعه دلتنگ وغصه دار است
این لحظه ها که ازآن این عاشقان گذشتند
ازهرطرف که دیدم چشمی به سمت تهران
ازتل آتش وخون تا کهکشان گذشتند
چشمان مادری را پرآب دیدم اینجا
با اشک خسته خود بس بی نشان گذشتند
جغرافیای مردی تاریخ سربلندی است
مردان آتشین رنگ ازآسمان گذشتند

 
مهدی طهماسبی دزکی
1/11/95

  • مهدی طهماسبی دزکی

 نمی توان به تو دل بست و بی تو هم سر کرد

امید عشق بیا و به خانه ات برگرد

رفیق وهمنفسان نگاه غمگینیم

من و غریبی و تنهایی و غروبی سرد

من از زمین و زمان بی تو خسته ام خورشید

بیابیا به تماشایی مردنم ای مرد

زمانه چونکه به دنبال عاشقی می گشت

گمان کنم که دلم را به شاهدی آورد

زطول وعرض دهانم فراتر است اما

دلم هوای توکرده در این حوالی درد

به دانه دانه گلهای بی کفن سوگند

امید عشق بیا و به خانه ات برگرد

95/10/19

 

 

  • مهدی طهماسبی دزکی

لذت با توبودن هارا

نسیم می داند و نسیم

مافقط زمزمه گر این ترنمیم

که چه خوش  است صوت قرآن زتو دلربا شنیدن

95/10/19

 

  • مهدی طهماسبی دزکی

بعد از روزهای بارانی

زندگی زیباتر است

نگاه تان شادمان و آسمان وجودتان پر باران رحمت


  • مهدی طهماسبی دزکی


خبر پتک سنگین در آیینه بود

خبر کوتاه تر از آن بود که فکرش را بکنی

استاد سلیم موذن زاده اردبیلی در سن 80سالگی درگذشت  

نمی دانم چرا یک لحظه کم آوردم همیشه برای این گونه خبرها هم آیه استرجاع را می خوانم اما این بار دلم لرزید و اشک در چشمانم حلقه زد من از کودکی سلیم را دوست داشتم اصلا حاج سلیم موذن زاده نه یک مداح آذری ،فارسی بود بلکه یک مداح فراملی ومتعلق به عالم تشیع بود گنجینه ای از گذشته های بی تکرار عالم شیعه و عاشقی

عاشقی که در هر روضه و نوحه اش آتشی نهفته داشت که جانهای مشتاقان حسین (ع) را می سوزاند مهم نبود که شنونده فارس زبان است و آذری نمی داند اما دلتنگی های عاشقانه حاج سلیم علاوه بر آذری بودن اهل دل بودن را هم با خود داشت پس این دلتنگی ها تا سویدای دل مخاطب رخنه می کرد و اورا به کوی ارباب بی کفن می برد

سلیم هم رفت یکی دوروز بعد از اربعین وماندن در چهل روز  عاشقانه گریستن بر مصائب حضرت سیدالشهدا خوشابه حالش که عاش او سعید بود ومماتش هم سعید و اگر غیر از این بود باید شک می کردیم  موذن‌زاده با معرفی خود به عنوان نوکر پیر آستان اهل بیت(ع )می‌گفت: حنجره من یک موهبت الهی و وقف سیدالشهدا(ع) است و استفاده از آن در زمینه‌های غیر از این صحیح نیست.

او عاشورایی شد و ماند البته که سلیم ها جان ودل عاشقان نامش نمی رود زیرا ثبت است بر جریده عالم نشانشان  خدایش بیامرزد و میهمان سفره باکرامت ارباب بی کفن مان حسین (ع) بنماید

مهدی طهماسبی دزکی

2/9/1395

 

 

 

  • مهدی طهماسبی دزکی

شهر بروجن از دیرباز به عنوان یک شهر باسابقه در خشان فرهنگی وادبی در میان همگان نامبردار وشناخته شده است و صفحات پر تلولو  و در خشنده حضور عالمان دینی وفرهیختگان اهل دل و سخنوران نام آور و شاعران شیرین سخن و دانشمندان نام آشنا در صحیفه زندگی و حیات طیبه فرهنگی این شهر مهر تاییدی است .که وزانت وسنگینی رویکرد فرهنگی را در برنامه های مختلف شهری بیش از پیش می طلبد

هرچند اشاره ای گذرا به این سابقه طولانی وپیشینه مشعشع شایان توجه شد اما هنوز این شهر هنوز باقدمت فرهنگی چند صد ساله که در وجود تاریخی آن تردیدی نیست ، نتوانسته از نمادی فراگیر همچون بسیاری از شهرهای کشور اسلامی چون تبریز که مقبره الشعرایی دارد یا شیراز که حافظیه وسعدیه اش زبانزد خاص وعام در اقصا نقاط گیتی است .

و یا آرامگاه حکیم اوالقاسم فردوسی در طوس که چون نقطه فروزان از درخشندگی خیره کننده ای برخورداراست .

واکنون پیشنهاد اولیه ایجاد یک مرکز دوگانه فرهنگی ومذهبی در شهر بروجن توسط نگارنده جهت استحضار وبررسی به حضورتان تقدیم می گردد.

توانمندی و پتانسیل وجود قبور عالمانی زاهد همچو شیخ الاسلام منطقه مرحوم سید میرمعین حسینی بروجنی از نوادگان واحفاد پسری میرداماد فیلسوف بزرگ شرق و معلم ثالث که سال فوتش را سال 1061 ه. ق دانسته اند و حاج شیخ علی بروجنی مفسر ،مجتهد و نویسنده پر آوازه و پرکار سده سیزده وشاعر بلند آوازه ، جسور وبی پروای بروجنی که نامش بر تارک حماسه سرایان مذهبی ،آیینی و ظلم ستیزان این منطقه می درخشد زنده یاد مولانا میرزا محمدعلی فرخی صاحب منظومه سترگ هنرنامه 16 هزار بیتی و بحرالطویل هجویه دردآورانه فتحعلی شاه قاجار (زاده ئ1173ه.ق.متوفی 1255ه.ق)و غزلسرا صاحب سبک وشیرین سخن میرزا محمد امین دفتری بروجنی (زاده 1245ه..ق متوفی 1310ه.ق) و اندکی آنسوتر  قبر متبرک سید علی حسینی حائری متوفی 1312ه.ق و فرند خوش ذوق وهنرمند زبردستش خوشنویس چیره دست مرحوم سید حائری بروجنی که خط شکسته اش گاه پهلو به پهلو ی پیش قراول این خط یعنی مرحوم درویش طالقانی می زند .می تواند این مکان را به جایگاهی متناسب ودر خور شان عالمان زاهد وحق باور وشاعران شیرین گفتار نماید که هم نماد فرهنگی شهر بروجن و هم جایگاهی برای زنده نگاهداشتن یاد وخاطره نام آوران ومشاهیر کمتر شناخته شده و هم به گنجینه ای در خور توجه فرهنگی تبدیل گردد و این جایگاه به عنوان یک مرکز فرهنگی جذب گردشگر ان تبدیل شود واین مرکز می تواند به موزه تاریخ فرهنگ وهنر و ویترین آثار چاپ شده شهرستان باشد .

 

  • مهدی طهماسبی دزکی

 

چه کسی گفته که بازوی تو برخاک افتاد

سایه عرش شده بر سر افلاک افتاد

بیت در بیت پر از حسرت رفتن می شد

مثنوی شد که در آن وقت چکاچاک افتاد

آتشی بود که بر جان فرات افتاده

بر لب آب نگاه تو عطشناک افتاد

تاخبر آمده از سرخ عروجت مولا

ولوله در حرم عترت لولاک افتاد

به لب تشنه و چشمان رمق رفته گل

اشک از دیده غمدیده ونمناک افتاد

دست وبازوی علمدار رشید دریا

سایه عرش شده بر سر افلاک افتاد

 


  • مهدی طهماسبی دزکی

یک چند همه پز حسابی دادند

برجام به نور آفتابی دادند

گفتند گلابی برسد از این باغ

دیدیم که دست گل به آبی دادند

 

 

 

  • مهدی طهماسبی دزکی

جاده سرشار دل و دلداری است

هرطرف می نگری حق جاری است

دسته دسته همه گلها رفتند

قطره ها  جانب دریا رفتند

جاده ای مملو از احساس امید

یک طرف بوی گل وبوی شهید

چشمها ملتهب و بارانی

گام ها روبه سوی مهمانی

همه پا در ره رفتن دارند

چشمها خسته شده می بارند

رهروان عکس زخود می گیرند

ماندگان همقدم تصویرند

جاده بوی تولا دارد

عشق در سینه ما جا دارد

میزبان حضرت ارباب بود

پیشگام همه مهتاب بود

آن مه تشنه لب  زهرایی

آمده کرده عجب غوغایی

جاده جاده عشق است ببین

سینه سجاده عشق است ببین

رهروان عکس زخود می گیرند

ماندگان همقدم تصویرند

مهدی طهماسبی دزکی 9/9/1394

  • مهدی طهماسبی دزکی

این مثنوی را به پایمردی دوست عزیزم حاج علی الله اکبری در این چند روز گذشته سروده ام وتقدیم به شهدای گمنام مجتمع آموزشی امام خمینی )ره( -جامعه المصطفی قم می کنم

