می آید
از سمت تمام رهایی ها
مردی به رنگ باران
مردی حماسه ساز
که فردا را
پس از سال های سال
به صبح جهان می بخشد
و در گذر زمان
خورشید را می نشاند
و ما او را با جان و دل
خواهانیم
چون تشنگان آب
چون طالبان نور
- ۰ نظر
- ۱۳ آبان ۰۴ ، ۱۲:۵۶
می آید
از سمت تمام رهایی ها
مردی به رنگ باران
مردی حماسه ساز
که فردا را
پس از سال های سال
به صبح جهان می بخشد
و در گذر زمان
خورشید را می نشاند
و ما او را با جان و دل
خواهانیم
چون تشنگان آب
چون طالبان نور
ای آن که تویی پناه دلها زینب
پیغامبر نهضت مولا زینب
در حجب و حیا و عفت بی پایان
هستی تو شبیه و یا زهرا زینب
در مدینه دمیده است خورشید
عشق را ساده دیده است خورشید
آسمان همنفس با زمین شد
خانه ی عشق زیباترین شد
زینت حیدر صفدر آمد
مایه ی عزت کوثر آمد
احمد از دیدنش در سرور است
از قدومش جهان غرق نور است
بر حسن خواهر جانی آمد
موسم سبز ایمانی آمد
بر حسین آمده جان جانان
شد مبارک قدومش به خوبان
آمده شور و شوق عبادات
از ره آمد کنون عشق سادات
یارب از راه عشق و مودت
بخش بر جان ما این حلاوت
زینب آمد دلم زینبی شد
جان من حاصلم زینبی شد
یارب امشب به زهرای اطهر
ده به این مجلس ما سراسر
حس و حالی بده عید خورشید
با فرج عید ما کن پر از عید
شامگاه ولادت حضرت زینب کبری
حسینیه اعظم شهرکرد
مانده در این حسرت باران منم
همنفس خیل شهیدان منم
آتش پنهان دلم داد زد
سوخته پیدایی و پنهان منم
بگذرم از خویش به یاد بهار
منتظر صبح بهاران منم
ولوله در جان و دل انداختم
روضه ی مکشوفه ی یاران منم
در همه ایام به هر منزلی
مرثیه خوان شه خوبان منم
می گذرم از شب و از بی کسی
منتظر صبح و فراخوان منم
حال دلم سوختن و ساختن
جان و دلم عاشق ایران منم
هر طرفی تذکره ای از شهید
همنفس خیل شهیدان منم
امروز بخوان تجلی حیدر را
آیات عفاف و عزت مادر را
در دامن فاطمه گل زینب بود
می خواند تمام عشق حق باور را
همصحبت دل بهار دلها می شد
آن روز امید یار دلها می شد
در شهر مدینه زینب از راه رسید
آن بانوی گل، قرار دلها می شد
آرایه ی عشق و دین و مذهب شده ای
سرمایه ی شوق و نور و مکتب شده ای
تو آمده ای که زنده سازی حق را
تو زینت مرتضی و زینب شده ای
ای نور آفاق جلی ادرکنی
ای حجت عشق ای ولی ادرکنی
اینجا و میان قبر و محشر گویم
یا حضرت مرتضی علی ادرکنی
۱۳/۱۰/۸۱
در دانشگاه پیام نور بروجن
به سوز آتش پروانه سوگند
به اشک جاری مستانه سوگند
به آن وقتی که دل چشم انتظار است
به ابعاد دل ویرانه سوگند
به آیات مزین با نگاهت
به خط ساقی و پیمانه سوگند
به جان افشانی نسل پرستو
به حسن همت مردانه سوگند
به سرمستی به باده با تغزل
به شوق دیدن جانانه سوگند
هجوم حادثه ها، ناله های هر روزه
غروب های غریبه صدای هر روزه
تو دور مانده از من، من از شما دورم
دوباره بی کسی ام در فضای هر روزه
مگر چه کرده ام اینک اسیر هجرانم
حضور مبهم درد و چرای هر روزه
شکست کشتی دل در هبوط تنهایی
خروش موج غم و ناخدای هر روزه
من از قبیله ی عشقم قبیله ی فریاد
که مرده در دل شهرم صفای هر روزه
کفن بپوش قلم را که ناله ها دارد
