به غیرت نامتان حک شد
برای ماندگاری ها
هنوز عکس شما
باشد
صفای یادگاری ها
- ۰ نظر
- ۳۰ بهمن ۰۳ ، ۱۴:۰۵
به غیرت نامتان حک شد
برای ماندگاری ها
هنوز عکس شما
باشد
صفای یادگاری ها
انگشتری در دست
چفیه ای بر دوش
و دلی در اقیانوس مواج
که هنوز هم
راوی فتحی ماندگار است
در تفحصی غریبانه
هم نفس رفتگان
آیندگان را می خواند
می روم
به سمتی
که هنوز از آن سو
فریاد می پیچد
در دالان زمان
به امید برخاستن
به دیروزهای تشنه
ای دل به تلاطم خیالات مرو
در فکر هوای سرد و آفات مرو
این پند مرا به گوش جان یاد بگیر
جز راه علی ره سعادات مرو
هنگام سلام می نویسم زهرا
از صبح به شام می نویسم زهرا
با اشک دو چشم روز محشر با عشق
در وقت قیام می نویسم زهرا
دلم را
دست توفان
می دهم در صبح بارانی
غمم بسیار شد
اما
به جامانده
امید من
سکوتی ساده دارم
نرم نرمک
می رود از کف
هیاهوی
زمان
در انفجار واژه
می آید
خیابان دلم
شد
مرکز این رفت و آمدها
کمی بنشین
چرا اینجا
فقط غم خانه می سازد
در گذشت روزهای
مانده بی احساس خوب
یک نفر
همراه من
مانند سایه می رود
روی بام
ساکت و آرام ده
می نشیند
پوپک دلداده های
باز آواز غریبش می شود
راز دار
حرفهای پیر ده
هم رنگ ترانه های باران بودی
از خیل صبور سربداران بودی
ای ایرج من شهید ایام غریب
فرماندۀ بی ریای گردان بودی
با شوق امید و بی نشان خواهم رفت
گویی ز زمین به کهکشان خواهم رفت
با ذکر نجیب یا ابا عبدالله
امروز به جمع عاشقان خواهم رفت
شهرکرد-شاعر آئینی چهارمحال و بختیاری گفت: شعر مهدوی معاصر مخاطبان را به خوانش و نگاهی جدید به مقوله مهدویت و انتظار دعوت میکند، فضایی جدید را ترسیم کرده و افقهای تازهای را نشان میدهد.
مهدی طهماسبی در گفتوگو با خبرنگار مهر با تبریک عید میلاد حضرت امام زمان (عج) و با اشاره به اینکه موضوع مهدویت از دیرباز مورد توجه شاعران کهن و شاعران معاصر بوده است، اظهار کرد: شعر انتظار در آثار شاعران قرون گذشته را باید شعر ارادت، شعر همراهی و سخن عاشقانه با وجود مقدس منجی عالم بشریت بدانیم. پرداختن به مهدویت و انتظار از دیرباز در شعر فارسی رواج داشته و شاعران زیادی مستقیم یا غیرمستقیم به آن پرداختهاند.
شاعر آئینی چهارمحال و بختیاری با ذکر اینکه شاعران متعددی به سرایش شعر با موضوع مدحت و ستایش حضرت ولیعصر (عج) پرداختهاند، ادامه داد: مثلاً نمونههای فراوانی در شعر حافظ و شاعران دوره صفویه از این نگاه عاشقانه به مقوله مهدویت و امام زمان (عج) و نگاه مبتنی بر انتظار وجود دارد.
طهماسبی با تصریح اینکه شاعران کهن زیادی ارادتمند آستان حضرت بوده و آثارفراوانی خلق کردند، افزود: بااینحال این شاعران اگرچه منتظر هستند اما پویا و تلاشگر نیستند. قدیمیترین سروده با موضوع مهدویت را شاید بتوانیم منسوب به اسدی طوسی، شاعر قرن پنجم هجری بدانیم که سروده است:
ره دین بیاب از خرد چون سزاست
که گیتی بدین ایستادست راست
از این پس نباشد پیمبر دگر
به آخر زمان «مهدی» آید به در
بگوید خط و نامه کردگار
کند دین پیغمبری آشکار
بدارد جهان بر یکی دین پاک
بر آرد ز دجال و خیلش هلاک
رسد ز آسمان هر پیمبر فراز
شود از پس مهدی اندر نماز
شعر انتظار بعد از انقلاب
این پژوهشگر ادبی ادامه داد: سرودههای مهدوی دهههای اخیر بهویژه شعر انتظار بعد از انقلاب، حاصل اندیشه شاعران همراهتر و پویاتر است که زبان شعر را فرصت و ظرفیتی برای پویایی و ایجاد حرکت در مسیر انتظار میدانند و آثارشان صرفاً به ابراز عشق و ارادت خلاصه نمیشود. باید گفت شاعران مهدوی قرن معاصر انتظار را در وجود خود نهادینه کرده و با این اندیشه زندگی میکنند.