مثنوی در مثنوی فریاد ،من

راوی شعر شهید آباد من

باز امشب میل طوفان کرده ام

میل شبخوانی باران کرده ام

لحظه لحظه می رسد احساس من

ای وفاداران چه شد عباس من

خواهم اینک باز سرمستی کنم

در همین آغاز سرمستی کنم

چشمهایم بوی باران می دهد

بوی احساس شهیدان می دهد

اینک از احساس جاری سرخوشم

مثل یک صبح بهاری سرخوشم

سرخوشم با حس مردانی غریب

حس من احساس گردانی غریب

کیستند اینان شهیدان کی اند

این چنین مجنون وحیران کی اند

کیستند این باده نوشان بلا

یادگاران شهید کربلا

کیستند اینان که سرمست آمدند

بی سر وبی پا وبی دست آمدند

این شهیدانند گمنام آمدند

مرد میدانند گمنام آمدند

گر وجودت شعله ور چون آتش است

هیچ میدانی که گمنامی خوش است

اهل بیت نور را قم مرکز است

عشق را شوق تلاطم مرکز است

مرکزی دارد به نام پیر عشق

مورد لطف است وهم تقدیر عشق

مرکزی دارد خمینی نام او

باده نوشی می کند از جام او

هست دانشجو دراینجا بیش وکم

دارد از هفتاد کشور این رقم

در سطوح مختلف در بحث دین

هست اینجا با دلی شوق آفرین

حالیا اینجا به مهمانی شان

می رسند مردان سرخ بی نشان

چون ولی امر در دیدارتان

آفرین گفتا به کار وبارتان

چون شما پروانه های عاشقید

نان خور مهر امام صادقید

حالیا هنگام مهمانی رسید

اختتامی بر پریشانی رسید

میزبان پروانه های عاشقند

میهمان مردان صبح صادقند

جمله اینام فیض باران داشتند

سرگذشت سرخ یاران داشتند

نوجوانانی به قاسم ، اقتدا

حس وحال بیقراران داشتند

سروهای باغ سرخ انقلاب

شوق را همواره حیران داشتند

این رفیقان عزیزاهل درد

اشتیاق نوبهاران داشتند

این شهیدان سرخوشان حیدرند

راویان کربلایی دیگرند

راوی آن روزهای رفته اند

بازگوی غصه های مادرند

باز اینک میل طوفان کرده ام

میل شبخوانی باران کرده ام

روزها همرنگ دریا گشته اند

باده نوش نام زهرا گشته اند

این شهیدانی که گمنام آمدند

میهمان مرکز ما گشته اند

در حریم ساده درگاه نور

یک نفس مجنون مولا گشته اند

این دو تن مردان صبح انتظار

منتظر برنام مولا گشته اند

میهمانان غریب شهر نور

سرخوش از احساس بالا گشته اند

گرچه گمنامند اما پر امید

در حریم عشق پیدا گشته اند

جامعه اینجا پر از احساس ناب

روزهاهمرنگ دریا گشته اند

  • مهدی طهماسبی دزکی

سید علی اکبر ضیایی   نوحه سرایی گمنام

نویسنده : مهدی طهماسبی دزکی       کارشناس ارشد زبان وادبیات فارسی

 

پیشینیه ارادت عاشقانه مردمان دیار چهارمحال وبختیاری به خاندان عصمت وطهارت را باید در سده های آغازین حضور دین مبین اسلام در ایران جستجوکرد وشاعران استان چهارمحال وبختیاری نظیر قطره ،دهقان وعمان سامانی ،دفتری ،اختری وصفایی بروجنی ،مطبوع قهفرخی و امثالهم .... سوگسروده هایی جانسوز در مصیبت جانگداز شهیدان کربلا سروده اند .

یکی از ظرفیتهای فرهنگی را باید توانمندی های کمتر شناخته شده  ادبی وشاعری دانست و چه بسیار شاعران خوش ذوق و گاه چیره دستی که در طوفان حوادث روزگار آثار وسروده هایشان چون بناهای آباد زیر تازیانه به ویرانی ونابودی رسیده اما برخی دیگر ازاین سخن پردازان گمنام به واسطه دقت نظر عاشقان حسینی نامشان ماندگار می شود ومعدودی از آثارش از گزند حوادث مصون می ماند یکی از این شاعران سید علی اکبر ضیایی از اهالی روستای چالگاه از توابع شهرستان لردگان از شاعران با اخلاص ، خوش ذوق و ناشناخته ای که به مدد سوگسروده ها و نوحه های عارفانه ای که در رثای سید وسالار شهیدان سروده نامش در دفتر ماندگاران ثبت و ضبط شده است .

در هیچ کدام از تذکره ها و کتب شرح حال شاعران محلی وملی نامی از او نیست و تنها همت بلند دوست ادب پرورم شاعر گرامی سیدعلی عدنانی ساداتی در کتاب روضه السادات باعث شد که اشعار این مدیحه سرای آل ا... که شامل 6نوحه از سید علی اکبر ضیایی و یک نوحه از نواده اش سید ابوالقاسم منتشر شود .

در اینکه سید علی اکبر ضیایی در چه سالی به دنیا آمده اطلاع دقیقی در دست نیست اما بر اساس قراین موجود وی باید در دهه 1240ه.ش به دنیا آمده وتحصیلات ابتدایی و آموختنی های نخستین را در پیش مکتب داران محلی آموخته است و آن چنان که از شعرش برمی آید آگاه به علوم ادبی و مذهبی است و ظاهرا در حدود ده 1330 ه.ش چشم از جهان فرومی بندد و با عشق خاندان عصمت وطهارت رخ در تیره تراب می کشد

ضیایی در اشعارش سید ،سید علی اکبر تخلص می کرده و خویشتن را خادم درگاه سید وسالار شهیدان می دانست و به آن افتخار می کرده

نوحه خوان دست عزا برسینه هر صبح ومسا                    خادم این آستان سید علی اکبر زده

ضیایی در مرثیه هایش بیشتر روایتگری است که به عناصر شخصیتی شهدای کربلا و رزمندگان عاشورایی و همچنین شخصیت های برجسته پیام آور این نهضت خونین نگاه ویژه ای دارد وبسامد وپرکاربردی اسامی شهدای کربلا در نوحه هایش را باید از این منظر بررسی کرد

شعر ضیایی فخیم واستوار است وسعی کرده از اوزان بلند که به نوعی نشان دهنده روحیه ماتمزده ومغموم است در اشعارش استفاده نماید تا بهتر بتواند نگاه مد نظرش را به خوانندگان انتقال بدهد

به قربان توزینب عمّه جانی چه شد بابم نه پیداست

مگر رفته به جایی میهمانی چه شد بابم نه پیداست

وگاه این وزن بلند حماسی و شورانگیز می شود وخواننده را در فضایی حماسی رها می نماید تا هم پای دلدادگان حسینی و رزمندگان عاشوراییگردد

به میدان می رود شاه شهیدان نه لشکر نه سپاهی

به دنبالش روان چون ماه تابان زن معجر سیاهی

یکی از ویژگی های شعری سید علی اکبر ضیایی را باید در بهره گیری او از آرایه و صنایع ادبی دانست 

برخی از این صنایع عبارتند از

 1.لف و نشر

زلزله زین غلغله در عالم علوی فتاد                  عرش بی کرسی شد و لوح از قلم یکسر فتاد

2. مراعات النظیر

زمزم وخیف ومنا وساحت بیت الحرام                        با حجر بر سینه سنگ از داغ آن سرور زده

3. اقتباس

 با شما ای شامیان انصاف وحیا نیست                   اکرم الضیف مگر قول مصطفی نیست

4.یکی از توانایی های خاص ضیایی را باید در نوحه گل الرحمن که سرشار از مضامین قرآنی وتطابق سوره الرحمن با واقعه کربلا و شخصیتهای مثبت ومنفی حاضر در آن سرزمین برشمرد در این سوگسروده چندین صنعت ادبی نظیر صنعت اشاره ، تضمین ،حل ، اقتباس وجود دارد

وصف ترا قادر حی سبحان                              گفت بسی در صحف ودر فرقان

گاه در انجیل و گهی در قرآن                        ذکر تو پرکرده تمام جهان

                               ای گل خوش رائحه الرحمن

زینب محزون چوبه مقتل رسید                         آه جگر سوز زجان برکشید

گفت که ای کشته ظلم یزید                           اکبرتو اصغر تو شد شهید

                             الشمس و القمر یسجدان

از ستم وظلم یزید عنید                           جمله یاران تو گشته شهید

پیکر پاک تو به خون آرمید                    پشت فلک زین غم عظمی خمید

                             النجم والشجر یسجدان

این نوحه در در بندبندش هنر نمایی شاعرانگی ضیایی و روح روایتگری اش را باهم می توان مشاهده کرد یکی از ماندگارترین سوگسروده هاو نوحه های این استان است که مزین ومشحون از آیات سوره الرحمن است که ضیایی با تبحری مثال زدنی آن را سروده است 1395/7/18

 

  • مهدی طهماسبی دزکی

سلام کار جدیدی نداشتم امروز

دوباره حس سپیدی نداشتم امروز

منی که برگ خزان دیده زمان هستم

حضور وشوق امیدی نداشتم امروز

برای دلخوشی روزگار غمگینم

به غیر عکس شهیدی نداشتم امروز

برای گفتن وسرمستی وخطر کردن

دوباره شوق شدیدی نداشتم امروز

اگرچه این غزلم مثل عمر گل کوتاه

ببخش کار جدیدی نداشتم امروز

24/7/1390



  • مهدی طهماسبی دزکی

ایستاده ای


درحضور شب ،شب سیاه سرد

ایستاده ای شبیه صبح زود

مثل یک نگاه پرامید وشوق

ناگهان

تمام شب شکسته می شود

فجر می دمد وتو

معنی همیشه ای برای سبز بودنی

ناگهان زمین

به یمن فجر تو

زنده می شود

خاک باحضور سبز وسرخ تو

می شود بهشت عاشقانه های سرخ

1390/9/30
  • مهدی طهماسبی دزکی

توی ایام محرم امسال تلویزیون نوحه ای از حاج محمود کریمی پخش میکرد که مصرعی از آن به دلم خیلی چسبید واین مخمس را با تضمین آن مصرع که حاجی می خواند در هر مصیبت ومحنی فابکنی الحسین (ع)

سرودم امید که مقبول درگاه حضرت ارباب واقع شود .