و خون تراود از آن ناله های هر روزه
بیا دوباره به قانون گل مجهز شو
چقدر دیدن یاسا، بلای هر روزه
ز سمت مشرق دل می رسی شبیه بهار
نه مثل مردم بی همنوای هر روزه
۱۳۸۲
برگ خزان دیده ی مستم بیا
زرد شدم بی تو شکستم بیا
غیر غم و گریه و اشک فراق
کار دگر نیست به دستم بیا
بر سر راهت منم تا سحر
چشم به راه تو نشستم بیا
خوب من ای صاحب عدل و امید
جانب من هر چه که هستم بیا
مذهب من غیر ولای تو نیست
خوب ببین عشق پرستم بیا
آتش روییده در خرمنم
عاشقت از روز الستم بیا
ای همه نوروز همه خرمی
برگ خزان دیده ی مستم بیا
۲۸/۱۲/۸۲
وقتی که می خواند زمین
در یک غروبی خسته ای
احساس های تشنه را
پاییز در خود بشکند
غمگین شود
چشم انتظار بارش باران شورانگیز دل
چشم انتظاری می کشد
بس بی قراری می کند
گویا پر از غمناله هاست
الا آشنایان آیین عشق
سلحشور مردان بالین عشق
چه شد شور و حال دل انگیزتان
کجایند فرهاد شیرین عشق
سبویی بده ساقیا شاد کن
دل مانده امروز غمگین عشق
چه پیش آمده اندکی شرح ده
بخوان از غزلهای خونین عشق
بیا سادگی را رعایت کنیم
تو ای همدل سبز و دیرین عشق
بیا باز گردیم بی همهمه
به سوی همان مرز پیشین عشق
به آنجا که دل آشنای تو بود
هواخواه عشق و مضامین عشق
۱۳۷۹
می رسد عشق تو بر سینه ی ما و بر دل ما
شادمان می شود از عشق یقین محفل ما
هر کسی حاصلی از عمرجهان دارد و نیست
جز غم عشق تو در هر دو جهان حاصل ما
سرفکندیم به پای تو و داریم امید
که قبول افتدت این تحفه ی ناقابل ما
فخر ما خاک نشینان به ملائک این است
که زدی خیمه تو ای شاه به آب و گل ما
حالیا سرخوش و مستیم نداریم خبر
که چه بود و چه شود ماضی و مستقبل ما
نام تو ذکر دل انگیز اهورایی ماست
که معطر کند از مهر خودش منزل ما
تا همیشه غزل از نام خودش می گویم
می رسد عشق تو بر سینه ی ما بر دل ما
۱۳۸۳
به پایان می رسد
عمری که در اندیشه ها بودم
پریشانم پریشانم
من
از این دست دادن ها
ما نه آنیم که سر در پی خوبان ندهیم
هرچه داریم به شادابی مهمان ندهیم
عرض این است که سرمستی و سرحالی را
به دل انگیزی با صحبت یاران ندهیم
برسانید سلام دل ما بر یاران
گرچه ما خاک غریبانه به تهران ندهیم
حرف این است به امید خدا شاد شوید
عمر جز بر نفس و شادی یاران ندهیم
هرچه داریم حسین است و غم و داغ غریب
ما دل خویش به غیر از مه تابان ندهیم
هرچه باشد همه جا زمزمه گر می مانیم
ما نه آنیم که سر در پی خوبان ندهیم
۱۶ مهر را چندسالی است با عنوان روز جهانی کودک را در کشورمان جشن می گیریم و در یک حرکت کمتر برخوردار از اصل ابتکار صرفا به برنامههای گذرا و معمولی اجرا می شود.
البته سالیان گذشته به ویژه تا اواسط دهه نود این روز را آغازین روز هفته با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به عنوان نهاد اصلی تصمیم ساز جشن می گرفتیم و دانش آموزان عزیز در رده های سنی مختلف به عنوان جامعه هدف با حضور در مراکز کانون پرورش فکری از برنامههای خلاقانه، زیبا و به یادماندنی تعریف شده توسط مربیان نیک اندیش و اثرگذار کانون استفاده می نمودند.
