رها کسی شبیه خودم

فضایی برای فرهنگ وهنر ایران اسلامی

رها کسی شبیه خودم

فضایی برای فرهنگ وهنر ایران اسلامی

سلام خوش آمدید


تاکنون آن چه از عنصری ملک الشعرا دربار سلطان محمود خوانده بودم نشان از یک شاعر مقتدر درباری که شعرش سایه بر ادبیات و شاعران معاصرش انداخته ، جاه و جلال و شکوه شعر و جایگاه و اموالش در هاله‌ای از افسانه مورد توجه شاعران بعد ازاو بود ، داشت
اما این رباعی دلچسب و مطلوب که در همه اعصار مخاطب خاص خود را دارد به آدمی حالی دیگرگون دارد . همه دوستان را به مطالعه این رباعی قابل توجه دعوت می نمایم
چون می گذردعمرچه آسان و چه سخت
وین یک‌دم عاریت چه ادبار و چه بخت
چون جای دگر نهاده می باید رخت
نزدیک خردمند چه تابوت و چه تخت

  • ۰ نظر
  • ۰۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۸:۴۲
  • مهدی طهماسبی دزکی

این که قدما برای عبدالرحمن جامی ارزش خاصی قائل شده بودند و تا آنجا او را خاتم الشعرا می نامیدند نشان از توانایی های ادبی او داشته است. شاعری عارف که در قلمرو نظم و نثر هفت اورنگ و بهارستان و رساله ها و دیوانش حرف های زیادی دارد و هنوز هم می توان در اشعارش لذت های شاعرانگی ها را به نظاره نشست.
در حاشیه مجموعه ای از رساله های جلال دوانی از قرن دهم در کتابخانه مجلس شورای اسلامی یک رباعی از جامی یافتم که بسیار با شرایط کرونایی فعلی جامعه بشری تطابق دارد و مبین تجربه ای مانا از این شاعر توانمند است.
این رباعی زیبا را تقدیم می کنم به همه عزیزان

لمولانا جامی
یک روزه خور وعافیت و خانه ی خویش
جسم به سلامت و عزیزان در پیش
دنیا همه این است نباشد زین بیش
من اصبح آمنا بگفتم معنیش

#مهدی طهماسبی

 

  • ۰ نظر
  • ۰۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۸:۳۹
  • مهدی طهماسبی دزکی

می شکوفد انگار
از دل خاک غریب
بوی یک زندگی ساده و نو
تا کدامین نوروز
بنشینی به تماشای بهار
از فرادست ز گل پر گشته
به تماشای بهار
به پریشانی آواز پرستوی نجیب


 ۹۹/۱/۲۲

  • ۰ نظر
  • ۰۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۸:۳۶
  • مهدی طهماسبی دزکی


در کتاب تاریخ هرات که در قرن ششم تالیف شده و به عبدالرحمن فامی هروی منسوب است نکته ای دارای اهمیت وجود دارد که می تواند در پژوهش های ادبی و تاریخی گره گشایی کند .
«ودر کتابی دیدم که به کسی منسوب نبود ذکر مفاخر خراسان».ص۱۴۰
و این نکته می تواند نشان از وجود یک ترس و اختناق یا نوعی سرقت فرهنگی ادبی داشته باشد که به دلیل وجود کتاب های بی صاحب برخی سودجویان در زمانی مقتضی که دیگر آن ترس و اختناق رخت بر بسته این آثار را به نام خویش زده باشند .
تاریخ هرات (دستنوشتی نو یافته).
به احتمال از: عبدالرحمن فامی هروی.
به کوشش: محمد حسن میرحسینی محمدرضا ابوئی مهریزی.
با پیش‌گفتار: ایرج افشار. انتشارات میراث مکتوب ۱۳۸۷

#مهدی طهماسبی

  • ۰ نظر
  • ۰۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۸:۳۳
  • مهدی طهماسبی دزکی

ماییم و تبسمی دگر بار

 هنگام تلاطمی دگر بار

با آمدن بهار قرآن

عشق است و تفاهمی دگر بار

از هرچه به غیر دوست دوریم

در هجمه ی گندمی دگر بار

در مقدم ماه گل به قرآن

هستیم  چو مردمی دگر بار

برخیز و بخوان به نام خورشید

ماییم و تبسمی دگر بار

 

  • ۰ نظر
  • ۰۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۸:۳۱
  • مهدی طهماسبی دزکی

این روزها که درد و رنج کرونا در جامعه بشری سایه افکنده و غم در رهگذر آدمیان جولان می دهد برخی از اشعار به انسان حالی دیگرگون می بخشد از آن جمله این رباعی از حکیم ابوالعلا حمزه ابن علی مجیری شاعر قرن پنجم است که در تاریخ بیهق او ذکر شده و چقدر زیباست و آرام بخش

دائم به جهان مباش با ولوله ای
وز محنت او مگوی با کس گله ای
کو مرحله ای است ما در او قافله ای
چه نیک و چه بد قافله را مرحله ای

تاریخ بیهق تالیف ابوالحسن علی ابن زید بیهقی با مقدمه دکتر قاری کلیم الله حسینی انتشارات اساطیر ؛۱۳۹۶: ۴۴۸