طهماسبی با تأکید بر اینکه شاعر مهدوی عصر معاصر از زبان شعر صرفاً برای مدحت و ستایش امام زمان (عج) استفاده نمیکند، توضیح داد: این شاعر نگاه تازهای را از مقوله مهدویت و انتظار به مخاطب عرضه میکند که این نگاه آمیزهای از عرفان و حماسه است و میتوان نشانههای موعود را در شعر او دید.
وی یادآور شد: شعر مهدوی معاصر مخاطبان را به خوانش و نگاهی جدید به مقوله مهدویت و انتظار دعوت میکند، فضایی جدید را ترسیم کرده و افقهای تازهای را نشان میدهد که همراه با پویایی، حرکت، روشنگری آموزههای مهدوی، تربیت و هدایت است.
ادبیات؛ بهترین محمل انتقال آموزههای مهدوی
طهماسبی با تصریح اینکه نه فقط شعر بلکه ادبیات داستانی معاصر از بهترین محملها برای انتقال ارزشهای دینی است، افزود: رواج تفکر انتظار به دور از التقاط و حاشیه یکی از امهات شعر مهدوی امروز است که این رویکرد در آثار ادبی بعد از انقلاب بروز و ظهور جدی دارد.
وی تصریح کرد: شاعران دههای اخیر با هویت بخشی، تحرکزایی، تلاش، پویایی و توانایی در ایجاد فضای نو برای ظلمستیزی و مقاومت و ایجاد انگیزه برای حضور منجی که قاعدتاً به ایجاد همبستگی و اصلاحات اجتماعی منجر خواهد شد، به خلق سرودههای مهدوی پرداختهاند.
این شاعر و پژوهشگر ادبی در خصوص نقش شعر در گسترش و ترویج فرهنگ مهدوی در جامعه، تصریح کرد: ادبیات منظوم در هر حوزه و موضوعی از کودکی تا کهنسالی انسانها را همراهی میکند و مردم ما با شعر به دنیا میآیند، زیست میکنند و از دنیا میروند لذا ظرفیت شعر برای بیان و انتقال مفاهیم آئینی خاصه ادبیات مهدوی انکارناپذیر است.
طهماسبی ادامه داد: ظرفیتی که در حوزه نظم وجود دارد قطعاً مخاطب را با شاعر همراه میکند و ظرفیت شعر حقیقتاً در آفرینش و برقراری ارتباط با مخاطب در سطوح مختلف زبانی و فکری، بیهمانند است.
شهدا؛ آفرینشگران شعر نانوشته انتظار
شاعر آئینی چهارمحال و بختیاری بیان کرد: معتقدم بهترین رویکرد ادبیات انتظار را باید در شهدا جستجو کنیم با این توضیح که وقتی در ادبیات مقاومت و پایداری تأمل میکنیم متوجه خواهیم شد که شهدا، تلاشگران پویا و شاعران اشعار نانوشته در حوزه ادبیات مهدوی و انتظار هستند.
طهماسبی ادامه داد: شهدای والامقام جان در راه امام عاشقان فدا کردند و آنها را باید شاعرانی بخوانیم که در عرصه عمل باعث ایجاد پویایی و حرکت در مسیر انتظار شدند.
وی در پایان گفت: بر این باورم که شاعر امروز ما با امام زمان (عج) زندگی میکند که در کنار شاعران ملی همچون مرحوم قیصر امینپور، قزوه، سیدعلی موسوی گرمارودی و … در استان نیز شاعران مهدوی خوبی همچون مرحوم مرید محمدی، همایون علیدوستی، کبری موسوی و… را داریم که غزلها، مثنویها و قصائد درخشانی را سرودند.
۲ سروده مهدی طهماسبی با موضوع مهدویت و انتظار حُسن ختام این گفتوگو است.