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان محور طرح ریزی و اجرای برنامه های مرتبط با کودک و نوجوان در فضایی غیررسمی و مبتنی بر آموزش های مورد نیاز این قشر در طول ۶۰ سال گذشته بویژه بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی بوده و هست و باید دیگر بار این جایگاه احیا شود و هفته کودک که نمی تواند برای بخشی از جامعه هدف که نوجوانان هستند اثربخشی لازم را داشته باشد با رویکرد مثبت به جایگاه کانون پرورش فکری تغییر رویه دهد.
مهدی طهماسبی
دبیر شورای فضای مجازی استان
به تلاطم انداخت
جهانی را
رستاخیز صمود
در مواجه با بی حیایی یهود
آن گاه که
اجساد کودکان لاغر شده
در هجمه های مداوم
و بارش بی امان نامردمی ها
بر زمین غسل خاک می کردند
صمود فریاد بلند انسانیت بود
در هجوم شب
در تنگنای نامردها
و جهانی همپای صمود
پیش می آید و
می رسد روزی که
از میان خاک های غصه مند غزه
بهار بیداری برخیزد
تا ققنوسی باشد
حماسی دل و بلند آشیان
که سرود رهایی را می خواند.
از گریه ی نوبهاری ات فهمیدم
از این همه آه و زاری ات فهمیدم
تو اهل زمین نبوده ای جا مانده
از ماندن و بیقراری ات فهمیدم
۲۱ بهمن ۹۵
تا بی نهایت می برندمان
اینجا همه خونرنگ اند
از لاله های پرپر
تا نخلهای بی سر
اینجا روایتگر
شیران بی سر
و زاهدان گمنام است
عرفان یعنی گمنامی
دلاوری
هر عملیات
شناسنامه ای است جدید
از پرواز گلها
و هر منطقه
فرودگاه گلوله ای
و عروجگاه آلاله ای است
در لابلای خاطرات زخمی
فوران حماسه ها
و مظلومیتی بی پایان
اینجا روایت خالصی است
از منتظران بهار
و راهی نیمه تمام
که آیا ما آن را ادامه می دهیم
۲۱ بهمن ۹۵
ترا من چشم در راهم امیدم
ببین از دست دوری ات چه دیدم
به تیر طعنه دشمن آتشم زد
بگویم من چه دیدم یا شنیدم
کمی آن سوتر از حال مکرر
چه رنجی بهر دیدارت کشیدم
به امیدی که می آیی به این سو
من از دلهای خسته دل بریدم
ببین اوج غریبی در نگاهم
ببین شوق عطشمند شدیدم
به راهت خون نگارم خون نشانم
پر از ناگفته هایی از شهیدم
بیا تا با خط اشکم بگویم
که در هجران رویت من چه دیدم
در این حسرت سرای چند روزه
به قدر عمر باقی غم چشیدم
کنون در شامگاه جمعه ی عشق
من از وصل تو نقشی کشیدم
هنوزم در تپش های نگاهم
ترا من چشم در راهم امیدم
۱۶/۸/۸۱
پرواز
حالی خاص
از جمله آنهایی است
که بال و پر دارند
در وسعت
بی کرانه بودن
دم نوش عشق
می نوشم
در بامدادی سرد
اما امیدم هست
امیدوارم تا سحر گردد
خورشید می آید
من فاصله ها را رها کردم
دم نوش می نوشم
دلم آیینه ی احساس ها بود
معطر از شمیم یاس ها بود
دلم در کربلاهای مکرر
دوباره راوی عباس ها بود
یاد مردان خدا
همواره در جان ودل است
زنده ی جاوید
نام این شهیدان است وبس
در کف
سنگ شکسته
مگذارید امید
دل من ماند به امید و
به سامان نرسید
آخرین مرد خدا
می رسد از سمت خطر
من ودل منتظرانیم
که همراه شویم
من همان
لحظه که فرمود
پر از اعجازم
بی خبر ماندن
دل را به یقین فهمیدم
پس از درهم شکستن های
این جان غریب من
خدایا باز کن در را
که من دلگیر می مانم
جنس نا اهل
فقط
ما دل نااهل است
این همان حرف غریبی است
که حق می گوید
بگذر از خاک و مرا
تا شب پرواز ببر
ای دل
ای همره من
ای نفس نوروزی
من همان
زمزمۀ خسته تاریخ دلم
که از این چشمه من
شعر و خطر می جوشد
ای حضورت
زمزمه بخش
تمام شاعران
شعرها
از نام تو گل می کند
در جان و دل
مثل یک
خط شکسته
شده ام
در شب سرد
که نداند
نفسم را
کسی از همراهان
وقتی که می شکنم
من
به یاد تو
در من حریق و باد و
عطشناکی و غم است

شهرکرد- ایرنا- رییس گروه فرهنگی و رسانه ادارهکل فرهنگ و ارشاد اسلامی چهارمحال و بختیاری گفت: با وجود اینکه نمایشگاههای بزرگ کتاب از دوران همهگیری کرونا به بعد در استان متوقف شده است اما با برگزاری نمایشگاههای کوچک مقیاس شهرستانی تلاش شده تا چراغ کتاب و کتابخوانی روشن بماند.