  • ۰ نظر
  • ۱۸ فروردين ۹۹ ، ۱۱:۱۳
  • مهدی طهماسبی دزکی


انجامه های نسخ خطی یک شناسنامه کوتاه فرهنگی تاریخی اند که در دل خود حرف های زیادی و زوایای ناشناخته ای از عصری که کاتب در آن می زیسته را دارند . در میان کاتبان کهن فارسی نگار دونفر هستند که کاتب شاعرند یکی اسدی طوسی که قدیمی‌ترین نسخه دست نویس فارسی را در سال447ه.ق نگاشته است و دیگری ابوالهیجا اردشیر ابن دیلمسار که ترجمان البلاغه را در سال 507ه.ق کتابت کرده است .
با تطبیق این دو انجامه می توان به چند نکته رسید اسدی در پایان الابنیه عن حقایق الادویه ابومنصور موفق هروی نوشته«و کتب علی ابن احمد الاسدی الطوسی الشاعر فی شهر شوال فی سنه سبع و اربعین و اربعمائه لهجرت النبی صلی الله علیه
خجسته باد بر خداوندش»
و ابوالهیجا در انتهای کتاب ترجمان البلاغه محمد ابن عمر الرادویانی این گونه کتابت کرده « اسپری شد این کتاب به پیروزی و به روزی و نیک اختری و فرخی بر دست ابوالهیجااردشیر ابن دیلمسار النجمی القطبی الشاعر اندر اواخر شهر الله المبارک رمضان سال بر پانصد و هفت از هجرت پیغامبر محمد المصطفی صلی الله علیه و سلم
مبارک باد بر خداوندش»
نکته اول اینکه شصت سال فاصله میان کتابت این دو نسخه و این انجامه ها نشان از روندی دارد که از عربی نویسی به سمت پارسی نویسی رفته و واژه ها در انجامه ابوالهیجا پارسی اند و در عین حال کلماتی اند که هنوز هم زنده اند و‌ پویا.
دوم این که این دو کاتب شاعرند و اهل ادب و فضل ولی ظاهراً یا براثر اجبار و نیاز مالی یا به دل خواه خویش به کتابت آثار دیگر روی آورده اند.
سوم در این دو‌انجامه یک‌فصل مشترکی وجود دارد و آن هم روحیه خیرخواهی دو‌کاتب است برای صاحبان نسخ است .
این نشان می دهد کاتبان ایرانی در سده های پنجم و ششم از روحیه فرهنگ دوستی و خیرخواهی برخوردار بوده اند.

  • ۰ نظر
  • ۱۸ فروردين ۹۹ ، ۱۰:۵۴
  • مهدی طهماسبی دزکی

 کاش بیاید نسیم از طرف زندگی 

مهر و وفا و صفا شد هدف زندگی 

پول و مقام ونژاد رفته زیاد زمین 

داده به باد فنا تا شرف زندگی 

فاصله ها داشتیم فاصله ها بیشتر 

گشته میان پدر با خلف زندگی 

سایه ی ترسی غریب بر سر خانه فتاد 

ترس که جا کرده است در کنف زندگی 

وحشی و سرد و نحیف گشته زمین را حریف 

گوشه ای افتاده است این علف زندگی 

از کرونا خسته ایم خسته تر از خسته ها 

 کاش بیاید نسیم از طرف زندگی 

  • ۰ نظر
  • ۱۸ فروردين ۹۹ ، ۱۰:۴۳
  • مهدی طهماسبی دزکی

به تاریخ سنه ۱۳۳۶ه.ق هفده یوم بعد از عید نوروز برفی آمد یک زرع که تمام گوسفندها در صحرا تلف شدند. جهت یادبودحقیر سیدمصطفی عرض شد و سلام .
اول وجود پدیده ناهمگون آب و هوایی و ضربات مهلک آن در جامعه ایرانی سابقه ای دیرینه دارد « آفتاب به آخر این بود . برف آمد دو شبانه روز و یخ بند افتاد هفته ای ، و این از عجایب الدنیا بود وذلک فی سنه ستین و خمسائه»
(سال ۵۶۰ه.ق) تاریخ بیهق ص۴۹۵
و نقل شفاهی بارش یک میل معادل سه متر برف در ۱۰خردادیاهفتادم بعد از عید در سده های گذشته که در شعر عامیانه منعکس شده
هفتادم و افتادم
به حق این پیر. به قدر این میل
دوم کم رنگ ترین مدادها از قوی ترین حافظه ها ماندگارترند قدر داشته هایمان را بدانیم .
مهدی طهماسبی ۹۹/۱/۱۷

 

  • ۰ نظر
  • ۱۸ فروردين ۹۹ ، ۱۰:۳۹
  • مهدی طهماسبی دزکی

دست هایم تهی اما دل من سرشار است

تا جواد است و گل سر سبد بازار است

روزهای خسته ام و خستگی ام بی پایان

حرمش منزل این خسته دل بیمار است

می شوم همنفس باد صبا راهی شوق

تا بدان سو که ارادتکه آن دلدار است

لحظه ای مکث کنم دست ارادت بنهم

به روی سینه که این سینه من غم دار است

بر لبم نام جواد است که می روید باز

گرچه پیشینه من ساده و بی مقدار است

از تجلی گه دل مشهد گل می آیم  

دست هایم تهی اما دل من سرشار است

 

  • ۰ نظر
  • ۱۴ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۰۷
  • مهدی طهماسبی دزکی