میرسی دل میبری باخود، گل زهراییام
حجت بن العسکری باخود گل زهراییام
باز گویم همنفس با لالهها در یک نفس
عشق را میپروری با خود گل زهراییام
در چکاچاک زمان در هجمههای بی امان
شوق را میآوری با خود گل زهراییام
بر کویرخسته عطشان جانهای غریب
مژدهذار کوثری با خود گل زهراییام
از تمام دلبران خاک و افلاک و زمین
برتری و سروری با خود گل زهراییام
در کرامت در سخاوت در عطا در مهر و گل
یادگار حیدری با خود گل زهراییام
چشم در راهم که در آدینهای سرشار شوق
میرسی دل میبری باخود گل زهراییام
***
غزل غزل سخن از آسمان دیدار است
گمان کنم که دل من، زمان دیدار است
پریده پلک من ححس دیگری دارم
به عشق گفتهام اینها نشان دیدار است
بخوان تو دفتر شعر مرا ببین حتماً
که حس غالب آنها بیان دیدار است
دل نجیب من این آسمانی خاکی
همیشه همسخن داستان دیدار است
دوباره شمع وشب وشاهد وشکوفایی
دلم هماره ز همصحبتان دیدار است
به خون سرخ نوشتم به خاک غمدیده
فدای دوست که روح و روان دیدار است
به هفت شهر و به هفت آسمان و دریاها
غزل غزل سخن از آسمان دیدار است
ما همنفس بهار و باران هستیم
هم لهجه ی غیرت غیوران هستیم
هر لحظه به لحظه یکصدا می گوییم
مدیون تمام این شهیدان هستیم
یاعلی بردار از ما سختی یوم الحساب
یا امام المتقین مولای عرشی، بوتراب
گنبد نورانی ات ما راست خورشید امید
تیره می گردد ز نورش تابش هر آفتاب
من نمی دانم چه گویم در حریمت یا امیر
اینکه می بینم به بیداری بود یا آن که خواب
هر نفس سمت شما من در نظاره می شوم
در نگاهم زائرم افتاده چشمم سمت قاب
سمت قابی از حضور خیل خوبان فلک
دور می سازد ز جانم غصه ها و اضطراب
ذره را پرورده ای آقا و فرصت داده ای
تا بگوید در مقامت شعرهای خوب و ناب
ساقی کوثر تویی ای دافع ظلم و ستم
شاد و سرمستم که گشتم در حریمت انتخاب
آمدم از راه دور و بر لبم یا فاطمه
در وجودم شور و حال و در نگاهم انقلاب
ای سپهر بی همانند دلاور زیستن
ای پناه بی کسان اعجاز تو صدها کتاب
هست هنگام اذان و موسم حاجت روا
یا علی بردار از ما سختی یوم الحساب
۱۱ بهمن ۱۴۰۳
نجف اشرف حرم مطهر حضرت علی علیه السلام
راهمان دادی و ما عرض ارادت کرده ایم
باده نوشی از می سرخ شهادت کرده ایم
در حریم سبزو سرخ و آستان عالی ات
حسن کار خود تمنای سعادت کرده ایم
شیر میدان خطر شیر خدا دست خدا
ما به یمن نام تو قصد رشادت کرده ایم
در کنار این ضریح غرق نورت یا امیر
با خدای خویش نجوا و عبادت کرده ایم
دست خالی آمدیم اینجا در این شهر غریب
ما به لطف بی حدت ارباب عادت کرده ایم
تا ابد این فخرمان باشد که در ایام عشق
راهمان دادی و ما عرض ارادت کرده ایم
۱۱بهمن ۱۴۰۳
نجف اشرف حرم مطهر علوی
مردها
از سر جان
دست کشیدند و به شوق
به سراپرده
خورشید رها می رفتند
پدرم
خاطره ای گفت
از آن روز بزرگ
در دلم
نور دل انگیز
خدا
شور گرفت
مثل یک رود خروشان
که گذر کرد به دشت
مردم
حامی ایران عزیز
آمده اند
می رسی دل می بری با خود گل زهرایی ام
حجت ابن العسکری با خود گل زهرایی ام
باز گویم همنفس با لاله ها در یک نفس
عشق را می پروری با خود گل زهرایی ام
در چکاچاک زمان در هجمه های بی امان
شوق را می آوری با خود گل زهرایی ام
بر کویر خسته ی عطشان جان های غریب