 

دل می دهد گواهی غم های کربلا

جانم فدای غیرت سقای کربلا

مارا همیشه بوده تمنای کربلا

ای عاشقان غربت مولای کربلا

در هر مصیبت ومحنی فابکنی الحسین (ع)

دل مانده است با غم غمگین بی کسی

ای دل رفیق لحظه دیرین بی کسی

امشب بمان به گوشه بالین بی کسی

ای دل بخوان مصیبت خونین بی کسی

در هر مصیبت ومحنی فابکنی الحسین (ع)

ای دل بخوان به یاد تولای عاشقان

با حس وحال مانده دریای عاشقان

موجی بزن به سمت تمنای عاشقان

امشب عزای حضرت مولای عاشقان

در هر مصیبت ومحنی فابکنی الحسین (ع)

آمد به یاد من آیات درد وغم

گفتم به یاد آن همه اندوه وبیش وکم

باید که بنگرم به نگاهی چو محتشم

احساس غم نموده به چشمان مغتنم

در هر مصیبت ومحنی فابکنی الحسین (ع)

ای اوج سرفرازی وایمان ترا سلام

تفسیر آیه های کریمان ترا سلام

پشت وپناه عالم امکان ترا سلام

معنی عاشقانه قرآن ترا سلام

در هر مصیبت ومحنی فابکنی الحسین (ع)

  • مهدی طهماسبی دزکی

نگاهت وسعت دلداری ماست                    
    خروشت موجب بیداری ماست
در آن ظهر عطش معنا نمودی         
          نمازت رایت دینداری ماست
  • مهدی طهماسبی دزکی

من از اوج جنون تصویر دارم

هزاران نکته در تفسیر دارم

من از آیات خون سرشار گشتم

هوادار حریم یار گشتم

من و خورشید همراهیم عمریست

زدرد عشق آگاهیم عمریست

من وخورشید همپای جنونیم

اسیر قد وبالای جنونیم

دلاورمردهای کوچه درد

غم مجنون ببین با ما چها کرد

من از درد جنون لبریز بودم

من از آیات خون لبریز بودم

من وکارون به درد وغصه ماندیم

دوبیتی های غمگینانه خواندیم

دوبیتی های هجرت برلبم بود

سرود عشق ذکر هرشبم بود

دریغا بی محابا رفت آن مرد

شبی آهسته بی ما رفت آن مرد

برای عشق بازی های خونین

بدون دست وبی پا رفت آن مرد

رفیق لحظه های ساده من

چه زیبا روبه بالا رفت آن مرد

دلش از ظلمت شبها گرفته

به سمت صبح فردا رفت آن مرد

به آتش زد دل غمدیده ام را

دریغا بی محابا رفت آن مرد

91/3/8

 

  • مهدی طهماسبی دزکی

نگاهت عزت اهل امید است

دل من برنگاه تو مرید است

ببین احساس همراهی باتو

میان چشمهای من شدید است

تبسم های تو در وقت رفتن

غریب وساده وسرخ وسپید است

دراین غمگین سرا لب تشنه پرپر

کنار آب شش ماهه که دید است

حماسی مرد احساس غریبت

روایت خوان ایثار شهید است

امیر کشور دل غیرت ناب

نگاهت عزت اهل امید است

1391/2/18

  • مهدی طهماسبی دزکی


 دیروز مهمان داشتیم 

ازسمت شقایق 

از ملکوت سربلندی 

از رفتنهای تا آسمان 

همه آمده بودند

خاک بوی بودن می گرفت 

وما احساس رفتن 

دلمان را به دست نسیم 

تا کربلا بردیم 

91/7/26

  • مهدی طهماسبی دزکی

دلم لبریز خواهش بود اینجا

چه اهل صلح وسازش بود اینجا

ببین بین من ویاران رفته

تفاوتهای فاحش بود اینجا

۹۲/۶/۲۱

  • مهدی طهماسبی دزکی

تبسم های سرخش دیدنی بود

لبان خسته اش بوسیدنی بود

بپرس از حرمله ای بی مروت

گل شش ماهه آیا چیدنی بود

۱۳۹۲/۸/۱۱

  • مهدی طهماسبی دزکی

بنالم بنالم چوبلبل به زاری

(نگاهی به نوحه ها وسوگسروده های میرزا محمد هاشم اختری بروجنی )

نویسنده : مهدی طهماسبی دزکی    کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی

میرزای اختری نامش محمد هاشم بوده وبنا به نوشته ارباب تراجم وزندگی نامه نویسی متولد سال 1285ه.ق برابر با 1242ه.ش در بروجن است .شغلش صباغی ورنگرزی و شاعری توانا و غزلسرایی چیره دست بوده و در سال 1336ه.ق بنا بر قطعه ماده تاریخ سروده شده توسط مرحوم کربلایی حسینعلی صفایی
شد فرو به بحر لا اختری به یاد حق                      سر برون زد از الا گشت چونکه مستغرق
ترک جسم خاکی کرد شد به ملک جان ملحق               عالم تجرد را داد ازصفا رونق
این سخن صفایی را شد زخامه اش مشتق           گفت سال تاریخش اختری به یاد حق 1336.ق
دیده از جهان خاکی فروبست ورخ در تیره تراب کشید .
اختری را باید شاعر اعتراض وستیزه نامید . آنچه از میان گفته های ریز ودرشت درباره احوالات او به دست می آید . این است که وی سر ستیز با جریان حاکم زمان خویش ، باورها ونگاههای جاهلانه عامه داشته وبا افراد ذی نفوذ چه از نظر سیاسی وچه از دید اعتقادی وآیینی به ستیزه بر می خیزد.

چند سال قبل دیوان اشعارش منتشر شد ولی نوحه ها وسوگسروده های وی در آن نبود و علت نگارش این مقاله هم بررسی نگاه این شاعر توانا در نوحه ها ومراثی سروده شده توسط اوست .

وی عشق به خاندان عصمت وطهارت را سرمایه بی پایان خویش می داند

بود مدحتگر اولاد احمد ، اختری نامم                چوبلبل می کنم در مدح ایشان روز وشب دستان

یا

شکر خدا که نیست مرا طاعت دگر            غیر از درود ومنقبت مصطفی و آل

اختری هم شاعری غزلسراست و هم مرثیه ها و سوگسروده هایی جانگداز واثر گذار در مصیبت حضرت سیدالشهدا(ع) دارد . شاید بیشتر شهرت اختری را باید در همین نوحه های اثرگذارش جستجو کرد .اختری در میان ارباب بیاض و نوحه خوانان به میرزای اختری معروف ونامبردار است .و هنوز که هنوز است در ایام عزاداری حضرت سیدالشهدا(ع) ویاران با وفایش در دهه محرم ، نوحه ها وسوگسروده هایش را شور وحلاوتی عاشقانه نجوا می کنند ومی خوانند .وشاید مهمترین سوگسروده میرزای اختری را باید این نوحه سرشار از حماسه و اندوه دانست که با این بیت شروع می شود
بنالم بنالم چوبلبل به زاری                          بگریم بگریم چو ابر بهاری
آنچه که صاحب این قلم از تفحص در بیاضها و دفترچه های نوحه ی نوحه خوانان شهر بروجن دریافته است این است که میرزای اختری حدود 10نوحه وسوگسروده دارد . نوحه هایی که سرشار از عاطفه ، حماسه وشور هستند با دم گیره هایی سوزناک وجانسوز
آه از دل لیلا وای از دل لیلا                       آخر به خرابه شد منزل لیلا

میرزای اختری در مرثیه هایش بیشتر روایتگری است که به عناصر شخصیتی شهدای کربلا و رزمندگان عاشورایی و همچنین شخصیت های برجسته پیام آور این نهضت خونین نگاه ویژه ای دارد وبسامد وپرکاربردی اسامی شهدای کربلا در نوحه هایش را باید از این منظر بررسی کرد .
وی در نوحه هایش به نوعی آیینه عزاداری های مردم شهرزادگاهش است .
خروش ماتم از خلق بروجن                                 رروان تاگنبد میناست امشب
و عاشقانه به بیان آرای دینی واندیشه های مهرورزانه اش می پردازد
ای ساربان ای ساربان این طائر قدسی مکان               سیمرغ قاف است ای دغا شهپر از او چندین مبر