شک کرده است تا که تعارف نموده ام 

دیشب دلم گرفته تصادف نموده ام 

  • مهدی طهماسبی دزکی

 ای مرغ به آشیان رسیده

خورشید به کهکشان رسیده

در غربت خاک و قحطی بال

 از خاک به آسمان رسیده

در خون رشید خود تپیده

آرام به دوستان رسیده

یک عمر پی شهادتی تو

اینک به امید جان رسیده

از یمن دعای جمکرانی

در وادی بیکران  رسیده

 از فیض صفای کربلایت

تا نقطۀ لامکان رسیده

با این تن پاره پاره در خون

در محفل عاشقان رسیده

 ما منتظر دعای سرخیم

ای مرغ به آشیان رسیده

مهدی طهماسبی دزکی بروجن 98/10/13

  • مهدی طهماسبی دزکی

عمری است پی شهادتم من                                   لبریز می ارادتم من

من باده خور می حسینم                                 عمریست که در پی حسینم

ثاراللهی ام امیر لشکر                                       جان یافته از مرام حیدر

این حرف تو بوده حاج قاسم                           باعشق سروده حاج قاسم

تو فاطمیه ندیده رفتی                                 عشق است به جان خریده رفتی

ای مرغ به آشیان رسیده                         خورشید به کهکشان رسیده

درمکتب بی مثال ایثار                                   بودی تو پی کمال ایثار

در سوریه و عراق و ایران                                 بودی تو امیر بر دلیران

ناگاه غریبه وار رفتی                                        دی ماه در انتظار رفتی

لبخند به لب رها شدی تو                             همصحبت کربلا شدی تو

سردار سپاه قدس بودی                             تو چشم به راه قدس بودی

مردانه دلیری ات گواه است                     مردانگی ات در این سپاه است

بر دست شقی ترین شقیان                       نامرد دلان اهل طغیان

کردی تو تبسمی و دیدی                    از خاک به آسمان رسیدی

در غربت عشق آرمیدی                     یاران شهید خویش دیدی

یاران شهید لشکرت باز                    آغوش نموده باز و همراز

گفتند که حاج قاسم ما                        آمد به دیار اهل دلها

خوش آمده ای دلاور ما                      فرماندۀ خیل و لشکر ما

دروقت سحر به شهر بغداد                    این قرعه به نام عشق افتاد

این جام طهور گل نشانه                  شد نوش به جانت عاشقانه

رفتی و به دوستان رسیدی                   از خاک به آسمان رسیدی

اینک دل ماست بی تو غمدار                 دستی به دعا کنون تو بردار

98/10/13

 

  • مهدی طهماسبی دزکی

در گذر زمان و در هجوم بی امان بلایای طبیعی و گزندهای غیر طبیعی شاهد رخ نمایی آثاری هستیم که ارزش ادبی و حیات خویش را به لحاظ انتساب به آستان مقدس اهل بیت (ع) به دست آورده اند و در میان بیاض ها و مسوده های مرثیه و نوحه از دست بلایای متعدد جان سالم به در برده اند و نشان دهندۀ گوشه ای از ارادت بی پایان مردمانی هستند که در سخت ترین و ملتهب ترین شرایط زمانی و مکانی دل به اقیانوس بی کران محبت و ولایت آل الله سپرده بودند و عاشقانه با کلماتی منظوم و در قالب های شعری مختلف ، دلتنگی ها و ارادت خویش را بر صحیفه سفید کاغذ با خط مودت و دوستی نقش بسته اند .

یکی از این هزاران شاعر عاشق پیشۀ گمنام کربلایی ملاعباسعلی زمانی تخلص از اهالی شهر گندمان است .در باب ترجمه احوال و سرگذشت دقیق زندگی و روزگار وی در هیچ یک از کتب تذکرۀ شاعران ووترجمان احوال سرایندگان استان چهارمحال وبختیاری نامی و نشانی نیست و تنها در کتاب پژوهشی در فرهنگ وتاریخ گندمان نوشته جمشید اسدی گندمانی در مطلبی کوتاه ومختصر از وی و شرح احوال و آثار او به اجمال سخن به میان آمده است هرچند اسدی در آن نوشتار درباره ملاعباسعلی اطلاعات دقیقی به دست نمی دهد و برخی از نگاشته های آن مختصر هم مغلوط و پر از ابهام است . وی ملاعباسعلی را فرزند پدری به نام درویشعلی و مادری به نام ام کلثوم معرفی می کند . ظاهرا سال تولد ملاعباسعلی سال 1269ه است که زادگاهش شهر تاریخی و دیرینه سال گندمان که آن روزها قصبه ای بزرگ و آباد بوده ، می باشد .

عباسعلی خردسال در گندمان علم اندوزی میکند و در مکتب خانه که نخستین واحد آموزشی آن عصر بوده اند در نزد ملاهای مکتب دار گندمان تحصیلات اولیه و آموختنی های نخستین را کسب می کند و به روال آن روز گار در پیش علمای شهر بروجن و سپس در مدارس اصفهان به عنوان یکی از مراکز عمده  علم وادب ایران اسلامی تحصیلاتش را تکمیل کرده و سرانجام برای زیارت عتبات عالیات و فیض بردن از محضر اساتید و مراجع حوزه علمیه نجف و کربلا بار سفر می بندد و عازم این دوشهر می گردد و مدتی در آنجا مقیم بوده و این چنین است که در میان عامه مردم گندمان به کربلایی ملاعباسعلی شهره گشته و سپس با کوله  باری از علم واندیشه و ادب به زادگاهش گندمان بازمی گردد و چندین دهه بساط علم آموزی به نونهالان ونوباوگان این دیار را می گستراند و میزبان کودکان گندمان و روستاهای اطراف می گردد . ملاعباسعلی در گندمان ازدواج نموده و پس از 66 سال عمر پربار سرانجام در سال 1335 جان به جان آفرین تسلیم نمود و رخ در تیره تراب کشید .