مهدی طهماسبی روز دوشنبه در گفتوگو با خبرنگار ایرنا افزود: در نیمه نخست امسال ۱۱ نمایشگاه شهرستانی در مرکز استان و سایر نقاط برگزار شده که توانسته است بیش از ۵۰ هزار مخاطب و بازدیدکننده به خود جذب کند.
وی ادامه داد: این نمایشگاهها از سوی سرمایهگذاران بخش خصوصی، مووسسات و مجموعههای فرهنگی برگزار میشود و نه تنها برای مجریان میتواند آورد اقتصادی داشته باشد بلکه در توسعه فرهنگ کتاب و کتابخوانی نیز موثر است.
رییس گروه فرهنگی و رسانه ادارهکل فرهنگ و ارشاد اسلامی چهارمحال و بختیاری با بیان اینکه برگزاری نمایشگاههای کتاب در استان طی سالهای اخیر روند رو به رشدی داشته است تصریح کرد: اگرچه بر این اعتقاد داریم که باید تلاشهای بیشتری در راستای برگزاری نمایشگاه کتاب و افزایش سرانه مطالعه انجام گیرد اما همین تلاشهای کوچک نیز با استقبال خوب مردم روبرو شده است.
تاکید بر نیازسنجی در برگزاری نمایشگاههای کتاب
طهماسبی به موضوع کتابهای عرضه شده در این نمایشگاهها نیز اشاره کرد و گفت: تلاش شده تا از ارائه کتابهای زرد و دستوری خودداری و کتابهایی متناسب با سلیقه مخاطب به ویژه نیازمندیهای جوانان و نوجوانان عرضه شود و در این خصوص نیازسنجی شده است.
وی بیشترین مخاطب نمایشگاههای کتاب را کودکان و نوجوانان عنوان کرد و گفت: با توجه به این رده سنی تلاش شده تا کتابهای جذاب و مخاطبپسند در نمایشگاهها عرضه شود.
طهماسبی یادآور شد: کتابهایی که در نمایشگاهها عرضه میشود با تخفیف ۱۰ تا ۳۰ درصدی است که همین موضوع عامل مهمی در استقبال مردم از این رویدادهای فرهنگی است.
توجه به انتشارات بومی در نمایشگاههای کتاب
رییس گروه فرهنگی و رسانه ادارهکل فرهنگ و ارشاد اسلامی چهارمحال و بختیاری در پاسخ به این سوال که در نمایشگاههای کتاب تا چه میزان به عرضه کتابهای نویسندگان بومی استان پرداخته میشود؟ گفت: یکی از تاکیدات این است که در این نمایشگاهها، کتابهای مولفان، نویسندگان و ناشران استانی نیز عرضه شود و از این فرصت به معرفی بیش از پیش استان و ظرفیتهای فرهنگی و هنری آن پرداخته شود.
طهماسبی به تاثیر مکانهای مختلف در میزان استقبال مردم از نمایشگاههای کتاب نیز اشاره کرد و گفت: کارشناسان بر این عقیده هستند باید نمایشگاهها در محل دید و منظر شهروندان برگزار شود که دسترسی به آن آسان باشد از همین رو نمایشگاههای کتاب در مرکز استان در فرهنگسرا برگزار میشود و تلاش میشود محلهای دیگری که به مرکز شهر نزدیکتر و قابل دسترستر باشد برای برگزاری رویدادهای بعدی انتخاب شود.