ای اختری دست ولا از دامن آل عبا                          تا دامن روز جزا این رشته تمکین مبر
وواقعا در نوحه هایش سوز وگدازی دارد که بر سر سفره حضرت سیدالشهدا(ع) آموخته وآنسان که خودش می گوید چون نی نوای اختری امشب           بر هردلی شور ونوا دارد
وآرزوی دفن شدن در وادی السلام عشق ومهرورزی وسربلندی نجف وکربلا را دارد
شاها نظری جانب این بزم عزا کن                برسینه زن وخادم وبرنوحه سرا کن
بر اختری ای شاه نگاهی زعطاکن                 خاک همه را درنجف وکرب وبلا کن

اشعار عاشورایی اختری را باید نتیجه و دستاورد روزهای پر رونق نشست های وانجمنهای ادبی بروجن دانست . روزهایی که نوحه سرایی با بیرقداری میرزا محمد امین دفتری ،میرزای اختری ،حسینعلی صفایی ،میرزامهدی شارق ،میرزااحمد بنا وکیوان وسیار و.... ماندگارترین حضور را در میان اهل ادب و اهل عزا رقم زده است و به حق باید این روزگار عصر درخشان سوگسرایی ومرثیه گویی در شهر بروجن برشمرد

میرزای اختری شاعری است توانا وغزلسرا وبه جز یکی دو مورد مابقی نوحه های باقیمانده از این ادیب گمنام در قالب غزل سروده شده و اوزان نوحه های او ساده وعامه پسند وضرباهنگی فراگیر و دلنشین دارد به گونه ای همه اقشار جامعه آن روز تا روزگار ما همه به نوعی بتوانند از آن بهرمند شوند .

هرچند گاه روحیه ادیبانه میرزای اختری در آفرینش سوگسروده ای مسمط گونه ،غرا و پرطمطراق با این مطلع دیده می شود

آوخ که زبیداد وستم کاری اعدا                     گردید حسین بن علی بی کس وتنها

نه بود ظهیریش در آن ورطه مهیا                    نه بود حبیبیش در آن معرکه پیدا

                            نه بود خلیلیش در آن عرصه میسر

به دلیل همین توانمندی شاعرانگی میرزای اختری است که می توان آرایه ها وصنایع ادبی مختلف را در همین نوحه های اندک به جامانده از او به وضوح نظاره کرد و برخی از این آرایه های ادبی عبارتند از

1.لف ونشر

شهزاده علی اکبرم ای سرو روانم                  آرام دل و نور بصر ، قوه جانم

2.جناس

در کوی تو مهجورم و از روی تو مغموم                   بی سلسله موی تو در مویه چنانم

3. مراعات النظیر 

علی اصغر ای نوگل نودمیده                             ایا عندلیب زگلشن رمیده

بنالم بنالم چوبلبل به زاری                         بگریم بگریم چو ابر بهاری

بی مهر تو ماهم همه روزه به محاق است              بی چهر تو برچهره بسی اشک فشانم

4.تضاد

مخالف را به سر اندیشه غم                       موافق را غم فرداست امشب

5.تلمیح

خروشان عیسی گردون نشین است                       در افغان آدم وحواست امشب

 

  • مهدی طهماسبی دزکی


انت مقتول و به شمشیر جفائی حسینم حسین  

   تو ذبیح الله این دشت بلایی حسینم حسین

صاحب باغ فدک - از سما تا به سمک            

    گوید هر لحظه ملک -         خسرو جن و ملک

از چه کوه و کمر و بحر و برو کعبه و سنگ و حجر و زمزم و میزاب و دگرصفحه و ماهی ، همه با ارض  و سماوات و نه افلاک و مه و مهر و دگر کوکب و سیّار و بروجات و صحابات و چه لوح و قلم و کرسی و تا عرش معظّم

همه با آه و فغانند _ همه گریه کنانند             همه جامه درانند _ همه سینه زنانند

آخ ندانم چه کنم آه حسینم حسین

انت مقتول و به شمشیر جفائی حسینم حسین      

   تو ذبیح الله این دشت بلایی حسینم حسین

بهر تو ای شه دین _ صدر تو روی زمین

حضرت روح الامین _ گوید هر لحظه چنین

از چه خلقان جهان آدم و سلمان و دگر موسی عمران و دگر عیسی گریان و حقیقان و اسیران و شریفان و دگر ختم رسولان و فقیران و دگر وحش بیابان و دگرطیر بیابان و دگروریزش باران و ذبیح الله قربان و دگر یوسف کنعان و دگر حوری قلمان

همه با آه و فغانند _ همه گریه کنانند         همه جامه درانند _ همه سینه زنانند

آخ ندانم چه کنم آه حسینم حسین

انت مقتول و به شمشیر جفائی حسینم حسین     

  تو ذبیح الله این دشت بلایی حسینم حسین

نوگل عبد مناف _ ذوالفقارش به مناف              

   شیر جنگی به مصاف _ ماتمش قاف به قاف

از چه باغ و چمن و نسترن و بلبل شیرین سخن و طوطی حوض لبن و جغد برون از وطن شمع گل انجمن و یوسف گل پیرهن و گردش چرخ کهن و نامه مشک ختن و قمری و زاغ و زغن و جمله مرغان چمن

همه با آه و فغانند _ همه گریه کنانند                  همه جامه درانند _ همه سینه زنانند

آخ ندانم چه کنم آه حسینم حسین

 

انت مقتول و به شمشیر جفائی حسینم حسین     

    تو ذبیح الله این دشت بلایی حسینم حسین

 

ای شهنشاه غریب _ درد ها ره تو طبیب    

کن بهشتم تو نصیب _ این بود ورد حبیب

لنعت حق به یزید پن معاویة بی دین و دگر برعمر سعد و به شمر آن سگ بی دین و عبیدالله مکّار و سنان ابن انس خولی و هم حرمله و شبت ربیعی و حکیم بن طفیل آن سگ ملعون و دگر جمله ی زنها که بود حفظه و قطامه دگر کوفی و شامی همه را لعن نماییم

ندانم چه کتم آه حسینم حسین

انت مقتول و به شمشیر جفائی حسینم حسین    

     تو ذبیح الله این دشت بلایی حسینم حسین

 

 

 

  • مهدی طهماسبی دزکی

عجب گلی روزگار زدست لیلا گرفت
که تا قیامت گلاب زچشم لیلا گرفت
ادامه ی نوحه:
گل اش مشبّک شده از دم تیغ وسَنان
گل اش به خون غوطه ور،شدست چون ارغوان
گل اش به دشت بلا شدست در خون تپان
قرار وصبر و شکیب زجمله دلها گرفت
گل اش زتاب عطش یقین که پژمرده بود
آب ندادش فلک یقین که افسرده بود
مادر افسرده اش ز داغش آزرده بود
دشت بلا دربغل آن قد رعنا گرفت
گفت نبیّ وعلی غنچه  لب باز کن
از دل پرحسرتت زمزمه آغاز کن
درد جوان مرگیت بر پدر آغاز کن
شور وفغان حرم تا به ثریا گرفت
ای گل خوش رایحه ،مایه درمان من
ماتم هجران تو سوخت دل وجان من
تا به فلک می رود ناله وافغان من
مادر زارت مکان به کوه و صحرا گرفت

سید آقاعلی حسینی (قانع) بروجن

  • مهدی طهماسبی دزکی

باید بروم خطر مرا می خواند

یک مادر پشت در مر امی خواند

می سوزم و تاابد زعشقش مستم

یک حالت شعله ور مرا می خواند

24/6/1395

  • مهدی طهماسبی دزکی

 
یادش بخیر روزگاری جنگ بود و ما در عین سختی های آن روزگار در روزهای آخر تابستان با خوشحالی زیاد آماده رفتن به کلاس اول در آغاز ماه مهر ماه دوستی و مدرسه بودیم یک روز عصر وقتی با مادرم برای خرید لوازم التحریر رفتیم فروشنده که خودش هم معلم بود با افتخار فراموش نشدنی دفترهای ایرانی بازرگانی را به مشتریانش عرضه می کرد و آن صحنه هیچ وقت از یادم نمی رود
امسال وقتی برای خرید نوشت افزار فرزندم رفتیم آن فروشنده که گرد پیری برسرش نشسته بود همچنان استوار ایستاده بود ولی فرزندانش که کمک کار وهمراهش بودند در ارائه محصولات ایرانی مردد بودند ولی خودش با همان حرارت تبلیغ اجناس ایرانی را می کرد چه نکته ظریفی را در رفتار پدر وفرزندانش می شد پیدا کرد سه چهار دهه به علت بد کار کردن و تبلیغات منفی و خود کم بینی باعث شده که ما به سمت و سوی تردید و دودلی برویم ولی باید به هر نحوی به خودمان بقبولانیم که باید جنس ایرانی و کالای وطنی را بخریم باید فریاد بزنیم ایرانی کالای ایرانی را بخر و تولید کننده ها هم باید به همت و حمایت هموطنانشان احترام بگذارند و بهترین و مرغوبترین کالاها را با قیمتی مناسب عرضه کنند پول و مال ما باید چرخ صنعت ایران اسلامی را بچرخاند نه به جیب بیگانگان که در هرشرایطی بیگانه اند و دلشان به حال ما و کشور ما و نظام مقدس ما نمی سوزد واریز شود ما باید خودمان باشیم مرد و مردانه
  • مهدی طهماسبی دزکی