ملاعباسعلی در کنار مکتب داری به سرودن اشعار ، نوحه ها و مراثی و نسخ تصحیح شده تعزیه می پردازد و تخلص ادبی اش را زمانی بر می گزیند که در اشعار به جای مانده از او می توان نشانی از تخلص زمانی یافت

زمانی بس بود نوحه سرایی                         عزادار و غمین از مرغ وماهی

یا

امروز بود قتل حسن ، احمد ثانی          بنمای زمانی

از اشک بصر پاک بشد نامه و دفتر        از ذره تو کمتر

درباره مرحوم زمانی گندمانی نکته ای حائز اهمیت وجود دارد اسدی در کتابش می نویسد « مرحوم ملاعباسعلی که الحق  باید عبید گندمان خوانده شود » وی قرینه ای برای این نامیده شدن و تشابه میان عبید زاکانی و ملاعباسعلی زمانی ارائه نمی دهد . هرچند اگر دیوان اشعار نامبرده در دست بود و از گزند آفت ها جان سالم به در برده بودبهتر و راحت تر می شد اظهار نظر کرد علت این همسانی و تشابه در چیست آیا به واسطۀ طنزپردازی و روحیۀ نقادانه  و ستیزنده وی در برخورد با پدیده های اجتماعی زمانه خویش از سوی ملاعباسعلی این همسانی بین عبید زاکانی و زمانی گندمانی مطرح شده یا علت دیگری وجود داشته است .

آنچه که از مرحوم ملاعباسعلی زمانی به عنوان شاعری خوش گفتار و آیینی به جای مانده و بخشی از میراث ادبی شهر گندمان را در اواخر دوره قاجاریه و آغاز قرن جدید تشکیل می دهد 5 قطعه سوگسروده و مرثیه می باشد که نشان می دهد زمانی گندمانی شاعری است که با عروض وقافیه آشناست و هم چون بسیاری دیگر از شاعران نوحه سرا  از ظرفیت قالب های شعری متعدد برای حرفش استفاده کرده و از اوزان ضرباهنگی و متناسب با سینه زنی که نوع رایج عزاداری آن دوره بوده بهره جسته و شعر او شعری است که روایت گر و بازگو کننده واقعه های جانسوز و ظلم های روا داشته شده در حق اهلبیت (ع) می باشد . و از ویژگی های نوحه های زمانی به چند اشاره کوتاه بسنده می نمایم

وی گاه بیانی حماسی و آمیخته با تلمیحات دینی نظیر یادکرد انبیای عظام دارد

افتد زصدر زین حسین بر خاک          اندر جنان آدم شود غمناک

حوا نماید جامه را صد چاک         این شورش محشر یاران برای کیست

این ماتم عظما یاران عزای کیست

و گاه ضرباهنگ محزون نوحه سروده شده وی حسی حزین واندوهناک را به شنونده منتقل می سازد

شه احمد شمالم رودم ای رود

شه حیدر خصالم رودم ای رود

جوان با مالم رودم ای رود

ملاعباسعلی زمانی محرم را زمانی برای یادکرد نوحه ها ، داغ ها و در عین حال سبک کردن مرکب تن از بار گناهان و موسمی برای توبه وانابه می داند

زمانی در محرم نوحه سرکن

زاشک دیده کشت غم تو ، تر کن

زبار معصیت خاکی به سر کن

یا

محرم آمد و دل ها پر از غم         امان وآه و فریاد از محرم

وی از درگاه الهی به مدد انفاس طیبه اهلبیت عصمت وطهارت به ویژه حضرت سیدالشهدا(ع) عفو و بخشش را می طلبد

