رها کسی شبیه خودم

فضایی برای فرهنگ وهنر ایران اسلامی

رها کسی شبیه خودم

فضایی برای فرهنگ وهنر ایران اسلامی

سلام خوش آمدید

۴۹ مطلب در مهر ۱۴۰۳ ثبت شده است

می رسی 

در فوران بی کسی ها 

در عطشناکی 

زمین 

از آن سوی پرچین دلتنگی 

می خوانی جان ها 

  • مهدی طهماسبی دزکی

ای بزرگ بی نشان 

فرمانده دلهای 

سبز

می رسی از 

آن سوی مغرب 

به آیین بهار 

  • مهدی طهماسبی دزکی

قید می گردد 

به روی دشتها 

نام شما 

ای رها گردیدگان 

تا آسمان ها رفته ها 

  • مهدی طهماسبی دزکی

ترا آیینۀ چان می شناسد 

ترنم های باران می شناسد 

رفیق لاله های پرپر شهر 

ترا حس شهیدان می شناسد 

  • مهدی طهماسبی دزکی

دلم همرنگ طوفان بود روزی

غیور اهل میدان بود روزی 

دل آزادۀ هم پای صبحم 

پر از شوق شهیدان بود روزی 

  • مهدی طهماسبی دزکی

باد ها این 

روزها 

بر جان و دلها می وزد 

بادها یادآور 

آن یادهای رفته است 

  • مهدی طهماسبی دزکی

دفتری باید 

که شوق 

رفتن آلاله را 

ثبت سازد 

بازگو 

زآن نسل ایمانی کند 

  • مهدی طهماسبی دزکی

من از این 

لحظه های خسته 

دلگیرم در این هستی

خدا رفع دلتنگی 

به امید ظهور آید 

  • مهدی طهماسبی دزکی

دادن این خبر از

دست زمان

که گذشتند کسانی که پر از

حرف و حدیثند

پر از سرخوشی کاذب بی پایانند

حس و حال دلمان را آرام

پرتر از شوق بهاران سازد

  • مهدی طهماسبی دزکی

آدم های اتلاف وقت

هیچوقت

فهم دقیقی از

دیروزهای حماسی

در بال بال رهایی

ندارند

آنان

غریبگان نا آشنا با

موج سربلندی اند

  • مهدی طهماسبی دزکی

بوی آتش 

بوی 

احساسی نجیب

خاطرات رفته 

احیا 

می شود 

  • مهدی طهماسبی دزکی

 

پاییز

 گذر کرد

از این باغ

 که افتاد

در هر قدمش برگی و

می گفت

غمی را

  • مهدی طهماسبی دزکی

 

 

می رسد از دور دست

بانگ رفتن

بانگ کوچ

این صدای آخرین

فصل پاییزان

ماست

  • مهدی طهماسبی دزکی

برگ ها

ورق می خورند

تقویم ها تهی می گردند

روزها می گذرند

اما هنوز

ما می مانیم

و چشمی که بر راه است

و دلی در انتظار غوطه ور

و در التهاب دوری سوزان

  • مهدی طهماسبی دزکی

 

با ذکر امید در  جهان پاک شدم 

همرنگ نگاه سرد و نمناک شدم 

من محو جنون جاری در خویشم 

همصحبت لاله های این خاک شدم 

  • مهدی طهماسبی دزکی

دلتنگی هایم را به آب 

این جاری ناپایدار 

در گذر زمان 

می نویسم 

با اشکی 

که مرا به آتش می کشد 

در فراق حماسی ترین ها 

و هنوز باورم نیست 

غروب ستاره های گمنامی را 

در سزرمین سرخ شفق 

در رفتن های بی حدود 

و من هنوز 

می نویسم 

  • مهدی طهماسبی دزکی

دستهای خالی ام را 

روزها 

 در نزد تو 

می گذارم 

تا بدانم 

تا ابد شرمنده ام 

  • مهدی طهماسبی دزکی

 