 نویسنده : مهدی طهماسبی دزکی
بسم الله الرحمن الرحیم

در این نوشتار برآنیم تا به بررسی زندگی واشعار وآثار مرحوم اختری بروجنی بپردازیم . پیش از ورود به اصل سخن باید به نکته ای اشاره کنیم که می تواند گره گشای بسیاری از مسائل پیش رو باشد وآن هم کم بودن منابع مکتوب ونوشتاری درباره همه شعرای بروجن بویژه روانشاد اختری بروجنی است . که همین کم بودن منابع وماخذ مکتوب منجر به این شده که زندگی ، شخصیت و زوایای مختلف نگاه واندیشه این ادیب و شاعر نکته پرداز همچون بسیاری دیگر از اسلاف و پیشینیانش در جای جای دیار نور و ملکوت وآیینه ایران اسلامی آمیخته به افسانه پردازیها و شاخ وبرگهای زائده ای شده باشد .

اما آنچه می شود بدون شک وشبهه درباره آن سخن گفت . این است که میرزای اختری نامش محمد هاشم بوده وبنا به نوشته ارباب تراجم وزندگی نامه نویسی متولد سال 1285ه.ق برابر با 1242ه.ش در بروجن است .شغلش صباغی ورنگرزی بوده و غزل خوب می سروده و در سال 1336ه.ق بنا بر قطعه ماده تاریخ سروده شده توسط مرحوم کربلایی حسینعلی صفایی

شد فرو به بحر لا اختری به یاد حق

سر برون زد از الا گشت چونکه مستغرق

ترک جسم خاکی کرد شد به ملک جان ملحق

عالم تجرد را داد ازصفا رونق

این سخن صفایی را شد زخامه اش مشتق

گفت سال تاریخش اختری به یاد حق 1336ه.ق(1)

دیده از جهان خاکی فروبست ورخ در تیره تراب کشید .

اختری را باید شاعر اعتراض وستیزه نامید . آنچه از میان گفته های ریز ودرشت درباره احوالات او به دست می آید . این است که وی سر ستیز با جریان حاکم زمان خویش ، باورها ونگاههای جاهلانه عامه داشته وبا افراد ذی نفوذ چه از نظر سیاسی وچه از دید اعتقادی وآیینی به ستیزه بر می خیزد .کلامش چونان صاعقه ای برخرمن وجود این دنیا زدگان کج اندیش وسست باور وخود محور فرود می آمده و این خرمن پوشالی من گرایی و انانیت را می سوزانده . به همین خاطر همگان بویژه صاحبان نفوذ در میان عامه مردم به تخریب پایگاه اجتماعی اختری می پرداخته اند وبه قول خودش

شیخ شکست اختری جام شراب ناب ما

هست شکست جام می در دو جهان شکست تو

و شاید گرایش های درویش مسلکانه وتصوف گرای وی در این رهگذر یکی از عوامل تشدید این اصطکاک و رویارویی به شمار بیاید و شاید هم عدم شناخت موقعیت و بازگو کردن بخشی از باورها و اندیشه های متضاد با باور عوام بخشی دیگر از این عوامل باشد .

بودیم به خانقاه میرزا هادی

با اختری آن شاعر شیرین مشرب

چنانکه خود گوید

خود اختری این لحظه برگو غزلی دلکش

در بزم گه رندان کمتر زریا دم زن

اختری شاعری غزلسراست و دربین عوام به زبردستی ومهارت شعری زبانزد است . اما آثارش کمتر دیده شده و کمتر مخاطب با آن ارتباط داشته است . اجمالا می توان گفت که اختری غزل را به سبک شاعران بازگشت با نگاهی به ریزه کاریها و ظرافت شعر سبک هندی می سروده است .غزلش لطافتی خاص دارد واورا باید در شمار 6 شاعر برتر قرون گذشته ادبیات وشعر بروجن در کنار فرخی ،دفتری،آتش ،صفایی وشارق برشمرد .مجموع اشعارش را چیزی حدود 2500بیت می توان تخمین زد . که در قالب دیوانی خطی از وی به یادگار مانده است . اشاره به نکته خالی از لطف نیست که وی علاوه بر رنگرزی آنچنان که از گفته های عوام برمی آید به نسخه نگاری و استنساخ کتب ارزشمندی چون قرآن و... امرار معاش می کرده و ظاهرا قرآنی را با ناخن نگاشته که در نوع خود مهم وبا ارزش بوده است .

اختری هم شاعری غزلسراست و هم مرثیه ها و سوگسروده هایی جانگداز واثر گذار در مصیبت حضرت سیدالشهدا(ع) دارد . شاید بیشتر شهرت اختری را باید در همین نوحه های اثرگذارش جستجو کرد .اختری در میان ارباب بیاض و نوحه خوانان به میرزای اختری معروف ونامبردار است .و هنوز که هنوز است در ایام عزاداری حضرت سیدالشهدا(ع) ویاران با وفایش در دهه محرم ، نوحه ها وسوگسروده هایش را شور وحلاوتی عاشقانه نجوا می کنند ومی خوانند .وشاید مهمترین سوگسروده میرزای اختری را باید این نوحه سرشار از حماسه و اندوه دانست که با این بیت شروع می شود

بنالم بنالم چوبلبل به زاری

بگریم بگریم چو ابر بهاری

آنچه که صاحب این قلم از تفحص در بیاضها و دفترچه های نوحه ی نوحه خوانان شهر بروجن دریافته است این است که میرزای اختری حدود 10نوحه وسوگسروده دارد . نوحه هایی که سرشار از عاطفه ، حماسه وشور هستند با دم گیره هایی سوزناک وجانسوز

آه از دل لیلا وای از دل لیلا

آخر به خرابه شد منزل لیلا

وی در نوحه هایش به نوعی آیینه عزاداری های مردم شهرش است .

خروش ماتم از خلق بروجن

رروان تاگنبد میناست امشب

و عاشقانه به بیان آرای دینی واندیشه های مهرورزانه اش می پردازد

ای ساربان ای ساربان این طائر قدسی مکان

سیمرغ قاف است ای دغا شهپر از او چندین مبر

ای اختری دست ولا از دامن آل عبا

تا دامن روز جزا این رشته تمکین مبر

وواقعا در نوحه هایش سوز وگدازی دارد که بر سر سفره حضرت سیدالشهدا(ع) آموخته وآنسان که خودش می گوید

چون نی نوای اختری امشب

بر هردلی شور ونوا دارد

وآرزوی دفن شدن در وادی السلام عشق ومهرورزی وسربلندی نجف وکربلا را دارد

شاها نظری جانب این بزم عزا کن

برسینه زن وخادم وبرنوحه سرا کن

بر اختری ای شاه نگاهی زعطاکن

خاک همه را درنجف وکرب وبلا کن

خواجه شیراز حافظ در همیشه تاریخ نماد حنجره سرخ اعتراض به ریاکاری ،زهد نمایی و ظاهرگرایی و قشری بینی است . هرچند در شعر میرزای اختری کمتر رندانگی حافظ نمود وبروز دارد اما او اعتراض را از حافظ به ارث برده است .

اختری با زبان شعرش برعلیه خفقان قاجاری وسطحی نگری برخی از صاحب نفوذان روزگار خویش می جنگد هرچند باور مبارزه را باید تفکر غالب شاعران فهمیده زبان فارسی در همیشه تاریخ دانست .این مبارزه گاه با مقتضیات زمان و مکان است . گاه با باورهای اجتماعی غلط واندیشه های استعماری و استثماری افراد ذی نفوذ وگاه با تفکر خشک وبی بنیاد پیرامون شاعر در محیط اجتماعی است .

اختری هم حنجره سرخ اعتراض برعلیه استثمارگران محلی است . جماعتی که از دیروزهای خسته تا فرداهای نیامده امتداد دارند . همانهایی که خود محورو مستکبرند ودر برهه ای از زمان باعث جلای وطن این عاشق پیشه دردآشنا گردیده اند و همین سبب شده که او در پایان عمر از بروجن رحل اقامت در شهرکرد بیافکند .