یارب زمانی از گنه دلگیر        دارد به عالم او بسی تقصیر

عفوش نما تو حق پیغمبر

مهدی طهماسبی دزکی

بروجن 1398/10/6

  • مهدی طهماسبی دزکی

میدان همراهی ست 

هنگام همگامی است 

برخیز باید رفت تا قله ی عزت

برخیز ای همدل 

ای آشنای لحظه های  همدلی هایم 

همراهی ات را چشم در راهم 

با حرفها با گام ها با دستها همراهی بنما 

من مرد میدان 

دلتنگ یارانم 

از نسل دیروزم 

همرنگ فردایم 

برخیز باید رفت 

تا بی کران  آشنایی ها 

رنگ صداقت دارد احساس تمنایم 

همراهی ات را چشم در راهم 

  • مهدی طهماسبی دزکی

آسمان ابری شد

برف بارید

زمین با نفس سرد نشست

بوی آتش پیچید

زوزه های پشت سر هم بر خاست

پیرمرد آهسته

خاطرات سفرش را می گفت

سفری در دل تاریخ و زمان

خاطراتی که پر از فریاد است

در سکوتی دلگیر

98/9/17

  • مهدی طهماسبی دزکی

خوابی نجیب و ساده داری ای گل من 

احساسی از آزاده داری ای گل من 

اینک ترا دیدم میان پرچم عشق 

شوقی چنین آماده داری ای گل من 

  • مهدی طهماسبی دزکی

بهانه می کند دلم بهانه های کودکی

دوباره زنده می شود ترانه های کودکی

  • مهدی طهماسبی دزکی

پاییز برگ ریز هزاران بهانه داشت 

در کوله بار خویش سرود  و ترانه داشت

  • مهدی طهماسبی دزکی

چقدر 

سخت و غریب است که بر حق باشی 

در مصافی 

که ترا فرصت پاسخ گویی 

نیست از جانب بعضی افراد 

چقدر تلخ و غم انگیز و پریشان حال است 

  • مهدی طهماسبی دزکی

بخوان 

از شرح 

رفتن های سرخ عاشقان 

اینک 

بخوان 

از همدلی خاکیان با کهکشان اینک 

  • مهدی طهماسبی دزکی

نمی دانم 

چها دیدی 

چنین مستانه خندیدی

تبسم های در خون تو 

دل را می برد از کف 

  • مهدی طهماسبی دزکی

لذت دیدار را

دلدادگان دانند و بس

تشنه می داند

چه ارزش هاست

در آب روان 

  • مهدی طهماسبی دزکی

دلتنگ بارانم در این سال کویری

دلتنگم از این غصه و حال کویری

برخیز ای باد دل انگیز نوابخش

ما را رها کن زاین دل کال کویری

  • مهدی طهماسبی دزکی

در ترنم باران یادلاله ها خوش باد 

در طلوع بی پایان یاد لاله ها خوش باد 

 مهر می رسد از راه مهرعشقشان بر دل 

در طلیعۀ ایمان یاد لاله ها خوش باد 

 تا همیشه می مانند این جوان دلان عشق 

سرفرازی ایران یاد لاله ها خوش باد  

هرچه آمده در دست امنیت، امید ،ایمان

در تلاطم دوران یاد لاله ها خوش باد 

نقشبند تاریخ است یاد آن حماسی مرد 

از تبرک ایشان یاد لاله ها خوش باد 

آسمان چشمانم ابری است وبارانی 

 در ترنم باران یاد لاله ها خوش باد 

  • مهدی طهماسبی دزکی

در مدرسۀ عشق 

مدیون شهیدیم 

  • مهدی طهماسبی دزکی

می نویسد خورشید

در غریبی زمین 

می آید 

منتظر باید بود 

ترس با منطق ما بیگانه است

  • مهدی طهماسبی دزکی

دلتنگم از 

زمانه و 

از ناکسان آن 

ای کاش در تلاوت خون 

غوطه ور شوم 

 

  • مهدی طهماسبی دزکی

چه لذتی که 

در احساس نابشان گل کرد
که تا قیام قیامت

معطر است اینجا

  • مهدی طهماسبی دزکی

 

لبخند به لب از همه ی دشت گذشتند

رفتند سوی دوست که احساس در آنجاست

باخاطره ها نقش بهارانه سرودند

گفتند تجلی دل و غیرت عباس در آنجاست

ای زنده دلان مردگی خاک چه سخت است

باید بروم عطر گل یاس در آنجاست 

  • ۱ نظر
  • ۳۱ شهریور ۹۸ ، ۱۰:۵۶
  • مهدی طهماسبی دزکی

صبح دیدار یار می آید

در زمستان بهار می آید

چشم دل بازکن که جان بینی

صبح بی انتظار می آید

از تلاطم گذر کند دیده

بر دل ما قرار می آید

وقت بیداری است برخیزید

که ترنم به کار می آید

با عنایات حضرت خورشید

بوی وصل نگار می آید

حافظانه بخوان غزل ها را

فصل شعر و شرار می آید

شهریاری که دور از شهر است

جانب این دیار می آید

به علی ولی قسم اینک

صاحب ذوالفقار می آید

دست پر مهر او شکوفه نشان

بر کویر و غبار می آید

بوی اسفند و کندر و عوداست

بر دل غصه دار می آید

از زمستان غیبتش سیریم

در زمستان بهار می آید

# مهدی طهماسبی

98/6/28

  • ۰ نظر
  • ۲۸ شهریور ۹۸ ، ۰۹:۴۰
  • مهدی طهماسبی دزکی

ناصرالدین شاه قاجار چهارمین پادشاه سلسله قاجاریه که نیم قرن بر ایران حکمرانی کرد و در روز گار سلطنتش کشور ایران شاهد فراز و فرود های بسیاری بود و مردم روزگارش چه رنج ها و سختی هایی را که تجربه نکردند و نظاره گر غمگنانه بسیاری از کوته نظری ، سطحی نگری ها و ناکارآمدی ها بودند و گوشه هایی از ایران بزرگ را بیگانگان خیانت پیشه به مدد نیروهای داخلی ضحاک منش و دوچهره از مام وطن جدا ساختند .

میزان پادشاهی پنجاه ساله ناصرالدین شاه در طول هزاره گذشته نادر و قابل توجه است . این شاه قجری هم چون نیای اعلایش فتحعلی شاه اهل ذوق بوده و دیوان اشعاری از او به یادگار مانده که تحت عنوان دیوان کامل ناصرالدین شاه به تصحیح حسن گل محمدی در سال 1390 توسط نشر علم  تهران منتشر شده است .