وی همچنین به نقش تبلیغات و اطلاعرسانی در میزان استقبال مردم از نمایشگاهها نیز پرداخت و گفت: در برخی رویدادهایی که در استان برگزار میشود به مقوله تبلیغات و یا فضاسازی محیطی کمتر توجه شده که میطلبد در ادامه این کاستی نیز برطرف شود.
جای خالی نمایشگاههای بزرگ کتاب
وی با بیان اینکه توقف برگزاری نمایشگاههای بزرگ کتاب آسیب جدی در مقوله کتاب و کتابخوانی است اظهار داشت: پس از همهگیری ویروس کرونا ، برگزاری این نمایشگاهها متوقف شد اما پس از آن نیز به سبب سیاستهای نادرست اقدامی جهت از سرگیری این نمایشگاهها نشد اما اکنون اهتمام جدی برای برگزاری این رویدادهای بزرگ فرهنگی به کار گرفتهایم که چنانچه اعتبار مورد نیاز آن تامین شود در نیمه دوم سالجاری این مهم را محقق میکنیم.
رییس گروه فرهنگی و رسانه ادارهکل فرهنگ و ارشاد اسلامی چهارمحال و بختیاری با بیان اینکه نقش کتاب در سبد خانوارها ضعیف و کمرنگ شده است افزود: قیمت بالای کتاب از یک سو و تامین هزینه نیازهای اساسی خانوادهها از سوی دیگر با توجه به شرایط اقتصادی سبب شده تا کتاب دیگر اولویت خرید در سبد خانوارها نباشد از همین رو با برگزاری نمایشگاهها و ارائه تخفیف میتوان در رفع این چالش تا حدی موفق عمل کرد.
طهماسبی از گسترش برگزاری نمایشگاههای کتاب در نقاط مختلف استان خبر داد و گفت: تلاش شده در برگزاری نمایشگاهها به توزیع شهرستانی نیز توجه شود.
وی افزود: با وجود قیمت بالای کاغذ و کتاب اما همچنان کتاب علاقهمندان خود را دارد اما تلاش ما متولیان باید بر این باشد که با عرضه کتابهای خوب و برگزاری رویدادهای اثرگذار نظیر برگزاری برنامههای جنبی در حاشیه نمایشگاهها در تبلیغ کتاب بیش از پیش اقدام کرد.
سکوت می کند این دل به شوق دیدارت
چو سایه ای که بیفتد به پای دیوارت
تو یوسفی تو عزیزی تو بهتر از همه ای
من آن شکسته ی پیرم که شد خریدارت
هر که دانش خورشید و عشق را فهمید
به سوی اوست پر از شوق گل سر و کارت
هزار آینه دارم به مهر تو روشن
هزار سوره ی گل می شود هوادارت
تو می رسی ز فراسوی لحظه های غریب
به سمت خاطره ها می رسد دل یارت
بیا بیا و بخوان از بهار صدها شعر
به جان هم نفسان لاله های پر بارت
تو می رسی و دلم می شود هواخواهت
چو سایه ای که بیفتد به پای دیوارت
پیرمردی عصا زنان می رفت
دیدمش سمت آسمان می رفت
شاعری از تبار باران بود
او مراد جمیع یاران بود
ساده و آسمانی و سرخوش
مانده در بی نشانی و سرخوش
دست پر مهر او غزل دارد
فکر مردم او عسل دارد
خنده هایش ملیح و پر احساس
عطر شعرش نجابتی از یاس
می نویسم نماد دریا بود
باصفا بود و اهل بالا بود
از گذشته رسیده تا اینک
راهی لحظه های فردا بود
بوی عرفان ساده اش اینجا
نقشی از عشق سرخ مولا بود
او مراد تمام عزت شد
گرچه او خود مرید شیدا بود
شعر او ساده بود و دریایی
شعر او شعر سبز و شیوا بود
پیرمردی توکلی سیرت
او مراد علی و تنها بود
در دل روزهای خسته گذشت
می نویسم که اهل دریا بود