هنگامه ی یار می رسد گل با من

بر سینه قرار می رسد گل با من

در شهر امید صحبت عسکری است

میلاد بهار می رسد گل با من

  • مهدی طهماسبی دزکی

دلم می گفت سرمست از خم  مستانگی هستم

عطش نوش حضور غیرت دیوانگی هستم

جنون در من هیاهو می کند شاید که برگردم

رها از حس و حال خلوت فرزانگی هستم

رفیقانم عقابان گذر از خاک غمگینند

و من در وقت رفتن مرغ شل خانگی هستم

هنوز از یادشان سیراب می گردد وجود من

پی یک لحظۀ مردانه زآن مردانگی هستم

هنوز از جای جای چشم هایم غم روان باشد

گلی افتاده در این گوشۀ ویرانگی هستم

مپرس از من نشانم را که در این عالم مستی

عطش نوش حضور غیرت دیوانگی هستم

1403/7/15

  • مهدی طهماسبی دزکی


نماز نصر می خواند امام عاشقان اینجا 
حضوری لاله گون دارندخیل سرخوشان اینجا 
هراس اینجا ندارد جا گریزد ترس از یاران
به شوق دوست می آیند با نام و نشان اینجا 
جوانانی به یاد خیل خاکی پوش دریادل 
نهاده گام مردانه چه مردان و زنان اینجا 
خیال راحتی دارند دریا دیدگان ما 
غیورانه به پیش آیند با ایمان شان اینجا 
به مهر عاشقان آدینه ی نصر است جاویدان 
به تقویم خدایی ها بود تا جاودان اینجا 
هراسی نیست از طوفان و امواج بلا یاران
چو نوح عشق گردیده است کشتیبان  مان اینجا 
به یمن بودن مردان عاشق پیشه ی صادق
بود آیینه عزت ،نشان و رنگ جان اینجا 
بخوان اینک حماسی تا بماند جاودان اینک
نماز نصر می خواند امام عاشقان اینجا 

 

  • مهدی طهماسبی دزکی

 کار باید

پخته گردد 

در زمان 

خام خواری 

اول 

بیماری است 

  • مهدی طهماسبی دزکی

سروها

منتظر 

رفتن یک موج جدید 

از گذرگاه زمین

موشک نو

می آمد 

  • مهدی طهماسبی دزکی

می جوشد از

خاک وطن

امشب

ستاره 

در آسمان

بشمار

اعجاز خطر را 

  • مهدی طهماسبی دزکی


دست و بازوی شما مردان حق بوسیدنی است 
حال و روز ناجوانمردان صهیون دیدنی است 
خون سید جوششی دارد که بنیان کن بود 
خون شده در هیبت موشک چنان باریدنی است 
غیرت رزمندگان مکتب خورشید گفت 
شاخه های اهرمن  با دست یزدان چیدنی است 
ای دلیران غیور عرصه جنگ و جهاد 
افتخار عشق بر نام شما بالیدنی است 
رستم میدان عزت عاشقان حیدری 
دست و بازوی شما مردان حق بوسیدنی است 

 

  • مهدی طهماسبی دزکی

می نویسد مشق غیرت جان درد آگاه را

مشق جان خویش می سازند نصرالله را

سرخوشان از باده انافتحنا در شبی

همزبان نور می سازند بزم ماه را

آنقدر اهل ولا آماده و آزاده اند

می شناسد جانشان انجام را از چاه را  

یک نفر فریاد زد صهیون نمی آید به راه

 زور موشک سر به راه آورد این گمراه را

 صبر حزب اللهیان سخت اما می کشد

عاقبت با دست خود آن نقشه ی دلخواه را بداهه

بعد از این شور حماسی با تمام جان و دل

 صد هزاران آفرین عشاق روح الله را

آذرخشی در دل تاریک شب شد عاشقان

مشق جان خویش می سازند نصرالله را

 

 

  • مهدی طهماسبی دزکی

دلم در کوچه ها گم می شد امروز

به رنگ زرد گندم می شد امروز

به یاد غربت زهرای اطهر

سیاهی درد مردم می شد امروز

۱۳۸۰

 

  • مهدی طهماسبی دزکی

دلم گویی که ابر خاکی ات بود

نماد درد و صبر خاکی ات بود

به یادت فاطمه در شهر گشتم

دلم دنبال قبر خاکی ات بود

  • مهدی طهماسبی دزکی

در و دیوار با هم گریه کردند

میان درد و ماتم گریه کردند

به یاد پهلوی خونین زهرا

نشسته سرد و مبهم گریه کردند

 

  • مهدی طهماسبی دزکی


سنگری بودی که با سنگر شکن جان داده ای 
در میان آتش ای سید حسن جان داده ای
دشمنانت ناکسان عرصه ی پاییزی اند 
ای گل باغ ولایت در چمن جان داده ای 
محفل آرای عزیزان دیار همدلی 
وای ما ای نور چشم انجمن جان داده ای 
شک ندارم بر لبانت لحظه های آخرت 
گفته ای مولای من یابن الحسن جان داده ای 
در هجوم سرد بمب ناکسان روزگار 
تو به دست بمب های نقطه زن جان داده ای 
در مسیر روشن آزادگی و راه دین 
سنگری بودی که با سنگر شکن جان داده ای

  • مهدی طهماسبی دزکی

روم راهی که پایانی ندارد

کشم دردی که درمانی ندارد

به غیر از حیدر و آل محمد

دلم مولا و سلطانی ندارد

 