یکی از محاسن کلامی و ادبی ناصرالدین شاه علاقه و ارادت او به خاندان عصمت و طهارت است که در شعرش تجلی خاصی دارد به گونه ای که نوحه ها و سوگ سروده های به جامانده از او گواه این مدعاست  هرچند شعر این شاه قاجار که ناصر تخلص است در زمره شعرهای درجه اول ادب فارسی قرار نمی گیرند اما  تک بین های درخشان  بویژه در حوزه شعر عاشورایی دارد نظیر

 عشق بازی کار هر شیاد نیست                   این شکار دام هر صیاد نیست  ( ناصراالدین شاه : 1390، 124)

نگارنده پس از تورقی بر دیوان منتشر شده ناصرالدین شاه و تطابق آن با برخی از یادداشتهای خویش متوجه وجود برخی از اشعار منتشر نشده بویژه سوگسروده های این شاعر شده که اکنون دو قطعه از اشعار منتشر نشده وی تقدیم می گردد  نخست مرثیه ای که در جنگ  مجالس  که در کتابخانه ملی نگهداری شود توسط آقای سیدعلی حسینی آشتیانی فرزند سید ابراهیم در محرم الحرام سال 1315ه.ق یکی دوسال پس از قتل این شاه قاجاری  با عنوان من کلام شاه شهید نگاشته  است و متن آن مرثیه این چنین است  و ترکیب چیدمان سوگسروده توسط نگارنده تنظیم شده است

 

 

ندا آمد که دریای محبت را تلاطم هست                    بگفتا کشتی بی بادبان ولنگری دارم

ندا آمد که صیاد قضا را صید می باید                       بگفتا قاسم وعباس و عون وجعفری دارم

ندا آمد زنان معصیت کاران امت را                           بگفتا زینب و کلثوم ودیگر دختری دارم

ندا آمد جوانان گنه کاران امت را                             بگفتا هیجده ساله علی اکبری دارم

ندا آمد که خنجر از تو دارد چشم امیدی                      بگفتا از برای زیر خنجر ، حنجری دارد

ندا آمد که پیکان سه پهلو را هدف داری                    بگفتا بارالله شیر خواره اصغری دارم

ندا آمد که سیلی صورت گلرنگ می خواهد             بگفتا بار اللها چون سکینه دختری دارم

ندا آمد غل و زنجیر دشمن را چه می گویی              بگفتا عابد بیمار زار و مضطری دارم

 ندا آمد که چوب خیزران دارد تمنایی                  بگفتا لعل پر خون وعقیق و گوهری دارم

ندا آمد که بر خار مغیلان می دهی چیزی               بگفتا پای اطفال زگل نازک تری دارم

ندا آمد که ناصر هست در صنف عزاداران                بگفتا ناصرالدین شاه را من چاکری دارم

دومین قطعه شعر نوحه ای است نام آشنا و معروف که در اکثر نقاط ایران بزرگ آن را می شناسند و آن را زمزمه می کنند  سوگسروده ای با مطلع " این دلتنگم عقده ها دارد " که نگارنده سالیان پیش در روزگار دانشجویی آن را از روی بیاض نوحه ای از دوره قاجاری در شهر بروجن رو نویسی نموده است .

 و در روزگار هشت سال دفاع مقدس مرحوم معلمی به تتبع از آن نوحه ای را آماده ساخته و حاج صادق آهنگران اجرا نموده بود و متن آن نوحه چنین است

 این دلتنگم عقده ها دارد                           گوییا میل کربلا دارد

می روم بینم آن سر انور                          زینب از بهر او عزا دارد

می روم بینم در کجا عباس                       هردودست ازتن او جدا دارد

می روم بینم در کجا اکبر                         مادر از بهر او عزادارد

می روم بینم در کجا قاسم                    هر دو دست از خون در حنا دارد

می روم بینم در کجا لیلا                               ماتم اکبر او به پا دارد

می روم بینم در کجا زینب                           روز و شب افغان ونوا دارد

می روم بینم در کجا کلثوم                           از غم عباس ماجرا دارد

می روم بینم در کجا اصغر                    مادرش چون نی صد نوا دارد

می زند بر سر ناصرالدین شه                           ماتم شاه کربلا دارد

 

 مهدی طهماسبی

کارشناس ارشد ادبیات فارسی ، پژوهشگر ادبی

  • ۰ نظر
  • ۲۷ شهریور ۹۸ ، ۱۲:۱۹
  • مهدی طهماسبی دزکی

وقتی که می خرد دل ما را امام عشق
پاسخ دهد ز خون گلویش سلام عشق
نامش تبرکی است به جان های مبتلا
با خون نوشته بر سر دلها کلام عشق
جان و سر و وجود عزیز و پسر دهد
تا ثبت و جاودانه شود این پیام عشق
این بیرقی که بر سر عالم نهاده است
این مکتب حسین علی با قیام عشق
برخیز تا به روضه ی او گریه ها کنیم
سینه زنیم در غم او با مرام عشق
سرباختن به راه خدا از مرام اوست
در خون نوشته حرف ورا اختتام عشق
در روضه اش ز عالم امکان فرا رویم
وقتی که می خرد دل ما را امام عشق

  • ۰ نظر
  • ۱۷ شهریور ۹۸ ، ۱۳:۴۰
  • مهدی طهماسبی دزکی

این روزها شاهد  گزافه گویی های بن سلمان ولیعهد نابخرد سعودی مبنی بر نابودی خاک ایران در 8 ساعت هستیم که این اشعار در جواب او سروده شده است

 