شعر اختری با عشق پیوندی خاص دارد و در شعر وغزل اوکه گاه سرشار ازحسی شیرازی می گردد می توان جلوه متجلی وبارور عشق را به تماشا نشست

هرکس که به عاشقی قدم زد

باخلق جهان چه کار دارد

ویا

بیستون را شور شیرین کند اما کوهکن

در جهان افسانه شد تا زد قدم در کا رعشق

افق نگاه اختری معطوف به مهرورزی وعشق بازی است

در دفتر ما جز سخن عشق مجویید

در سینه غم دوست نگاریم ودگر هیچ

او سختی ها را به جان می خرد ورفتن به راه عشق را صراط مستقیم رستگاری می داند

اختری در راه عشق آن نگار

در صراط مستقیم آمد پدید

وبه قول خواجه حافظ اختری از خیل آنان است که نجوای شب وروزشان این است که

وفا کنیم وملامت کشیم وخوش باشیم

که در طریقت ما کافری است رنجیدن

او راضی به رضایی عاشقانه است

شکوه ها باشد مرا اما چه سود

غیر تسلیم ورضا دیگر سخن

او با ریاکاری وحرکات ظاهرگرایانه عاقل نمایان قشری نگر در ستیز است

آخر از نار حمیت عاقلان را سوختی

دم فروکش اختری تاکی زنی گفتار عشق

حسن ختام این نوشتار نقل غزلی از میرزای اختری است از باب تیمن وتبرک

جامه ناز به تن یار کهن تازه کند

ناز خوب است ولی گرکه به اندازه کند

در شگفتم که پی نغمه آن حلق لطیف

دو جهان را به یکی پرده پر آوازه کند

در فلک مهر جهانتاب بماند به کسوف

ماه من سر به فلک چون پی خمیازه کند

گر اشارت کند از ابرو گاهی باچشم

هر زمان زخم دل از غمزه نو تازه کند

دفتر هستی ام اوراق کند از نگهی

آنگه از سوزن مژگانش به شیرازه کند

غنچه در پرده بماند زخجالت آن گاه

کان پری چهره زدو گلگونه خود غازه کند

کارواتن را ببرد جمله متاع اختریا

ترک غارتگر من رو چو به جمازه کند


  • مهدی طهماسبی دزکی

 

 

دستها

مملواز احساس تپیدن شده

چشم ها

غرق هیاهوی رسیدن شده

ناگهان

درشبی

صبح به دلدار رسیدن رسید

با نفس سرخوشی

حس به امید تپیدن ، تپید

باهمه خستگی

مردها

 از قفس خاک رها می شدند

بعد از آن

همنفس خیل عظیم شهدا می شدند

مردها

2/7/95

  • مهدی طهماسبی دزکی

آن چهره مه نمای چه بوسیدن داشت

در کوچه صفای روی گل دیدن داشت

با آمدن حسین در شهر رسول

دریای امید و عشق جوشیدن داشت


  • ۰ نظر
  • ۲۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۳۵
  • مهدی طهماسبی دزکی

وقتی علی به عالم هستی امام شد

برما عذاب قبر وقیامت حرام شد

خورشید آسمان به گدایی او رسید

وقتی که ماه هستی عالم تمام شد

دلتنگ لحظه های غریبانه گلیم

وقتی به نام نامی گل اختتام شد

دل می برد زعالم وآدم امام ما

جانها فدای بودن آن گل مرام شد

عمری به شوق مانده ام واشتیاق من

سرمست از طراوت این یک پیام شد

وقتی علی به عالم هستی امام شد

برما عذاب قبر وقیامت حرام شد

1395/2/8

  • ۱ نظر
  • ۰۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۳۹
  • مهدی طهماسبی دزکی


مهدی طهماسبی دزکی

دانش آموخته کارشناسی ارشد زبان وادبیات فارسی دانشگاه شهرکرد

به نام خداوند جان آفرین                      حکیم سخن در زبان آفرین

مقدمه

درروزگاری که باحمله دهشتناک وخانمان برانداز مغولان بی فرهنگ و خونخوار تیشه بر ریشه فرهنگ پویای ایرانی در خراسان بزرگ خورده بود ، فارس ماوا وپناهگاه شعر و ادبیات پارسی گشته و بزرگترین نماینده شعر و نثر فارسی در آن سالها شیخ اجل سعدی شیرازی در پایتخت فرهنگ وهنر وادبیات ایرانی می زیست و به خلق آثار خویش می پرداخت .

سعدی شیراز علاوه بر غزلیات ملیح ونمکین و چکامه های استوار ونگاشته های پراکنده دو اثر مانا و جاویدان در طراز جهانی وبین المللی دارد . بوستان وگلستان که هردو گلشن سرزنده وجاویدان هنر و ادب ذپارسی در همیشه تاریخند

«شیخ اجل سعدی بزرگترین شاعر اجتماعی همه اعصار وقرون ادبیات فارسی است وگلستان وبوستان او که دوشاهکار جهانی ونماینده خلاقیت ،اندیشه وتفکر اسلامی ایرانی می باشد .بیش از هر اثر ادبی دیگری در زندگی اجتماعی  مردم ایران زمین حضور داشته اند وتاثیر به سزایی را در شکل گیری ساختار شخصیتی جامعه  ایرانی ایفا نموده اند .»(طهماسبی دزکی:ماهنامه تسنیم شماره اول،2)

بوستان نخستین شاهکار آفریده ذهن خلاق سعدی است و گلستان را در سال بعد از آن  برای دوستداران فرهنگ واندیشه به ارمغان آورده است .«آثار سعدی هم در زمان او و هم در اعصار متمادی پس از درگذشت او پسند خاطر و ذوق شیفتگان شعر وادب پارسی و دوستداران فرزانگی وهنربوده وطالبان بیار داشته است و سخن اوکه هفت کشور نمی کنند امروز                بی مقالات سعدی انجمنی

ازنوع مبالغه های شاعرانه نیست وسخنور شیراز حقیقتی را بیان کرده است . » (دستغیب: کیهان فرهنگی دی79، 68)

بوستان سعدی

بوستان سعدی یا سعدی‌نامه نخستین اثر سعدی است که کار سرودن آن در سال ۶۵۵ هجری قمری پایان یافته‌است. سعدی این اثر را زمانی که در سفر بوده است، سروده و هنگام بازگشت به شیراز آن را به دوستانش عرضه کرده است. این اثر در قالب مثنوی و در بحر متقارب  وبیش از چهارهزاربیت  سروده شده و از نظر قالب و وزن شعری حماسی است، هر چند که از نظر محتوا به اخلاق و تربیت و سیاست و اجتماعیات پرداخته‌است.و باید به این نکته توجه داشت که بوستان یکی از ارکان اصلی و غیر قابل انکار ادبیات تعلیمی و آموزشی در گستره زبان وادبیات فارسی ازهمان سالهای نخستین سرایش می باشد .

حضور شعر سعدی به صورت اعم ومثنوی دل انگیز بوستان به صورت ویژه در همه قلمرو ادبیات فارسی از حاشیه های مدیترانه تا چین و از کرانه های خلیج نیلگون فارس تا بلندای جداشده از وطن امروز و جاخوش کرده در دل روسیه فعلی در طول سالیان متمادی به عنوان نمایه باور اجتماعی و تابلوی آموزشی پیش روی نسل نو اندیش و نوپای فارسی زبان ، نشان از ماندگاری تفکر و باور او دارد .

« یکی از بزرگان فرهنگ اسلامی که در عین حال ادیب و شاعر بزرگ وگرانمایه ای است ، استاد سخن سعدی شیرازی است که کتاب گلستان وبوستان او در حکمت عملی است که به سبک جالب و آموزنده ای تدوین شده است .» ( سجادی :1379، 144) سعدی شاعر زندگی است و بوستان اوکه کمتر مسایل تربیتی آن بررسی شده نمایه تفکرات اوست . سعدی برای بودن ، زندگی کردن و هدف داشتن نقشه راه ترسیم می کند .نقشه ای هدفمند وجهت دار که برخوردار از سرمایه تجارب گرانسنگ و آزمودنهای مختلف زندگی او در سفر وحضر است .« سعدی شاعر آزمودنهای خویش است . آنچه  برقلم وی رفته است حاصل تجارب عملی او در روند زندگانی است . سخن او شیرین وشورانگیزاست و در آن از ماخولیای وهم نشانی نمی بینیم. آفرینه های او آزموده های اوست . حتی در آنچه که او در زمینه ادبیات تعلیمی خلق کرده است .ازاین دست سروده های اخلاقی ،حکمی،سیاسی و اجتماعی نیز تجربه را آبشخور اصلی می یابیم . تکیه گاه خیال او همواره واقعیت است وهمه ذهنیات او ما به ازایی در عینیت دارند .» (سرامی:1384،150)

نگاه تربیت محور

سعدی همان گونه که اشاره شد بوستان را براساس تجربیات خود تنظیم کرده

در اقصای گیتی بگشتم بسی                          به سر بردم ایام با هر کسی

تمتع به هر گوشه‌ای یافتم                           ز هر خرمنی خوشه‌ای یافتم

چو پاکان شیراز، خاکی نهاد                 ندیدم که رحمت بر این خاک باد

تولای مردان این پاک بوم                        برانگیختم خاطر از شام و روم

دریغ آمدم زان همه بوستان                    تهیدست رفتن سوی دوستان

به دل گفتم از مصر قند آورند                         بر دوستان ارمغانی برند

مرا گر تهی بود از آن قند دست                    سخنهای شیرین‌تر از قند هست

نه قندی که مردم بصورت خورند                 که ارباب معنی به کاغذ برند

چو این کاخ دولت بپرداختم                   بر او ده در از تربیت ساختم

یکی باب عدل است و تدبیر و رای              نگهبانی خلق و ترس خدای

دوم باب احسان نهادم اساس            که منعم کند فضل حق را سپاس

سوم باب عشق است و مستی و شور             نه عشقی که بندند بر خود به زور

چهارم تواضع، رضا پنجمین                     ششم ذکر مرد قناعت گزین

به هفتم در از عالم تربیت                          به هشتم در از شکر بر عافیت

نهم باب توبه است و راه صواب                دهم در مناجات و ختم کتاب

 (سعدی:1367، 7)

می توان گفت که بنابر تصریح خود شیخ اجل نگاه او در بوستان وحتی گلستانش دیدی است تربیت محور که به آموزشها و تعالیم تربیتی مستقیم وغیر مستقیم اهمیت شایان توجهی می دهد و اساس کار را در سرایش این منظومه تربیت برمی شمرد و برآن تاکید دوچندان دارد و بابهای ده گانه بوستان نماد ونمود آموزشهای موردنظر و آرمانشهر ذهنی اوست . ده فصلی که در دفتر زندگی آدمی سرفصلهای سعادت و نیکبختی  می باشد و سعدی برآنها تاکید فراوان دارد .