مژده دار کوثری با خود گل زهرایی ام
از تمام دلبران خاک و افلاک و زمین
برتری و سروری با خود گل زهرایی ام
در کرامت در سخاوت در عطا در مهر و گل
یادگار حیدری با خود گل زهرایی ام
چشم در راهم که آدینه ای سر شار شوق
می رسی دل می بری با خود گل زهرایی
هرکه بر این درگه جان پرور است
ریزه خور خوان علی اکبر است
آن که به نطق و به رخ و در کرم
گفت که او ثانی پیغمبر است
بر در عشاق حسین تا ابد
اکبر او کاتب و سردفتر است
گاه کرم ابر سخاوت بود
وقت رشادت همه جا حیدر است
از نگهش شوق خدا می چکد
او همه ی زندگی مادر است
گرم به میدان ارادت رسید
مست ز اعجاز می کوثر است
باد سلام همه بر جان او
آن که فدایی ره رهبر است
اهل ولا را ز کرم گل دهد
وقت عطا ،فاطمه اطهر است
اسوه مردانگی و عاشقی
از همه خیل جوان برتر است
هرکه بود بر در ارباب عشق
ریزه خور خوان علی اکبر است
ای اهل ولا جشن غرور است بیایید
هنگامه ی فجر است و حضور است بیایید
هرچند که سختی است به انحای فراوان
از معبر غم وقت عبور است بیایید
مدیون شهیدان بلا دیده ی عشقیم
این موضع اعجاز صبور است بیایید
ایرانی آزاده و دریا دل و عاشق
این معرکه در جبهه نور است بیایید
ما ملت عشقیم ز ما غصه و حسرت
در لحظه ی ما یکسره دور است بیایید
این بانگ شهیدانه در این روز گرامی است
ای اهل ولا جشن حضور است بیایید
بسیاری از موارد هویت یابی در نوشته های رسمی اعم از کتاب، نشریات، اسناد رسمی و... یافت نمی شود
هیچ کس ولو به صورت گذرا به بسیاری از آداب، رفتارها،حرکتها، ظرفیتهای متعدد اجتماعی اشاره نکرده و صرفا در میان گفته ها و نقل های خصوصی ردپایی از آن وجود دارد و به همین خاطر ارزش این کار دوصد چندان می گردد
همرنگ امید من غزلخوان بودم
همصحبت لاله های ایران بودم
در کرب و بلا به یادشان با دل خوش
من در حریم بهار مهمان بودم
این طرف چشم بر آن گنبد نورانی بود
آن طرف اوج عطشناکی و حیرانی بود
این طرف زمزمه عرض ارادت ها داشت
آن طرف لذت یک شعر و غزل خوانی بود
این طرف این دل من بود که عاشق می شد
آن طرف موج غم انگیز پریشانی بود
این طرف مانده در اندیشه یک حس غریب
آن طرف حرف دل و دیده ی بارانی بود
باز هم دعوت ما را تو بخوان زنده و شد
این طرف چشم بر آن گنبد نورانی بود
کربلای معلی ۶بهمن ۱۴۰۳
بین الحرمین
در کرب و بلا نشانی دل دارم
نقشی ز بهار در مقابل دارم
اکنون که به زیر قبه هستم مشغول
در گوشه ای از بهشت منزل دارم
من اهل بهار را بدیدم امروز
در کوچه عشق برگزیدم امروز
از یمن نگاه حضرت ارباب است
صد شکر به کربلا رسیدم امروز
کس در این میدان ز من دیوانه تر داری ، بگو
موسم دلدادگی مستانه تر داری ، بگو
شاعرانه می نویسم زندگی را با شما
از دلم آیا کسی فرزانه تر داری ، بگو
شاهد از غیب آمده تا باز گوید شوق را
در طریقت یک نفس مردانه تر داری ، بگو
من خراب آباد دیدار شمایم یاعلی
از وجودم گر کسی ویرانه تر داری ، بگو
ذکر یازهرا است بر لبم هر صبح و شب
گر کلامی بهتر و جانانه تر داری، بگو
سرخوشان را تا قیامت شادی از نام شماست
عاشقان را لذتی پروانه تر داری ، بگو
گوشه ای افتاده ام از پا و می خوانم بلند
کس در این میدان ز من دیوانه تر داری، بگو
نجف اشرف سحر ۱۰ بهمن ۱۴۰۳