  • مهدی طهماسبی دزکی

تو مثل یک غریبه آشنایی

ولی و عاشق راه خدایی

تو باقر در کنار جد پاکت

بهای لحظه های کربلایی

1380

  • مهدی طهماسبی دزکی

انتشار خبر و

غصه

مرا خواهد کشت 

کاش می آمدی

ای مایه ی آرام دلم 

  • مهدی طهماسبی دزکی

مظلوم ترین شهید این عصر شدی

در آتش ظلم ناکسان حصر شدی

تا زنده کنی حماسه ی ایمان را

سید حسنی، تو سوره نصر شدی

  • مهدی طهماسبی دزکی

احساس غریب سربه داران دارد 

داغی ز فراق سرخ یاران دارد 

ای اشک ببار دیده همراهی کن 

انگار دلم هوای باران دارد 

  • مهدی طهماسبی دزکی


به آسمان چه غریبانه می روی ای مرد 
غیور و ساده ،صبورانه می روی ای مرد
سی و دو سال به آیین عشق می رفتی 
صبور من تو از این خانه می روی ای مرد
هنوز منتظرم تا دوباره برگردی 
چه سبز و سرخ و نجیبانه می روی ای مرد
تمام خانه ی من غصه دار پروازت 
به سمت نور ز ویرانه می روی ای مرد 
غیور جبهه ی یاران باوفای ولی 
تویی که ساده ز غمخانه  می روی ای مرد
تمام محور آیین نور در سوگت 
به آسمان چه غریبانه می روی ای مرد 

 

  • مهدی طهماسبی دزکی

ای دیده به راه عشق گل کاری کن 

در مسلخ عشق غصه را یاری کن 

رفتند چو شاهدان از این ملک غریب 

در رفتن سرخ شان تو غم داری کن 

  • مهدی طهماسبی دزکی

منتظر 

چشم به راه 

مضطرب 

 و خون به جگر

حالت 

مادر پیری است 

که غم ها دارد 

  • مهدی طهماسبی دزکی

می وزد باد

و ابر می آید

بعد باران

هنوز

دلتنگم

  • مهدی طهماسبی دزکی

او حس بهار را جدا می دانست

یک شوق ز جنس آشنا می دانست

دلتنگ شهادت است و همرنگ بهار

دلتنگی عشق را خدا می دانست

  • مهدی طهماسبی دزکی

 

دوباره عشق از پرواز  می گفت

نشان از بودنی پر راز می گفت

برای ماندن دین و ولایت

عروج سرخ را سرباز می گفت

  • مهدی طهماسبی دزکی

 دیدی که 

چه روزهای سرخی

دیدیم

هرروز

خبر

ز رفتنی می آمد

  • مهدی طهماسبی دزکی

دریا را با خاک کاری نیست

عمق وجود بی کران دریا

در بزنگاه ها آن گاه

خاک در هوا می رقصد

باغرور خاصی  

ذرات را خویش می بلعد

و خروش ما

این چنین است

ذرات خودپرست را

در خویش خواهد کشید

  • مهدی طهماسبی دزکی

روزهای

ساکت امروز را 

ما همه

مدیون

آن دریا دلیم 

  • مهدی طهماسبی دزکی

یاشیخ جواب من ندادی

من منتظرم برای پاسخ

فارسی شده است بله و آری

ترکی بشود به جای نه، یخ

 

 

  • مهدی طهماسبی دزکی

پدرم کارگر معدن بود

غصه اش تا دل افلاک رسید

نالۀ غمزده و غمگینش

چه غریبانه از آن خاک رسید

پدرم حس غریبانۀ سرخ

بر لب غمزدۀ معدن شد

معدن این بار پی کشتن او

بانگ برداشته مرد افکن شد

پدر محترمم را این بار

یک نفس با غم جان اوردند

آه دستان غریب و زبرش

از پی بردن نان آوردند

پدرم مرد شریفی است که او

آخر زندگی اش خوب نبود

کس نپرسید که این مرد غریب

ازکجا بود چه سان بال گشود

 

  • مهدی طهماسبی دزکی

زنده ام 

عشق حسینم 

پا به جاست 

بهتر از این نیست 

احوالی مرا 

 

  • مهدی طهماسبی دزکی



با شوق به راه عشق فانی شده است 
قربانی راه جاودانی شده است 
بر سنگ مزار او نوشته است حمید
در اول مهر آسمانی شده است

  • مهدی طهماسبی دزکی

یادمردان خداباور بخیر 
عارفان گوشه سنگر بخیر
سالکان وادی میدان مین
زاهدان غیرت بی سر بخیر 
یادباد آن روزگاران یادباد 
یاد روز غیرت اکبر بخیر 
آن صمیمی بودن شفاف عشق
در کنار لاله پرپر بخیر 
نوجوانان و جوانان رفته اند 
انتظار مانده مادر بخیر 
می نویسم شرحه شرحه درد را
باده نوشی های یا حیدر بخیر
سالها رفت و دلم در جبهه ماند
یاد مردان خداباور بخیر 

 

  • مهدی طهماسبی دزکی

در شام سیه سپیده ی نور دمید

ای عشق بخوان که اوج امید رسید

در دامن آمنه محمد گل کرد

بر عالم عشق نقش اعجاز کشید

  • مهدی طهماسبی دزکی
بایگانی
آخرین مطالب