باران
به روی گونه هایم
رد پا داشت
در روضۀ تنهایی
مردان خورشید
- ۰ نظر
- ۰۴ بهمن ۰۳ ، ۰۹:۲۱
آماده رفتن شده بود
آن گل خندان
در خانه شهیدانه و
درجبهه شهید است
دل می رود
از سینه
به بین الحرمینت
زآن پیش که با پای وجودم
برسم من
در نگاه ساکت اندیشه ها
صبح یک روز صبور
می رسد مردی ز دور
ظلمت غمدیده می افتد ز پا
منتشر خواهد شد اینجا شوق نور
نکته ای که من در کلام و نگاه دوستان ندیده ام محدود کردن محور مقاومت صرفا در عرصه های رزم است متاسفانه عرصه فکر و فرهنگ فراموش شده باور کنید باخت اصلی مربوط به خالی کردن این میدانگاه ها می باشد عرصه ی رزم بخشی از محور است نه همه ی آن
یارب به تلاطم نگاه خورشید
یارب به مسیر پر ز آه خورشید
ما منتظریم تا به خورشید رسیم
ما را به حرم ببر ، پناه خورشید
ما را بخوان
از خود مران
ما بی کسانیم
دنبال
کوی سرخ تو
با جان رسیدیم
ای ماه
بببین روی زمین
چهرۀ او را
این ماه ادب
ماه زمین
ماه حسین (ع) است
در خویش به دنبال توام ای مه دلبر
آزاده دلم سرو قدم ماه دلاور
امروز پر از هلهله حال نجیبم
در کوچۀ عشاق پی فال نجیبم
می آیی و خورشید دل غمزده هستی
از سمت خطر عشق بر این دلشده بستی
ای نور تو می آیی آیات به دستت
چون صبح احد غیرت و رایات به دستت
ای همنفسان بوی خدا می رسد از راه
یک عشق به رنگ شهدا می رسد از راه
آن منتقم خون گل و پهلوی مادر
آزاده دلم سرو قدم ماه دلاور