مادرم می گفت جانم اسم اعظم یاعلی است
اسم اعظم ذکر جاری در دو عالم یاعلی است
آنچه می بخشد به جان ها استقامت، شور را
شک ندارم لحظه ای قدر مسلم یاعلی است
باعث ایجاد هستی مایه ی فخر زمین
منشا آمرزش حوا و آدم یاعلی است
شوقمندان دو گیتی خدایی ذکرهاست
آنچه بوده در همه شوق فراهم یاعلی است
آنچه می شوید ز جانها هم غبار شرک را
یکنفس یکباره و آرام کم کم یاعلی است
هم پناه جان خسته هم امید بی کسان
بوده و باشد یقین شادان و باهم یاعلی است
عاشقان را شاهد شور و طرب در بزم ها
موسم مستانگی با نام خاتم یاعلی است
جشن مبعث در کنار مضجعش دلداده ایم
می برد از جان و دل هم غصه و غم یاعلی است
ایستادم زندگی را داده ام دست ولی
اسم اعظم ذکر جاری در دو عالم یاعلی است
نجف اشرف سحر ۱۰ بهمن ۱۴۰۳
در حریمش بهر یاری دست جان آورده ام
ذکری از اندیشه ی دلدادگان آورده ام
در حریمت یاد می آرم ز خیل دوستان
عشق را زهرا را نشان ز آن بی نشان آورده ام
ای تو اقیانوس بی پایان ایمان و کرم
بهر دیدار شما این نیمه جان آورده ام
من کجا و طاقت توصیف تان آقا کجا
شمه ای از وصف اعلا کهکشان آورده ام
هست در تاریخ مردی نام تان ثبت وجود
شوق را در صحن تان من بی کران آورده ام
از شهیدان به خون غلطان ایران عزیز
من سلامی بر شما ای مهربان آورده ام
عاشقم دلداده ام مداح خورشیدم چنین
شاعرانه این غزل با دوستان آورده ام
ای انگشتر دهی بر سائل از روی کرم
من گدای این درم ، این بر زبان آورده ام
دست خالی آمدم دست تهی ردم مکن
بر امیرالمؤمنین جان جهان آورده ام
این غزل را در نجف در مبعث گل گفته ام
ذکری از اندیشه ی دلدادگان آورده ام
۱۰ بهمن ۱۴۰۳ نجف اشرف
خلاقیت و نوآوری در برنامههای مختلف بویژه برنامههای فرهنگی هنری در حکم ستون و رکن رکین است
ذائقه ی آدمی درصدد یافتن لحظات نو و تصاویر عینی و ذهنی تازه است
متاسفانه دست اندرکاران این حوزه ها روش ها و برنامههای تکراری را در دستور کار دارند و از این می نالند که استقبال از برنامه ها پایین است باید گفت کمی به روز شوید خواسته های متعالی و ارزشمند تان را با روش های نوین ارائه دهید مثلا وقتی یک مجموعه عکس دارید که اعیاد مذهبی ، ملی فقط همان ها را نمایش میدهید برای یکی دوبار جذاب است دفعات بعد فقط دافعه دارد
در نقشه ی عشق رنگ توحید گرفت
احساس وجود شوق و امید گرفت
بر دست حسین نقش سجاد دمید
آن روز مدینه رنگ خورشید گرفت
زیبا شده است دیده ای قاب زمین
یک حس نجیب در دل ناب زمین
خورشید ز آسمان به تبریک آمد
بر دست علی دمیده مهتاب زمین
از راه رسید و نقد جان گشت حسین (ع)
آرامش قلب کهکشان گشت حسین (ع)
از راه رسید و از همان اول وقت
ارباب وجود عاشقان گشت حسین (ع)
خوشا
این چند روز آسوده از
رنج جهان بودن
ز خیل عاشقان
حضرت ارباب جان
بودن
شراب از
باده ی خورشید
نوشیدیم یک هفته
به سمت آسمان
رفتیم
از سطح زمین
زینجا
نه فقط از تو ربود
این فلک چوگانی
همه را برد
به تاراج
در این حیرانی
چه می گویی قد سرو و خم داس
دلم لرزید و چشمم ریخت الماس
شکسته قامت خورشید از غم
به رنج غصه ی غمبار عباس
ای پادشاه عالمین
باب الحسن
باب الحسین
جان بتولت
خسته ام
دریاب اینک خسته را
در حرم حضرت امیرالمومنین سروده شد