ظرفیت حکایت

یکی از شگردهای تاثیرگذار موجود در عرصه پهندشت ادبیات فارسی چه منظوم وچه منثور استفاده از ظرفیت حکایت پردازی و بیان خواسته های مدنظر گوینده در این قالب است . سعدی هم از آنجا که استاد بلامنازع داستان پردازی است نهایت استفاده از این ظرفیت را در آثارش بویژه در بوستان برده است . وی در در بوستان در جاهای مختلف به اقتضای کلام حکایتهای گوناگونی را ارائه می دهد . وجود 149 حکایت بلند وکوتاه نشان از توانمندی خاص او دارد و سعدی درهنگام ارائه حکایاتش به مخاطب قدرت داستان پردازی خویش را نیز به رخ می کشد این حکایتها گاه طولانی اند و گاه این حکایت در سه بیت بیان می شود .کوتاه کوتاه و یک داستان مینی مال واقعی را به نمایش میگذارد

شنیدم که دزدی درآمد ز دشت                  به دروازهٔ سیستان برگذشت

بدزدید بقال از او نیم دانگ                      برآورد دزد سیه کار بانگ:

خدایا تو شبرو به آتش مسوز             که ره می‌زند سیستانی به روز     

(سعدی :1367 ، 192)

رویکرد تربیتی سعدی

باتورقی بر بوستان می توان دریافت که « وی منتقدی اجتماعی است که از منظر آسیب شناسی دینی به این حوزه توجه کرده است . شیخ برای احیای اندیشه دینی عصر خویش در سه عرصه تلاش کرده است و در گان نخست به بازآفرینی و بازیابی برخی مفاهیم دینی پرداخته است وبه خوبی نشان داده است که در برخی موارد تفسیری نادرست از آنها رواج یافته است . تلاش وی بیان حقیقت فراموش شده آن مفاهیم است .»

(موسوی :1387، 151)

سعدی شاعری است که از خاندان اهل علم وایمان برخاسته وخودش نگاهی دین باور و معتقد دارد

نه برحکم شرع آب خوردن خطاست               وگرخون به فتوی بریزی رواست

که را شرع فتوی دهد برهلاک                    الا تا نداری زکشتنش باک

(سعدی :1367 ، 27)

آثارسعدی از درونمایه ای مرتبط با فرهنگ اسلامی برخوردارند «شعر ونثر این جهان دیده انسان شناس صادق، همواره باخود پیامی را حمل کرده است یا از منبع وحی و گنجینه قرآن وحدیث و یا از پرتو دل و احساس صاف وبی غش خود اوست » ( مقام معظم رهبری :1377، 12)

سعدی نگاهی که ریشه در باورداشتها واعتقادات دینی و آیینی دارد را به مخاطب عرضه می کند «سرفصل برنامه مدیت سعدی عدالت ورفاه خلق است و این مضمون آسمانی که از تز رهبری اسلامی مایه می گیرد و در دستورات علی (ع) به عمال خود به روشنی تاکید می شود .» ( ظفریان : 1377، 232)

انواع آموزش از دیدگاه سعدی

رویکرد تربیتی و آموزشی سعدی در بوستان شامل دومولفه آموزشهای مستقیم وغیر مستقیم است . شیخ اجل در باب هفتم بوستان که عنوان در عالم تربیت را برخود دارد نگاهی مستقیم دارد وشخص را مورد خطاب قرار می دهد و خواسته ها وباورهای خویش را با زبانی نرم وسرشار از ملاطفت به خواننده ارائه می دهد و این ابیات آغازین باب براعت استهلال اوست

باب هفتم  در عالم تربیت

سخن در صلاح است و تدبیر وخوی               نه در اسب و میدان و چوگان و گوی

تو با دشمن نفس هم‌خانه‌ای                             چه در بند پیکار بیگانه‌ای؟

عنان باز پیچان نفس از حرام                            به مردی ز رستم گذشتند و سام

تو خود را چو کودک ادب کن به چوب            به گرز گران مغز مردان مکوب

وجود تو شهری است پر نیک و بد                      تو سلطان و دستور دانا خرد

رضا و ورع: نیکنامان حر                                 هوی و هوس: رهزن و کیسه بر

چو سلطان عنایت کند با بدان                    کجا ماند آسایش بخردان؟

تو را شهوت و حرص و کین و حسد                چو خون در رگانند و جان در جسد

هوی و هوس را نماند ستیز                          چو بینند سر پنجهٔ عقل تیز

رئیسی که دشمن سیاست نکرد                     هم از دست دشمن ریاست نکرد

نخواهم در این نوع گفتن بسی                  که حرفی بس ار کار بندد کسی

(سعدی :1367 ، 179)

وی در این باب بر تربیت درونی یا تهذیب به عنوان رکن رکین پیشرفت تاکید می کند و آنچه در نظر او مهم است  عرضه مفاهیم تربیتی و آموزش کاربردی است .

ولی در بقیه بابهای بوستان هرچند رگه های از همین آموزشهای مستقیم هم دیده می شود اما رویکرد اصلی بیشتر متکی به مقوله آموزشهای غیر مستقیم وغیر رسمی است . همان گونه که پیشتر اشاره شد سعدی استاد سخن وحکایت پردازی است و ازاین توانمندی ادبی برای بیان خواسته هایش  و القای آن به مخاطب بهره می گیرد و در ماورای واژگان ساده وحکایات کوتاه وبلند  اندیشه ای دیگر را در سر می پروراند که این همان رویکرد آموزش غیر مستقیم سعدی است .

برای مثال در باب اول بوستان که نام در عدل و تدبیر و رای را برخویش دارد سعدی مانیفست وقانونی پاینده و در عین حال دست یافتنی را ترسیم می کند که می توان از آن به عنوان آموزش مدیریت وحکومت داری و سیاست داخلی از نگاه سعدی یاد کرد و حدود 14 شاخصه عدالت حاکمیت و عدالت اجتماعی ،خداترسی حاکم ،رافت داشتن مسئولین ، دین مداری ،برخورداری از سیستم نظارتی ،ضرورت امنیت ،توجه به نظامیان ،قناعت وپاکدستی دولتمردان ، تلاش برای رفاه اجتماعی و معیشت مردم ، برخورد باخاطیان ومتخلفین ومفسدین ، ارتباطات مردمی توجه به زندانیان ، کرم داشتن و باقیات الصالحات و ... را استخراج کرد و آنها را در قالب یک پژوهشی مستقل ارائه کرد

جالب تر از آن که « سیاستی که او شالوده می ریزد و فرمانروایی که او تصویر می کند همان است که ذوق ایرانی می پسندد و با آن آشناست »(دانش پژوه:1377، 372)و این توجه به ذائقه ایرانی برماندگاری اثر او می افزاید .

نتیجه گیری

سعدی همه تلاش خود را در آثار مختلف ومنثورش برای انسان سازی به کار می بندد و هدف غایی او دست یابی به تعلیم و تربیتی است که هدف گذاری داشتن آن جامعه ای پویا وسالم و کارآمد است و تربیت دینی سعدی کاملا واقعی ،کاربردی و عملیاتی است و این نشان از توانایی بالای او دارد .