هیچ می دانی تو صدامک که ایرانی کجاست

غیرت مردان حق را یادگار از کربلاست

ای تو بن سلمان که هستی زادۀ شیطان پیر

نقش تو نقشی شکسته روی دریای بلاست

هشت ساعت کار ایران را به نابودی کشی

گنده گویی از دهان تو فرا زین حرف هاست

دریمن شیران تنهای غیور زنده دل

نقش می بندد سعودی را که از اهل فناست

گنده گویی را رها کن نقش مردی را ببین

ای سعودی تا ترا اندیشه روی و ریاست

دست وبازوی علی تا بر سر این کشور است

تا ولی نعمت به ما این حضرت موسی الرضاست

کشور ایران حسینیه است با شور و نوا

بیرق سرخ حسینی در دل خاکش به پاست

اندک اندک جمع مستان در مدینه می رسیم

موسم پایان غربت در حریم مجتباست

چشم در راهیم تا بانگ اناالمهدی رسد

این دل آتش فشان ما مقیم کبریاست

ای یهودی سیرت و شیطان نفس ای بی خرد

هیچ می دانی تو صدامک که ایران در کجاست

  • ۰ نظر
  • ۱۶ شهریور ۹۸ ، ۱۰:۴۲
  • مهدی طهماسبی دزکی

آتش بزن وجود مرا با غم حسین
تازنده گردد این دل من محرم حسین
خاکسترم چو اشک رخم جاری از دل است
هرچه که بوده و بود از ماتم حسین
من کیستم به محضر ارباب بی کفن
جز ذره ای که گشته کنون همدم حسین
گویا وسیله ایست غم او برای جان
تا پای دل گذر کند از این یم حسین
برجان ما ز صبح ازل دست کردگار
آورده گوشه ای زغم و نم و نم حسین

ماییم ویاد خیل شهیدان زنده دل
آتش بزن وجود مرا با غم حسین

  • ۱ نظر
  • ۱۶ شهریور ۹۸ ، ۰۸:۲۷
  • مهدی طهماسبی دزکی

 

به سر سربند یازهرا به دستم بیرق سقا به لب ذکر دعا دارم
به خون دل رفیقانم رهاگشتند وحیرانم هوای کربلا دارم
گریه کن عزای تو دل گشته مبتلای تو
آقای غیرت وادب دلها همه فدای تو
ارباب حسین ارباب حسین ارباب حسین ارباب حسین (2)
دل سردم به خون خفته غم عشق ترا گفته ببین از دیده خون بارم
شکسته بال و پر ماندم غم عشق ترا خواندم هوای کربلا دارم
دلتنگ روضه هات منم عمریه مبتلات منم
کاشکی بگن که اربعین راهی کربلا منم
ارباب حسین ارباب حسین ارباب حسین ارباب حسین (2)
دل من روضه خون تو عطش موج جنون تو ببین راهی دیدارم
شهیدان یک به یک باهم عزا و روضه وماتم من هوای کربلا دارم
ذکر همه شهادته عشق همه زیارته
بودن تو روضۀ شما بدون شک عبادته
ارباب حسین ارباب حسین ارباب حسین ارباب حسین (2)
به دل با روضه اکبر شرر افتاده و پرپر من اینجا گریه ها دارم
سه سالت می خره ما را زیارت می بره مارا هوای کربلا دارم
هرچند نصیب ما غمه شکر خدا محرمه
از شوق کربلات حسین هرچی بگم بازم کمه
ارباب حسین ارباب حسین ارباب حسین ارباب حسین (2)

  • ۰ نظر
  • ۱۰ شهریور ۹۸ ، ۱۲:۳۹
  • مهدی طهماسبی دزکی

چه شهیدی چقدر خوشگل بود

گرچه می گفت که من زشتم وبد

رفت تا وادی دیدار علی (ع)