سعدی حاصل تجربیات خویش را به مخاطب در عصرها و نسل های مختلف عرضه می کند تا او بتواند در هر جا ومکانی که هست ازاین آموزشها وتعایم تربیتی دین باور سعدی استفاده بهینه راببرد

نصیحت کسی سودمند آیدش                            که گفتار سعدی پسند آیدش

(سعدی :1367 ، 13)

 

 

منابع :

1-سعدی شیرازی مصلح الدین ، بوستان ، انتشارات اقبال  تهران  چ اول 1367

2-سجادی سید جعفر ، سیاست مدنیه ، سازمان چاپ وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی  چ سوم 1379

3-سرامی قدمعلی ، از هرگز تا همیشه ، انتشارات ترفند تهران چ اول 1384

4-سازمان چاپ وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی   ، ذکر جمیل سعدی سه جلد  چ پنجم 1377

5-ماهنامه تسنیم شماره اول دی ماه 1382 مقاله عرفان سعدی  مهدی طهماسبی دزکی

6-ماهنامه کیهان فرهنگی شماره 171 دی ماه 1379 مقاله گلستان همان سعدی است عبدالعلی دستغیب

7-فصلنامه دانشکده ادبیات و علوم انسانی  دانشگاه شهرکرد شماره8و9 سال سوم تابستان 1387 مقاله نگاهی بر برخی مقوله های دینی و مظاهر دین مداری در آثار سعدی  سید حامد موسوی

 منتشر شده در هفته نامه عصرقلم 31/1/1395

 

 

  • ۰ نظر
  • ۳۱ فروردين ۹۵ ، ۱۲:۵۵
  • مهدی طهماسبی دزکی



به نام خداوند جنگ و جهاد
خداوند مردان خاکی نهاد
برای لحظه ای درنگ کردم انگار کسی در ضمیر ناخود آگاهم زمزمه می کرد هرکه دارد هوس کرب وبلا بسم ا...
از ماشین پیاده شدم . برخی از دوستان زود تر از من آمده بودند و بعضی دیگر دیرتر از راه می رسیدند .
چشم انتظار بازگشت کاروانی سرافراز بودیم . هرکسی به امیدی آمده بود . گلبوی اسفند فضا را معطر ساخته بود و گهگاه عطر دل انگیز صلوات هم دهانها را معطر می کرد وهم فضا را
لحظه های چشم به راه آرام آرام می گذشت. دوستان در جمع های کوچک دور هم ایستاده بودندو یکی از حاضرین اهل دل شهادت را برای همه طلب می کرد وچه مبارک دعایی و چه خجسته رزق و روزی خاصی که مخصوص صدیقین و راست کرداران است .
ناگهان عطر حرم زینب (س)برمشام رسید و جمع مستان اندک اندک از راه می رسیدند با قامتی به استواری کوه و دلی لبریز از شجاعت و عطوفت .
همه به پیشواز کاروان مدافعان حرم می شتافتند و چا مادرانی که ام البنین وار به استقبال کاروان زینبیون تاریخ می آمدند. اشکها برگونه ها می غلطید و گاه بغضی سنگین گلوها را می فشرد .
حس و حال روزهای پراشتیاق اعزام نیرو به جبهه های حق علیه باطل را داشت. روزهایی که همه با هر سر و وضع وجایگاه و مال ومنالی می آمدند تا در این حرکت عظیم سهیم باشند . این بار هم همه آمده بودند زن ومرد وپیر وجوان دار وندار و بعضی هایشان به قیافه شان نمی خورد که در این صحنه ها حاضر باشند اما همه آمده بودند تا در این حرکت عظیم فرهنگی و اعتقادی شریک باشند .
همه به دلاوران تازه رسیده از راه و حاضردر صحنه های مبارزه با ابوجهلهای عصر اتم و دوران نوین داعشی های ناپاک که با جان و دل رفته بودند خیرمقدم می گفتند .خداقوتی محکم و زیارت قبولی دلچسب که سرشار از عشق و علاقه ولبریز از حسرت جاماندن از این کاروان رشادت و سربلندی وعزت بود تقدیم این عاشقان اباعبدا... الحسین (ع) می شد .
آری مردم اینجا به استقبال کاروان زینبیون آمدند وسنگ تمام گذاشتند و دردا ودریغا که یادگاران داغدار کربلا در 40منزل با کعب نی و سنگ وچوب و تاززانا پذیرایی و استقبال شدند و چه جانسوز است ناله ای که در گلو مانده و فریاد برمی آورد
امان از دل زینب (س)

  • ۰ نظر
  • ۲۵ فروردين ۹۵ ، ۰۸:۴۱
  • مهدی طهماسبی دزکی
 
اعجاز می کند

بهار

از خشک چوبها

سبزدلی را می سازد

او می آید

تا معجزه آفرین باشد

برخیز

بهاری باش

باشعری نو

شاعر

نمان باید آمد

3/1/1391

  • ۰ نظر
  • ۱۱ فروردين ۹۵ ، ۰۹:۱۰
  • مهدی طهماسبی دزکی
 

با توام با تو ای مادر گل

عشق من شور من سرور گل

بوستان جهان را امیدی

بهترین یاور وهمسر گل

ای نگاهت پناه قیامت

شور برپایی محشر گل

آهوی زخمی اشکهایم

آمده در برت در بر گل

بازوی خسته وزخمی تو

استنادی است ای کوثر گل

استنادی است برماندن تو

بر تو وسوره پرپر گل

در دو دنیا امیدم تو بودی

با توام با تو ای مادر گل

  • ۰ نظر
  • ۱۱ فروردين ۹۵ ، ۰۸:۳۵
  • مهدی طهماسبی دزکی
 

یاد آن روز که همصحبت ما بود صبا

همنفس با نفس اهل ولا بود صبا

یادآن روز که با رائحه صبح سحر

همدل ما و رها از همه جا بود صبا

زیر باران غمش رقص کنان می رفتیم

ساده ومست و دل انگیز ورها بود صبا

لحظه ها را همه توفیق خدا پر کرده

شاکر از این همه توفیق و نوا بود صبا

در دل صفحه امید زمین می دیدم

رنجکش از سبب دردو بلا بود صبا

تاکه سرمست شویم از عطش ظهر دهم

زائر ساده دل خون خدا بود صبا

تا روایتگر آیین حماسی باشد

همقدم با غم خیل شهدا بود صبا

زندگی های پر از آیه آهن سخت است

یاد آن روز که همصحبت ما بود صبا

۹۲/۲/۲۸

  • ۰ نظر
  • ۱۰ فروردين ۹۵ ، ۰۹:۰۷
  • مهدی طهماسبی دزکی

 

 

 

نوروز بی تو آقا یک کار کودکانه است            

یک حس دورماندن شاید فقط بهانه است .

نوروز هم با همه خوبی وبدی آمد ورفت مهمان عزیزی که گاه تا حد یک فروشگاه خانگی تقلیل درجه می یابد وبرای برخی افراد صرفا به یک دلخوشی وتفنن سرگرم کننده مبدل میشود .

نوروز هرچند برای نوشدن است .

برای سرفرازی وانتظارظهور موعود است .

برای آماده شدن وزنده شدن ویادآوری رستاخیز قریب الوقوع است .

برای آموختن نکته های سبز ودورریختن کدورت ها وهزاررنگی های بی ارزش وبی مورد است .

برای باهم بودن ویکدل شدنورهایی ازنخوت زمستان ورسیدن به اعتدال بهاری است.

اما این روزهاکمتر دل آشنایی را می یابی در پی نوشدن ونوروزی شدن ومنتظر امر حق بودن باشد واکثر دلها در منجلاب روزمرگی وتفنن گرفتار شده اند .

  • ۰ نظر
  • ۰۹ فروردين ۹۵ ، ۱۰:۳۴
  • مهدی طهماسبی دزکی

 

 

 

سماجت باد 

بیدارم می کند 

با رائحه بهار 

سرمست تر از هر روز 

بانگاه کاغذهای رنگی 

با چرخشهای ماهی های قرمز 

که گویی 

سماع دیدار گرفته اند 

با جرینگ جرینگ سکه های عیدی

به نوشدن می رسم 

بیدار شده ام 

باید بروم 

  • ۰ نظر
  • ۰۹ فروردين ۹۵ ، ۱۰:۳۳
  • مهدی طهماسبی دزکی


من دلنگران دل نگران دلنگرانم

آزرده ازاین خنده تلخ  دگرانم

من آه غریبم که شبی سرد نمانم

من رود نجیبم که همه در گذرانم

همرنگ غم وهمنفس صبح سپیدم

در وادی دیدار تو از همسفرانم

عشاق تو بودند پدر بر پدر من

من نیز زعشاق تو همچون پدرانم

در زندگی ام پشت به شاکوه  تو دارم

همصحبت عشق توام از منتظرانم

دوری تو وطعنه تنهایی وغربت

آزرده از این خنده تلخ دگرانم

 

  • ۰ نظر
  • ۰۹ فروردين ۹۵ ، ۱۰:۳۱
  • مهدی طهماسبی دزکی


پیغمبر بهار

آمده با آیین نوشدن

از آن سوی نیستی

با معجزهای فراگیر

ایستاده بر دامنه های منتظر

آیه های سبز شدن ونوشدن را

جرعه جرعه

به کام زمین می ریزد

پرستوها

مبلغانپا در رکاب آیین بهارند

وکوهها وسروها

مردان چشم به راه غیرتمندش

حماسه های حضور

در دستان گل پیش بهار می آیند

ونوروز

یادگاه جشن مبعث بهاراست

بهار دین نوشدن

که تفسیر سوره قیامت است

1390/1/8


آرشیو نظرات

 

  • ۰ نظر
  • ۰۹ فروردين ۹۵ ، ۱۰:۳۱
  • مهدی طهماسبی دزکی

 کاش می آمدی 

تاهمه تقویم ها یکی می شدند 

سالهای آمدنت را 

این گونه می نوشتند 

نه شمسی 

نه قمری 

نه میلادی 

بلکه سال دیداری 

سال بیداری 

1390/1/9

  • ۰ نظر
  • ۰۹ فروردين ۹۵ ، ۱۰:۲۹
  • مهدی طهماسبی دزکی
بایگانی
آخرین مطالب