منتظر تا که به رجعت برسد

هادی غیرت ومرد ایثار

ذوالفقاری است که فردا بشود

  • ۰ نظر
  • ۰۴ شهریور ۹۸ ، ۰۸:۴۸
  • مهدی طهماسبی دزکی

رها کن 

راه رفتن را 

که من رفتن نمی دانم 

به راه عشق 

جز از عشق گل گفتن 

نمی دانم 

  • ۰ نظر
  • ۰۲ شهریور ۹۸ ، ۰۷:۳۵
  • مهدی طهماسبی دزکی

جز رنج تنهایی نمی داند دل من 

جز درد وشیدایی نمی داند دل من 

من خاطرات خستۀ یک نسل سردم 

جز عشق  بازی سرخوشی دیگر نکردم 

این دل تنور آتش درد فراق است 

این سینه کانون غریب اشتیاق است 

من حرف هایم بی حدود  و بی نهایت 

مجنون گرفته از طنین حرف هایت 

شاید بماند  بر زمین  این حرف هایم 

ناقص شود چون شعر هایم های هایم 

حس هم آوایی نمی داند دل من 

جز رنجتنهایی نمی داند دل من 

98/5/31

  • ۰ نظر
  • ۳۱ مرداد ۹۸ ، ۰۹:۲۴
  • مهدی طهماسبی دزکی

در گذر روزها 

 در نفس سرد عبور زمان 

قافیه ها در تپش ثانیه ها باختند 

گریه به رخساره برانداختند 

کاش تو می آمدی و شهر دل 

زآن سوی این غصه به خطی جدید 

قصه بی غصۀ خود می نوشت 

ای تو امید زمین 

منتظرانت فرجت را بببین 

  • ۱ نظر
  • ۳۰ مرداد ۹۸ ، ۱۲:۴۱
  • مهدی طهماسبی دزکی

بر خلق جهان علی امیر آمده است 

هنگامۀ شوق بی نظیر آمده است 

سرمستی ما ببین که از خم غدیر 

دریا به تلاطم غدیر آمده است 

  • ۰ نظر
  • ۲۸ مرداد ۹۸ ، ۱۴:۰۳
  • مهدی طهماسبی دزکی

برخیز تلاطم دل و شادی بین 

بر چهره تبسم دل وشادی بین 

این روز غدیر عید عشاق شده 

سرمستی از این خم دل و شادی بین 

  • ۱ نظر
  • ۲۸ مرداد ۹۸ ، ۱۴:۰۱
  • مهدی طهماسبی دزکی

مستی خود از جام علی می خواند 

جان را به سوی گام علی می خواند 

لبخند به لب، دل تمام شیعه

در بزم شرف نام علی می خواند 

  • ۰ نظر
  • ۲۶ مرداد ۹۸ ، ۱۴:۱۰
  • مهدی طهماسبی دزکی

 رها 

برگونه هایم می شود 

اشکی روایتگر

روایت میکند 

اندوه دل را 

در غم انگیزی 

  • ۰ نظر
  • ۲۲ مرداد ۹۸ ، ۱۲:۴۱
  • مهدی طهماسبی دزکی

قد می کشم در ابتدای این خیابان، من

فریاد دارم درهیاهویی غزل خوان ، من

اینجا تمام لحظه ها درس امید است

شاگرد پابستم ببین در این دبستان، من

در جاری  روز شناسایی بارانی

دلتنگ از هرچه کویر م سمت باران ، من

با این نیایش های سرخ حضرت خورشید 

 لبریز می گردم کنون از روح ایمان، من

با لا الهی  آمده از عمق سرمستی  

دلبسته ام بر لطف سالار شهیدان، من

در روز شوق و معرفت تنهای تنهایم

تا بامداد یکدل اعجاز و قربان، من

از شعرهای  من سماع عشق می بارد

سرشار می گردم چو از صهبای عرفان ، من

این راه تاسمت خدا دل را رها کرده

قد می کشم در ابتدای این خیابان، من

 

 

  • ۰ نظر
  • ۲۰ مرداد ۹۸ ، ۱۳:۴۷
  • مهدی طهماسبی دزکی

مردی به خاک افتاد 

دریایی از دانش 

 آیینۀ صدق و صداقت بود 

مردی زنسل ظهر عاشورا 

 در خلوت وتنهایی شعر مدینه ، او 

آیینه داری در هدایت بود 

اینجا غریبانه 

رخ در تراب تیره خاک بقیع افکند 

اما به دست او 

یک راه روشن ،بی نهایت بود 

در ماه ذی الحجه 

درآن هیاهوی غریب مکه و حجاج 

شهر مدینه سخت خلوت بود 

آقای خوبان 

پنجمین نور ولایت با نگاهی سرخ 

آماده ی نوشیدن جام شهادت بود 

 

  • ۰ نظر
  • ۱۷ مرداد ۹۸ ، ۱۲:۰۹
  • مهدی طهماسبی دزکی



روز عشق است که این روز مبارک باشد 

اول ذی حجه همپایۀ نوروز مبارک باشد 

دستها پر شده از هلهله و شادابی 

چهره ها خنده رخ و سبز دل و مهتابی 

روز عشق است به آیین علی و زهرا (س)

شادمانی است به تضمین علی و زهرا(س)

آسمان تا به زمین نور خدا می بارد 

و دل انگیز ترین شوق رها می بارد 

هر فرشته که ز ره آمده تبریک به لب 

بهر بانوی نبی و حرم شاه عرب 

  • ۰ نظر
  • ۱۲ مرداد ۹۸ ، ۰۸:۱۰
  • مهدی طهماسبی دزکی


تا صاحب این عزا رضا شد
هنگامه ی ماتمی به پا شد
خورشید نهم به خون نشسته
عالم همه نوحه و عزا شد
در سوگ جواد نوحه خوان باش
خونگریه ی نصیب مصطفی شد
زهرا به جنان به سوگ و ماتم
اندوه به گونه ها رها شد
امشب به عزای گل بگریید

تا صاحب این عزا رضا شد
تا صاحب این عزا رضا شد

  • ۰ نظر
  • ۱۲ مرداد ۹۸ ، ۰۸:۰۴
  • مهدی طهماسبی دزکی

در دل انگیزی ایام و زمان 

در ورق خوردن تقویم عبور

 در هجوم کلمات ناقص 

 در پی حادثه های غمناک 

دل من در پی یاران عزیزی می گشت 

که زمین را به  سوی گمنامی 

طی کردند 

 مردمانی همه آزاده نفس دریادل 

پاره های فولاد 

که نترسیده از آب و آتش

تا فراسوی زمان می رفتند 

می گذشتند که جهان منزل این رفتن هاست 

غزل سرخ خطر می خواندند 

که زمین مملو از این گونه غزل گفتن هاست 

این اهالی خطر 

اهل رفتن بودند 

مثل یک اقیانوس 

بی صدا و آرام 

  • ۰ نظر
  • ۱۰ مرداد ۹۸ ، ۱۲:۲۸
  • مهدی طهماسبی دزکی


لاله خیل خلیل است که خونین کفن است 

در سی و هفت بهاری که به دور از وطن است 

سیدین است که جاویدالاثر برگشته 

این گل خفته در این خاک که نامش حسن است 

  • ۱ نظر
  • ۰۷ مرداد ۹۸ ، ۱۴:۰۸
  • مهدی طهماسبی دزکی
بایگانی
آخرین مطالب